۱۳۹۶ تیر ۱۹, دوشنبه

گردهمایی بزرگ مقاومت؛ بارز کردن قطب‌بندی سیاسی واقعی بین مقاومت و تمامیت رژیم

(گفتگو با محمدعلی توحیدی)
سؤال: در هفته گذشته شاهد بودیم که موضوع گردهمایی مقاومت، چالش اول رژیم شده است. درون رژیم چه خبر شده و چه حادثه‌یی اتفاق افتاده است و علت آن چیست؟



محمدعلی توحیدی: گردهمایی‌های سالانة‌ مقاومت، از اولین سالگرد کودتای 17ژوئن و سالگرد بمباران مراکز مجاهدین و مراکز ارتش آزادیبخش ملی ـ در خاک عراق ـ تا حالا برگزار می‌شود. آن حوادث، همزمان شروع شده بود و مشخص شده بود که رژیم آخوندی ده ـ‌ دوازده دولت را با خودش همراه کرده است که با کودتا و بمباران، مقاومت را از صورت مسأله ایران به‌طور کلی حذف کند.
مقاومت ایرانه در اولین سالگرد، گردهمایی بزرگ ـ و بعد هم گردهمایی‌های سالیان بعد ـ می‌خواست تأکید کند که دشمن این همه توطئه کرده است و قصدش چیست. هر سال هم این کارزار و این جنگ را در این گردهمایی‌ها سمبلیزه می‌کرد.
یکی از هدف‌های گردهمایی‌های پیشین اساساً این بود که با لیست‌گذاری بجنگیم. لیست‌گذاری مجاهدین و محدودیت علیه آنها، هزینه‌های کلانی ایجاد کرده بود. هدف دیگر این بود که بجنگیم و کارزار و فعالیت بین‌المللی و سیاسی برای حفاظت مجاهدان اشرفی داشته باشیم که در معرض حمله و هجوم زرهی به اشرف و موشک زدنها به لیبرتی بودند. مشخص بود دشمن برای تضمین بقای خودش، راه‌حلی که دنبال می‌کند، نابودی مقاومت سازمانیافته است. این گردهمایی‌ها این کارزار و این جنگ را منعکس می‌کردند.
امسال اما نقطه اوج کارزارهای این سالیان در این گردهمایی برجسته و بارز شد. امسال این وضعیت و این تعادل به کلی چرخیده است. یعنی در اوج این کارزارها، ما در این گردهمایی به نقطه‌یی رسیدیم که صحنه دیگر آن صحنه نبود. برخلاف آن وضعیت، لیستها در اروپا و در آمریکا در هم شکسته و صحبت از لیست‌گذاری سپاه پاسداران و دشمن است. از همه مهم‌تر مجاهدان اشرفی ـ که همه شعارها، همه تأکیدات و همه حمایت‌های بین‌المللی برای حفاظتشان، برای خنثی کردن توطئه‌های دشمن و برای جلوگیری از موشک زدن و این ماجراها بود ـ این بار خودشان از طریق وید‌ئو در این گردهمایی حضور و شرکت داشتند. همه هم دیدند ـ هم هموطنان عزیزمان و هم حامیان مقاومت ـ که با آن انتقال پیروزمند و سازمانیافته، همه توطئه‌ها شکست خورده و همه گردهمایی‌ها به پیروزی رسیده است.
الآن شاهد صحنه دیگری هستیم. جالب بود که در یکی از نقاط اوج این گردهمایی، خواهران مسئول اول، صحبتهایی کردند. مشخصاً من خیلی تحت تأثیر قرار گرفتم که خواهر مجاهد صدیقه حسینی بار دیگر ـ همان‌طور که در اشرف گفته بود ـ گفت که مجاهدین هرجا باشند ـ اشرف، لیبرتی، آلبانی و هر جای دیگر ـ مسأله‌شان جان به در بردن نیست. مسأله‌شان جنگ هر چه بیشتر، قوی‌تر و هر چه قدرتمندتر با استبداد دینی و برای آزادی مردم ایران است. این صحنه‌ها را هم دشمن می‌بیند.
بنابراین یک دورانی که در گذشته حالت تدافعی و مقابله با توطئه‌های دشمن بود؛ الآن اما همان‌طور که در پیام این گردهمایی و در سخنرانی‌ها مشخص بود، یک چرخش و حالت تهاجمی بود. بحث تغییر نظام، بحث مرگ بر اصل ولایت فقیه و بحث جنگیدن هر چه بیشتر برای تحقق آرمان مردم ایران است. طبیعی است که این چرخش تعادل، دشمن را وادار کند به این‌که ببیند بزرگترین چالشش همین است. من فکر می‌کنم هفته آینده و بعدش هم به همین صورت خواهد بود.

سؤال: همین جمله بسیار انگیزاننده خواهر مجاهد صدیقه حسینی مسئول اول پیشین سازمان مجاهدین را بشنویم و بعد من سؤالم را مطرح می‌کنم.
صدیقه حسینی: «در این روز تاریخی، در مقابل خواهر مریم عزیزم و در برابر دوستان و حامیان مقاومت متعهد می‌شویم که پاسخ مایه‌گذاریهای بی‌دریغتان را با رزم هر چه بیشتر با دشمن غدار، بدهیم. ما برای جان به در بردن به این‌جا نیامده‌ایم. ما برای جنگ صد برابر علیه نظام جهل و جور آخوندی این‌جا هستیم. ما امروز یک‌بار دیگر به دشمن اعلام می‌کنیم «ما زن و مرد جنگیم ـ بجنگ تا بجنگیم».
آقای توحیدی! میزان پرداختن رژیم و رسانه‌هایش به گردهمایی مقاومت، بسیار بسیار زیاد است. برخی در جامعه‌ خودمان می‌گویند این کار رژیم، بسیار احمقانه است؛ چون مسأله مقاومت و گردهمایی پیروزمند آن را به داخل جامعه می‌برد. علت این میزان پرداختن رژیم به این گردهمایی چیست؟
محمدعلی توحیدی: به نظر من مجبور است. موضوع اصلاً در حماقت خلاصه نمی‌شود. البته رژیم در این وضعیت، حماقتهایی هم می‌کند؛ ولی رژیم اجباری دارد. این اجبار چیست؟ این است که قطب‌بندی سیاسی و رویارویی عمیق جامعه ایران که در 38سال حکومت این رژیم وجود داشته است، الآن از لایه‌های عمق به روی صحنه‌های سیاسی آمده است. شاید برجسته‌ترین بروزش همین صحبتهایی باشد که خامنه‌ای بعد از شکستش در نمایش انتخابات، از قضا بر سر قبر خمینی دجال کرد. در آنجا گفت ما با وضعیت دهة‌ 60روبه‌رو هستیم. دهه 60را هم که می‌گفت ـ بلافاصله هم خودش توضیح داد ـ‌ که ناشی از تأثیر شعار «نه جلاد ـ نه شیاد» است که کل انتخابات رژیم را تحت تأثیر قرار داد، مهندسی خامنه‌ای را برهم زد و این شکست را به کل رژیم و به‌طور خاص به شخص خامنه‌ای تحمیل کرد. گفت مواظب باشید دارند جای شهید و جلاد را (البته با زبان و منظور خودش) عوض می‌کنند، تأمل کنید، تفکر کنید. بر سر این، هشدار داد و مفصل پیرامون دهه 60صحبت کرد که دهه 60چنین و چنان است.
دهه 60چه بود؟ اصل آن برمی گشت به سمبلیزه شدن در دعوای بین خمینی ـ بنیانگذار این رژیم، ولی‌فقیه، مراد، مرشد، جلاد، شیاد و همه‌چیز همه باندهای رژیم ـ با منتظری. آن موقع منتظری قائم مقامش بود، یعنی جانشین بعدی او و بالای سر خامنه‌ای و رفسنجانی و بقیه و همه این‌ها. در عمق آن دعوا، وقتی منتظری را عزل کرد و نامه‌ عزل به او نوشت، به او گفت که تو شده‌یی زبان مجاهدین. مجاهدین آمده‌اند کشته‌های خودشان را با آلاف و الوف به هزاران رسانده‌اند! منتظری نوشته بود چرا در سال 67، هزاران نفر را در چند روز اعدام کردید؟ این به ضرر ولایت فقیه است. ولایت فقیه را منفور جامعه کرده است. خمینی هم به او نوشت این حرف‌ها، حرف‌های تو نیست؛ حرف‌های مجاهدین است. بعد از عزلش هم، در مجلس رژیم دعوا بود که چرا این عزل شد و حالا ما چه کار کنیم؟ اگر درست یادم باشد مهره اطلاعاتی رژیم یعنی ریشهری آمد در جلسه مجلس و گفت اگر منتظری می‌ماند، حکومت را ظرف دو ماه از طریق لیبرال‌ها به رجوی می‌داد. یعنی این دعوا در عمق، بین مقاومت و مجاهدین و متحدانشان با استبداد دینی و اصل ولایت فقیه بود.
اجازه بدهید من جملاتی را از یکی از روزنامه‌های رژیم به‌نام «وطن امروز» که در تاریخ 15تیر نوشته، بخوانم تا ببینید که عمق 38ساله این دعوا چقدر گویا است. این دعوا در حرف‌های روحانی هم که به صحنه آمد و گفت 38سال است جز اعدام و زندان چیزی بلد نیستید، گویا است. آنچه می‌خوانم، مثل همان حرف‌هایی است که باند خمینی به منتظری می‌گفتند و حالا باند خامنه‌ای به روحانی این‌طور می‌گوید: «آیا رواست جوری سخن بگویی و جوری دوران امام را و یاران غلتیده در خون امام را هدف بگیری و برایت هورا بکشند؟ واقعاً چه شده است بعضی‌ها را که موضعگیری‌شان در قبال فلان رخداد تاریخی، قند در دل (مجاهدین) آب می‌کند؟ و چه مضحک که بعضی از شماها عنوان خط امام را هم یدک می‌کشید. لیکن امام شما و بزرگ شما و قائد شما و پیشوای شما همان بود که چند شب پیش، از شعارتان حمایت کرد و ناخواسته به همه فهماند که شما اعوان و انصار فتنه، فی‌الواقع در خط رجوی هستید... و اما از 88چند سال بیاییم جلو. سلمنا آقایان! الآن نه 78است، نه 88، الآن در همین سال 96شما چگونه در ایام تبلیغات انتخاباتی سخن گفتید که سرکردة‌ (مجاهدین) این‌گونه از تخریب دوران امام و تعویض شهید و جلاد ابراز رضایت می‌کند؟ متأسفم برای این همه وادادگی! وادادگی در مواجهه با (مجاهدین). وادادگی! آری، تحریف امام و تخریب دوران امام یعنی وادادگی».
خمینی به منتظری می‌گفت تو در خط رجوی هستی و اگر روی کار بیایی، حکومت به دست آنها می‌افتد. در همین جمله‌هایی که خواندم، دعوا ـ همان دعوای خمینی و منتظری ـ هنوز زنده است. جوشش خون آن شهدا زنده است. قطب‌بندی رو آمده و بارز شده است. به هر حال این بزرگترین چالش استبداد دینی است که عبارت است از همان ماجرا و طبیعی است که به هم بریزد. چرا که با چالش اصلیِ موجودیت خودش روبه‌رو شده است. در نتیجه به هم می‌ریزد. بنابراین باید واکنش نشان بدهد. بحث را فقط در حماقت نمی‌شود خلاصه کرد.

سؤال: یادآوری خوبی کردید از دهه 60. خوب است حرف‌های خامنه‌ای سر قبر خمینی را بشنویم و بعد بحث را ادامه دهیم.
تلویزیون رژیم، خامنه‌ای: «برخی از بلندگوها و صاحبان بلندگوها، دهه 60را مورد تهاجم قرار می‌دهند. دهه 60، دهه آزمونهای بزرگ و دهه پیروزیهای بزرگ است. دهه 60، دهه خشن‌ترین تروریسم در کشور است. در این تروریسم ـ البته من عدد تعیین نمی‌کنم ـ تا 17هزار هم گفته‌اند. این خیلی مسأله مهمی است.
من توصیه می‌کنم به کسانی که اهل فکر و تأمل هستند و راجع به دهه 60قضاوت می‌کنند، جای شهید و جلاد عوض نشود».
آقای توحیدی! آیا می‌شود گفت این بحران رژیم است که این‌طور به واکنش‌هایش بر سر گردهمایی بزرگ مقاومت دامن می‌زند؟
محمدعلی توحیدی: البته گردهمایی بزرگ مقاومت و کارزارهای آن ـ به‌خصوص بزرگترین کارزارش که در این گردهمایی سمبلیزه شد و نماد پیدا کرد ـ روی بحران رژیم تأثیر می‌گذارد و دشمن را تکان می‌دهد. ولی موضوع فقط این نیست.
بعضی از سخنرانان خارجی که صحنه را می‌دیدند، اشاره می‌کردند به فعالیتهایی که در داخل کشور در طول این یک سال صورت گرفته است؛ به تصاویری که در کوچه و خیابان است؛ به شعارهایی که بر در و دیوار است ـ به‌خصوص شعار «نه شیاد ـ نه جلاد» و تأثیرش بر انتخابات رژیم ـ و اشاره می‌کردند به این اثرگذاری فعال. مثلاً صحبت از این می‌کردند که ظهور مجاهدین و مقاومت در صحنه و تحولات ایران خیلی بارز و برجسته شده و این گردهمایی هم نمادی از همان است. ایرانیانی هم که شرکت کرده بودند، چنین برداشتی داشتند. گذشته از اثرگذاری این گردهمایی بر روی تشدید بحران رژیم، خود این گردهمایی تحولات را در صحنه سیاسی ـ اجتماعی ایران تحت تأثیر خودش قرار می‌دهد. این اصل ماجرا این است.
جالب است که یکی از رسانه‌های سپاه پاسداران در یکی از تحلیل‌هایش در 13یا 14تیر می‌نویسد: «بخشی از اظهارات مریم رجوی در ویلپنت پاریس به‌صورت کلیپی در فضای مجازی پیچیده است و حاوی تعابیری است که به‌سادگی نمی‌توان از کنار آن گذشت. رجوی در این نشست، شعار خود را تغییر رژیم برگزیده بود (change regime) و با اشاره به اقدامات فتنه‌گران در سال 1388، مدعی شد که در آن حوادث، هسته اصلی شورش‌ها را این گروه تشکیل داده و توانسته شعارها را از «رأی من کو؟» به «مرگ بر اصل ولایت فقیه» تغییر دهد». در ادامه اشاره‌یی به فایل منتظری می‌کند و در پایان می‌نویسد: «انتشار چنین اظهاراتی بار دیگر یکی از معضلات سیاسی کشور در طول سال‌های اخیر را به چالش می‌کشاند و بخشی از جریانهای سیاسی کشور را در معرض پاسخگویی قرار می‌دهد... به راستی چه کسانی در آن سال شعارهای ساختارشکنانه سر دادند؟ چه کسانی مناقشه در نتایج یک انتخابات را به بحران ملی تبدیل کردند؟ تداوم همین وضعیت را در انتخابات سال 96هم می‌توان مشاهده نمود که چطور دوگانه دست‌ساختة‌ مجاهدین، محور تبلیغاتی یکی از جریانهای سیاسی قرار می‌گیرد».
این بحثی است که سر قطب‌بندی واقعی بارز می‌شود. بحران درونی رژیم در تحلیل نهایی از بحرانش با جامعه ایران و مقاومت ایران ناشی می‌شود. آخر این رژیم نمی‌تواند مسأله حل کند؛ چون با نفرت مردم مواجه است؛ با یک مقاومت سازمانیافته مواجه است و دچار این بحرانها می‌شود. این بحرانها هم برایش خطرناک می‌شود، می‌ترسد و صورت مسأله سیاسی می‌شود و اوضاع را برایش بحرانی می‌کند. بنابراین نمی‌شود در حماقت خلاصه کرد؛ چرا که بحران زیاد است. هم‌چنان که خودش می‌گوید، انتخابات می‌شود بحران ملی! در حالی که واقعیت این است که بحران ملی یعنی سرنگونی و بحران نظامش.

سؤال: خیلی خوب است که همین قسمت از سخنان رئیس‌جمهور مقاومت خانم مریم رجوی را ببینیم و بعد من آخرین سؤالم را می‌پرسم.
مریم رجوی: «قدرت این جایگزین در این است که شرایط بحرانی را به‌سرنگونی رژیم بالغ می‌کند. در سال ۸۸هسته اصلی قیام‌ها را تشکیل داد و شعارها را از «رأی من کو» به مرگ بر اصل ولایت فقیه رسانید. و از مرداد سال گذشته با برافراشتن پرچم دادخواهی، کشتار زندانیان سیاسی در ۲۹سال پیش را، به کانون سیاست امروز، منتقل کرده است و در نمایش انتخابات قلابی اخیر، شعار نه جلاد، نه شیاد را اجتماعی کرد. به‌طوری‌که ولی‌فقیه ارتجاع فریاد می‌کشید که چرا جای شهید و جلاد عوض شده است.
بله، زمان رسوایی جلادان است؛ تا روزی که در پیشگاه ملت ایران از آنها حسابرسی شود».
آقای توحیدی! مهمترین تأثیر این گردهمایی چیست؟
محمدعلی توحیدی: این گردهمایی دستاوردها و اثرات بسیار زیادی دارد؛ ولی یکی از مهمترین تأثیرات به نظر من طرح صورت مسأله واقعی، قطب‌بندی و صورت مسأله تغییر است که به جامعه برد. جالب است کیهان رژیم ـ که در تیول خامنه‌ای است ـ چند روز بعد، تیتری زده و نوشته بود این‌که گردهمایی این‌ها در فرانسه برگزار شده، این نتیجه عوض کردن جای شهید و جلاد است! یعنی معنای همان حرف خامنه‌ای و همان شعار «نه جلاد ـ نه شیاد» را با تیتر درشت در صفحه اولش با عنوان این‌که نتیجه این گردهمایی است، نوشته بود.
موفقیت این گردهمایی در این است که این صورت مسأله را با پیام خودش به داخل جامعه ایران برد و در سطح بین‌المللی مطرح کرد. مضمون این مجموعه واکنش‌ها که از رژیم می‌بینید، به نحو بارزی این است که اینها در این گردهمایی صحبت از تغییر نظام کردند. در این گردهمایی بحث ضرورت تغییر مطرح گردید و صورت مسأله به جامعه برده شد.
اگر بخواهم خلاصه کنم، سه نکته را می‌توان گفت:
1 ـ این گردهمایی نشان داد قطب‌بندی واقعی سیاسی کجاست؛ از منتظری و خمینی تا امروز که بین روحانی و خامنه‌ای هست و یا قبلش هم بین رفسنجانی و خامنه‌ای بود. قطب‌بندی سیاسی واقعی بین مقاومت و تمامیت رژیم است که به داخل رژیم می‌ریزد. پس این گردهمایی صورت مسأله را بارز کرده و الآن می‌بینیم.
2 ـ این گردهمایی نشان داد جدای از این‌که در این 38سال این قطب‌بندی بوده، زمان حل و فصل فرا رسیده است؛ زمان تغییر فرا رسیده است. یک زمانی این رژیم، خمینی و توانایی‌های او را به‌مثابه مهیبترین نیروی ارتجاعی تاریخ ایران و حکم قتل‌عام را داشت. الآن همان قتل‌عام، گریبان رژیم را گرفته است. الآن یک خامنه‌ای به‌جای خمینی هست که طلسمش در درون رژیم خودش هم شکسته است. اگر ‌چه کشتار می‌کند؛ اگر ‌چه همین هفته شاهد بیش از 20اعدام بودیم. ولی دشمن در وضعیت بسیار ضعیفی است و زمان حل و فصل فرا رسیده است؛ به‌خصوص که در درون رژیم، راه‌حل‌ها سوخته است.
مانور طرف مقابل خامنه‌ای، روحانی بوده است؛ ولی روحانی در دور دوم چه اعتباری دارد؟ همین الآن فریاد و فغان می‌کنند که توی دنیا تحویلش نمی‌گیرند. می‌گویند در آن چهار سال که اعدامها بیشتر شد. پس هر دو باند رژیم راه‌حل‌های سوخته هستند. هم زمان و هم راه‌حل، نشان از تغییر رژیم دارند. این‌ها در روزنامه‌هایشان نوشته‌اند که فقط در این گردهمایی نمی‌گویند که زمان تغییر است، همه‌جای دیگر هم همین‌طور است.
3 ـ وجود آلترناتیو ـ که در سخنان رئیس‌جمهور مقاومت هم بود ـ . آلترناتیو و نیروی تغییر، واقعی است. رزمندگان آزادی واقعی هستند. پاسخ سیاسی واقعی است. این آلترناتیو می‌تواند پاسخ دشمن را بدهد.

به نظر من این گردهمایی، صورت مسأله ایران را به جامعه و به سطح بین‌المللی منتقل کرد. این گردهمایی شروع کارزار بزرگی شد که در آینده باید به انتظارش بنشینیم. از این بابت خیلی موفق بود و شکست بزرگی به دشمن وارد کرد که نتوانست با وجود تمهیداتش، مانع برگزاری آن بشود.