از مدتی قبل از روز گردهمایی منهم مانند همه اعضای خانواده بزرگ مقاومت ایران چگونگی برگزاری و کم و کیف این گردهمایی ذهنم را گرفته بود و به آن فکر میکردم.
طبق تجربه سالیان که از نزدیک با مجاهدین داشتم اطمینان داشتم که این کهکشان هم مشابه سالهای قبل باشکوه برگزار خواهد شد و یقین داشتم «مجاهدین» وقتی تصمیم به انجام کاری بگیرند آن کار را باید تمام شده گرفت.
همه ساله در روزهای قبل از کهکشان میدیدم مجاهدین آرام و قرار ندارند و فقط در حال دویدن بودند امسال هم البته همین تمرکز و فشردگی را میدیدم اما با یک تفاوت، خیلی با طمأنینه و آرامش کار میکردند امری که هرچه بیشتر در آن دقت میکردم بیشتر کنجکاو میشدم.
روز گردهمایی وقتی به سالن رسیدم با فضای کاملا متفاوتی نسبت به سالهای قبل مواجه شدم که کنجکاویام را بیشتر کرد. اولین چیزی که بلافاصله نظرم را جلب کرد اینکه ساعتها قبل از شروع برنامه سالن بزرگ ویلپنت و محوطه اطراف آن مالامال جمعیت بود بیاغراق باید گفت این کهکشان به لحاظ کم و کیف جمعیت شرکت کننده با قبل تفاوت جدی داشت.
حضور انبوه بی شمار جوانانی که اطرافم میدیدم خبر از ورود نسلی جدید از (مجاهدین) به صحنه رزم و پیکار میداد. وقتی خانم رجوی همراه با چند کودک و نوجوان به روی صحنه آمد با خودم گفتم این هم یک نسل دیگر، واقعیت این است که من طی سالهای نسبتاً طولانی همراهیام با مجاهدین، شاهد ورود چند نسل از مجاهدین به صحنه رزم و انقلاب بودهام و حالا مجدداً نسل جدیدی میدیدم. بیاختیار به محمد آقا (که افتخار آشنایی حضوری با او را داشتم) و مسعود معلم کبیر این نسلها درود فرستادم و بار دیگر ایمان آوردم که آخوندهای مرتجع و سفاک علیرغم همه جنایات بی حد وحصرشان، فقط آب در هاون میکوبند و صحبت سردار خیابانی به یادم آمد که خطاب به مرتجعین تأکید میکرد که «مطمئن باشید که این مجاهدین هرگز از بین رفتنی نیستند و آینده بیتردید متعلق به آنهاست» و به او هزار درود فرستادم، یادش بخیر که واقعاً به قول مسعود «اگر صخره بود چه صخره استواری بود و اگر کوه بود چه کوه پایداری بود».
وقتی اعلام شد که اشرفیها هم همزمان از طریق ماهواره در این گردهمایی عظیم شرکت دارند اگر چه میدانستم که همه اشرفیها بهصورت جمعی و در هیئت تشکیلاتی شان به آلبانی آمدهاند اما باز در لحظه مشابه بقیه دچار هیجان فوقالعادهای شدم. البته لحظات خیلی غرورانگیزی بود بهویژه وقتی مسئولان و فرماندهان مجاهدین روی صحنه آمده و سخن گفتند. مدتی با خودم فکر میکردم و در حقیقت در یک ناباوری بسر میبردم که آیا همه صحنههایی که میبینم واقعی است و حقیقت دارد؟ آخر با معیارهای معمولی و تعادل قوای رایج دنیای سیاست، چنین چیزی امکان ندارد، همه وقایع چهاردهساله از محاصره و تیر و تبر، از زرهی تا موشکباران و ... از ذهنم عبور کرد، بیشتر به معجزه شبیه بود اما هر چه بود الان برخلاف تمام محاسبات جنایتکاران حاکم و رودرروی آنان صف در صف، محکم و استوار و سرشار از روحیه رزمندگی، برای جنگ صد برابر اعلام آمادگی میکردند که بهواقع موجب مباهات و سرفرازی همه ایرانیان آزادیخواه بوده و هستند. بسیاری از آنها مانند برادر رحمان (عباس داوری) را من از ۴۰ – ۳۰ سال قبل میشناختم، برخی از آنان هم وقتی من دیده بودم کودک بودند اما اکنون میدیدم هر یک از آنان یلی شده و بارهای سنگین مسئولیت بدوش میکشند.
به خاطرم آمد که زمانی فاطمه امینی و اشرف در مجاهدین تک نمود و تکستاره بودند اما در این صحنه شاهد حضور صفهای طولانی از آنها بودم که در شورای مرکزی مجاهدین مسئولیتهای تعیینکنندهای در برپایی هزار اشرف به عهده دارند و بار سنگین مبارزه با استبداد مذهبی را بر شانههایشان حمل میکنند و در دل هزار بار به انقلاب مریم درود فرستادم که چنین نسلی از فاطمه امینیها پرورش داده و تقدیم جنبش آزادیخواهانه ایران کرده است. با خودم فکر میکردم که چرا بعد از این سالیان طولانی در کنار مجاهدین بودن و دیدن کارهایی که مجاهدین انجام داده و هریک در حد خود یک خرق عادت بوده است چرا دیرباور شدهام دیدم واقعیت این است که طی این چهارده سال بهویژه در جریان هجرت بزرگ مجاهدین و مقاومت ایران خطیرترین آزمایش را از سر گذراندهاند و عظمت آن برای من چیزی در حد رؤیا دیدن ایجاد کرده است.
چیزی که خیلی توجه مرا جلب کرد اینکه تقریبا همه سخنرانان و شخصیتهای پیام دهنده، از کشورهای مختلف با گرایشات سیاسی متفاوت، روی این پیام بزرگ متفقالقول بودند که رژیم خونخوار و غارتگر در ایران بعد از ۳۸ سال ویرانگری و آدم کشی باید سرنگون شود تا هم ایرانیان آزاده از دست این رژیم مرتجع و غارتگر رها بشوند و هم منطقه بعد از سالها از تروریسم و ناامنی و آدم کشی آزاد شود. آخر این حرفی بود که مقاومت ایران طی سالیان بر آن پای میفشرد و اینک بهوضوح میدیدم که دارد پاسخ منطقهای و بینالمللی خود را میگیرد.
نکته دیگری که باز همگان در بیان آن شریک بوده و بر آن پای میفشردند و هریک به بیانی آن را تشریح کرده و فراخوان میدادند این بود که جامعه جهانی باید مقاومت مشروع ایران را به رسمیت بشناسد. مقاومتی که نزدیک به چهار دهه در مقابل این رژیم ایستادگی کرده و به قیمت دهها هزار شهید ماهیت قرونوسطایی و بنیادگرا و تروریست پرور آن را افشا ء نموده و نسبت به تهدیدات و خطرات منطقهای و بینالمللی این رژیم هشدار داده و فعالیتهای تروریستی و دخالتهای آن در سایر کشورها و تلاشهایش برای به دست آوردن تسلیحات هستهای را که دقیقاً ضد منافع مردم ایران بوده و هست را به اطلاع افکار عمومی جهان رسانده است.
واقعیت این است که مراسم پرشکوه و با عظمت کهکشان امسال، یکبار دیگر و این بار در مدار کیفا بالاتری قدرت و توان تشکیلاتی و سیاسی و پایگاه مردمی این اپوزیسیون و بدیل دمکراتیک را به جهانیان نشان داد. میخواهم بر این نکته که خودم را وامدار بیان آن میدانم تصریح کنم که تمامی پیروزیهایی که از زمان به حکومت رسیدن آخوندها تا همین امروز نصیب این مقاومت شده را مدیون راهبری آقای مسعود رجوی و بعد هم خانم مریم رجوی هستیم که نسلی از بهترین فرزندان پاکباز این وطن بخصوص زنان مجاهد که نظیرشان پیدا نمیشود را تربیت کرده و سازمان داده که امروز یک گنجینه ملی و میهنی برای آزادی ایران و ایرانی از دست آخوندهای سفاک و نیز سرمایه ساختن ایرانی آباد و آزاد هستند.
به همین دلیل پیروزی عظیم کهکشان امسال را ابتدا به رهبری مقاومت و بهویژه رئیسجمهور برگزیده آن خانم مریم رجوی تبریک و شادباش میگویم و بعد میخواهم اشاره کنم که همانطور که فوقا گفتم برپایی این کهکشان همبستگی ملی و میهنی نه تنها نتیجه کار شبانهروزی طولانی تشکیلات مجاهدین، بلکه نتیجه تلاش عظیم اشرف نشانهایی که طی این مدت با تمام وجود برای برگزاری هر چه باشکوهتر آن شبانهروز کار کردند نیز بود که هزاران درود بر آنها باد.
فراخوان زندانیان سیاسی از سراسر ایران برای شرکت در این گردهمایی بزرگ یکی دیگر از صحنههای شگفتآفرین این رویداد بود که تا کنون سابقه نداشت. خطاب به این قهرمانان در زنجیر میگویم واقعاً دست مریزاد! شهامت و شجاعت بی نظیر شما را تاریخ از یاد نخواهد برد.
وقتی به عظمت کهکشان امسال و نیز به هجرت بزرگ مجاهدین از زندان لیبرتی به رزمگاه جدید در آلبانی نگاه میکنم به اوضاع فلاکتبار رژیم بر میگردم و میپرسم بعد از گذشت ۳۸ سال از عمر این رژیم، بنیانگذارش که عکس او را در ماه میدیدند و انقلابیترین مرد جهان صدایش میکردند کجاست و سرنوشت رژیمش به کجا رسیده است؟ مرد خونخواری که ادعای طرفداری از مستضعفین میکرد و سرزمین آباد ایران با تمام ثروتش در اختیار او بود مستضعفین را گورخواب کرد و امروز منفورترین چهره تاریخ ایران و در زمره جنایتکاران تاریخ و بدتر از آنها شناخته شده است؛ اما کسی هم بود که در مقابل این شیاد زمان قد علم کرد و گفت هیهات منا الذله، گفت راه خدا، راه آزادی مردم است، گفت راه خدا، راه تکامل بشر است و در مقابل این مرد جنایتکار با تمام قوا ایستاد. البته که بهای سنگینی پرداخت ولی گفت این رژیم شیطانی باید سرنگون شود و روی حرفش تا امروز ایستاده و همچنان میگوید سرنگونی، سرنگونی
یقین دارم که او راه خدا و انبیاء و اولیاء یعنی راه خلق و راه زحمتکشان را ادامه خواهد داد و بیتردید روزی ایران آزاد خواهد شد.
خدایا رهبران ما را که هزاران درود بر آنها باد در کنف حمایت خود نگهدار، خدایا آنها را در راه رهایی مردم ایران و منطقه یاری کن.
طبق تجربه سالیان که از نزدیک با مجاهدین داشتم اطمینان داشتم که این کهکشان هم مشابه سالهای قبل باشکوه برگزار خواهد شد و یقین داشتم «مجاهدین» وقتی تصمیم به انجام کاری بگیرند آن کار را باید تمام شده گرفت.
همه ساله در روزهای قبل از کهکشان میدیدم مجاهدین آرام و قرار ندارند و فقط در حال دویدن بودند امسال هم البته همین تمرکز و فشردگی را میدیدم اما با یک تفاوت، خیلی با طمأنینه و آرامش کار میکردند امری که هرچه بیشتر در آن دقت میکردم بیشتر کنجکاو میشدم.
روز گردهمایی وقتی به سالن رسیدم با فضای کاملا متفاوتی نسبت به سالهای قبل مواجه شدم که کنجکاویام را بیشتر کرد. اولین چیزی که بلافاصله نظرم را جلب کرد اینکه ساعتها قبل از شروع برنامه سالن بزرگ ویلپنت و محوطه اطراف آن مالامال جمعیت بود بیاغراق باید گفت این کهکشان به لحاظ کم و کیف جمعیت شرکت کننده با قبل تفاوت جدی داشت.
حضور انبوه بی شمار جوانانی که اطرافم میدیدم خبر از ورود نسلی جدید از (مجاهدین) به صحنه رزم و پیکار میداد. وقتی خانم رجوی همراه با چند کودک و نوجوان به روی صحنه آمد با خودم گفتم این هم یک نسل دیگر، واقعیت این است که من طی سالهای نسبتاً طولانی همراهیام با مجاهدین، شاهد ورود چند نسل از مجاهدین به صحنه رزم و انقلاب بودهام و حالا مجدداً نسل جدیدی میدیدم. بیاختیار به محمد آقا (که افتخار آشنایی حضوری با او را داشتم) و مسعود معلم کبیر این نسلها درود فرستادم و بار دیگر ایمان آوردم که آخوندهای مرتجع و سفاک علیرغم همه جنایات بی حد وحصرشان، فقط آب در هاون میکوبند و صحبت سردار خیابانی به یادم آمد که خطاب به مرتجعین تأکید میکرد که «مطمئن باشید که این مجاهدین هرگز از بین رفتنی نیستند و آینده بیتردید متعلق به آنهاست» و به او هزار درود فرستادم، یادش بخیر که واقعاً به قول مسعود «اگر صخره بود چه صخره استواری بود و اگر کوه بود چه کوه پایداری بود».
وقتی اعلام شد که اشرفیها هم همزمان از طریق ماهواره در این گردهمایی عظیم شرکت دارند اگر چه میدانستم که همه اشرفیها بهصورت جمعی و در هیئت تشکیلاتی شان به آلبانی آمدهاند اما باز در لحظه مشابه بقیه دچار هیجان فوقالعادهای شدم. البته لحظات خیلی غرورانگیزی بود بهویژه وقتی مسئولان و فرماندهان مجاهدین روی صحنه آمده و سخن گفتند. مدتی با خودم فکر میکردم و در حقیقت در یک ناباوری بسر میبردم که آیا همه صحنههایی که میبینم واقعی است و حقیقت دارد؟ آخر با معیارهای معمولی و تعادل قوای رایج دنیای سیاست، چنین چیزی امکان ندارد، همه وقایع چهاردهساله از محاصره و تیر و تبر، از زرهی تا موشکباران و ... از ذهنم عبور کرد، بیشتر به معجزه شبیه بود اما هر چه بود الان برخلاف تمام محاسبات جنایتکاران حاکم و رودرروی آنان صف در صف، محکم و استوار و سرشار از روحیه رزمندگی، برای جنگ صد برابر اعلام آمادگی میکردند که بهواقع موجب مباهات و سرفرازی همه ایرانیان آزادیخواه بوده و هستند. بسیاری از آنها مانند برادر رحمان (عباس داوری) را من از ۴۰ – ۳۰ سال قبل میشناختم، برخی از آنان هم وقتی من دیده بودم کودک بودند اما اکنون میدیدم هر یک از آنان یلی شده و بارهای سنگین مسئولیت بدوش میکشند.
به خاطرم آمد که زمانی فاطمه امینی و اشرف در مجاهدین تک نمود و تکستاره بودند اما در این صحنه شاهد حضور صفهای طولانی از آنها بودم که در شورای مرکزی مجاهدین مسئولیتهای تعیینکنندهای در برپایی هزار اشرف به عهده دارند و بار سنگین مبارزه با استبداد مذهبی را بر شانههایشان حمل میکنند و در دل هزار بار به انقلاب مریم درود فرستادم که چنین نسلی از فاطمه امینیها پرورش داده و تقدیم جنبش آزادیخواهانه ایران کرده است. با خودم فکر میکردم که چرا بعد از این سالیان طولانی در کنار مجاهدین بودن و دیدن کارهایی که مجاهدین انجام داده و هریک در حد خود یک خرق عادت بوده است چرا دیرباور شدهام دیدم واقعیت این است که طی این چهارده سال بهویژه در جریان هجرت بزرگ مجاهدین و مقاومت ایران خطیرترین آزمایش را از سر گذراندهاند و عظمت آن برای من چیزی در حد رؤیا دیدن ایجاد کرده است.
چیزی که خیلی توجه مرا جلب کرد اینکه تقریبا همه سخنرانان و شخصیتهای پیام دهنده، از کشورهای مختلف با گرایشات سیاسی متفاوت، روی این پیام بزرگ متفقالقول بودند که رژیم خونخوار و غارتگر در ایران بعد از ۳۸ سال ویرانگری و آدم کشی باید سرنگون شود تا هم ایرانیان آزاده از دست این رژیم مرتجع و غارتگر رها بشوند و هم منطقه بعد از سالها از تروریسم و ناامنی و آدم کشی آزاد شود. آخر این حرفی بود که مقاومت ایران طی سالیان بر آن پای میفشرد و اینک بهوضوح میدیدم که دارد پاسخ منطقهای و بینالمللی خود را میگیرد.
نکته دیگری که باز همگان در بیان آن شریک بوده و بر آن پای میفشردند و هریک به بیانی آن را تشریح کرده و فراخوان میدادند این بود که جامعه جهانی باید مقاومت مشروع ایران را به رسمیت بشناسد. مقاومتی که نزدیک به چهار دهه در مقابل این رژیم ایستادگی کرده و به قیمت دهها هزار شهید ماهیت قرونوسطایی و بنیادگرا و تروریست پرور آن را افشا ء نموده و نسبت به تهدیدات و خطرات منطقهای و بینالمللی این رژیم هشدار داده و فعالیتهای تروریستی و دخالتهای آن در سایر کشورها و تلاشهایش برای به دست آوردن تسلیحات هستهای را که دقیقاً ضد منافع مردم ایران بوده و هست را به اطلاع افکار عمومی جهان رسانده است.
واقعیت این است که مراسم پرشکوه و با عظمت کهکشان امسال، یکبار دیگر و این بار در مدار کیفا بالاتری قدرت و توان تشکیلاتی و سیاسی و پایگاه مردمی این اپوزیسیون و بدیل دمکراتیک را به جهانیان نشان داد. میخواهم بر این نکته که خودم را وامدار بیان آن میدانم تصریح کنم که تمامی پیروزیهایی که از زمان به حکومت رسیدن آخوندها تا همین امروز نصیب این مقاومت شده را مدیون راهبری آقای مسعود رجوی و بعد هم خانم مریم رجوی هستیم که نسلی از بهترین فرزندان پاکباز این وطن بخصوص زنان مجاهد که نظیرشان پیدا نمیشود را تربیت کرده و سازمان داده که امروز یک گنجینه ملی و میهنی برای آزادی ایران و ایرانی از دست آخوندهای سفاک و نیز سرمایه ساختن ایرانی آباد و آزاد هستند.
به همین دلیل پیروزی عظیم کهکشان امسال را ابتدا به رهبری مقاومت و بهویژه رئیسجمهور برگزیده آن خانم مریم رجوی تبریک و شادباش میگویم و بعد میخواهم اشاره کنم که همانطور که فوقا گفتم برپایی این کهکشان همبستگی ملی و میهنی نه تنها نتیجه کار شبانهروزی طولانی تشکیلات مجاهدین، بلکه نتیجه تلاش عظیم اشرف نشانهایی که طی این مدت با تمام وجود برای برگزاری هر چه باشکوهتر آن شبانهروز کار کردند نیز بود که هزاران درود بر آنها باد.
فراخوان زندانیان سیاسی از سراسر ایران برای شرکت در این گردهمایی بزرگ یکی دیگر از صحنههای شگفتآفرین این رویداد بود که تا کنون سابقه نداشت. خطاب به این قهرمانان در زنجیر میگویم واقعاً دست مریزاد! شهامت و شجاعت بی نظیر شما را تاریخ از یاد نخواهد برد.
وقتی به عظمت کهکشان امسال و نیز به هجرت بزرگ مجاهدین از زندان لیبرتی به رزمگاه جدید در آلبانی نگاه میکنم به اوضاع فلاکتبار رژیم بر میگردم و میپرسم بعد از گذشت ۳۸ سال از عمر این رژیم، بنیانگذارش که عکس او را در ماه میدیدند و انقلابیترین مرد جهان صدایش میکردند کجاست و سرنوشت رژیمش به کجا رسیده است؟ مرد خونخواری که ادعای طرفداری از مستضعفین میکرد و سرزمین آباد ایران با تمام ثروتش در اختیار او بود مستضعفین را گورخواب کرد و امروز منفورترین چهره تاریخ ایران و در زمره جنایتکاران تاریخ و بدتر از آنها شناخته شده است؛ اما کسی هم بود که در مقابل این شیاد زمان قد علم کرد و گفت هیهات منا الذله، گفت راه خدا، راه آزادی مردم است، گفت راه خدا، راه تکامل بشر است و در مقابل این مرد جنایتکار با تمام قوا ایستاد. البته که بهای سنگینی پرداخت ولی گفت این رژیم شیطانی باید سرنگون شود و روی حرفش تا امروز ایستاده و همچنان میگوید سرنگونی، سرنگونی
یقین دارم که او راه خدا و انبیاء و اولیاء یعنی راه خلق و راه زحمتکشان را ادامه خواهد داد و بیتردید روزی ایران آزاد خواهد شد.
خدایا رهبران ما را که هزاران درود بر آنها باد در کنف حمایت خود نگهدار، خدایا آنها را در راه رهایی مردم ایران و منطقه یاری کن.