در ادامه روند تشدید جنگ قدرت بین علی خامنهای و حسن روحانی و عمیقتر شدن شکاف و شقه در رأس نظام، حسین فریدون برادر روحانی و دستیار ویژه رئیسجمهور رژیم به اتهام فساد مالی دستگیر و روانة زندان شد. آیا این اقدام بهمعنی یک مرحله جدید در جنگ قدرت جاری در رژیم است یا یک مورد گذراست که دیر یا زود رفع میشود؟ سؤال مهم دیگر آن است که آیا هدف اصلی دستگیری برادر و نزدیکترین دستیار حسن روحانی مقدمه و زمینهسازی برای حذف اوست؟ و خلاصه این قضیه به کجا میانجامد؟
نخست آن که تردیدی نیست که شخص خامنهای پشت این دستگیری است، چرا که متصور نیست دستگیری و زندانی کردن نزدیکترین فرد به رئیسجمهور نظام بدون اذن و دستور ولیفقیه صورت گرفته باشد؛ بهخصوص که خامنهای چندی پیش در دیدار با رئیس و مقامهای قوه قضاییه (در 14تیر) به این قوه اختیار و مأموریت داد تا با متخلفان برخورد کنند.
بنابراین دستگیری برادر روحانی یک امر غیرمنتظره و خلقالساعه نبود و این موضوع از چند ماه پیش از انتخابات موضوع بحث و جدل دو باند بود و اکنون برخی مهرهها و رسانههای باند خامنهای بر سر روحانی منت میگذارند که او باید قدردان قوه قضاییه باشد که در جریان انتخابات اقدام به دستگیری برادرش نکرد تا روحانی «در انتخابات دچار فشار یا افت رأی نشود» (1) البته روشن است که اگر خامنهای میدانست با دستگیری برادر روحانی، آرای او «دچار فشار یا افت» میشود، حتماً در آن تردید نمیکرد، اما اولاً بهدلیل ترس از جرقه و قیام و ثانیاً بهدلیل اینکه میدانست بهدلیل منفوریت خامنهای هر اقدامی از این قبیل به نفع طرف مقابل است، از انجام آن امتناع کرد.
اکنون سؤال این است که در حال حاضر، آیا معنی این دستگیری، زمینهسازی برای حذف روحانی است؟
به نظر نمیرسد که خامنهای در خط حذف و برکناری روحانی باشد، اگر چنین هدفی داشت، زمان مناسب برای آن، دوره انتخابات بود که یا او را پیش از انتخابات و از طریق شورای نگهبان رد صلاحیت کند و کنار بگذارد یا طرح مهندسی خود برای کنار زدن روحانی و بیرون آوردن رئیسی از صندوق را تا انتها پیش ببرد. ولی خامنهای بهدلیل ترس از جرقه و قیام و خط قرمزی که در این رابطه دارد، از حذف روحانی امتناع کرد؛ اکنون که روحانی رئیسجمهور رسمی نظام است، ترس از جرقه و قیام بهطور جدیتری مطرح است، نه کمتر! و روشن است که خطرات حذف روحانی به مراتب بیشتر و تبعات آن سنگینتر از دوره انتخابات است.
علاوه بر این، خامنهای در سخنرانی عید فطر خود، خطاب به روحانی، از او خواست که «هرچه زودتر دولت جدید تشکیل شود و کارهای لازم را برای کشور شروع کنند». وی به این وسیله خواست به روحانی خاطر جمعی بدهد بهرغم شعار «مرگ بر...» علیه او (در راهپیمایی روز قدس) و بهرغم آن که در مراسم نماز عید فطر هم یکی از مداحان او، روحانی را در انظار سکة یک پول کرد، او قصد حذف و کنار زدن روحانی را ندارد.
در این صورت، رفتار ضد و نقیض خامنهای را که با یک دست زخم میزند و با دست دیگر مرهم میگذارد، چگونه باید تفسیر کرد؟
پاسخ این است که اگر چه خط قرمز جرقه و قیام بهشدت برای خامنهای مطرح است و او در این رابطه نهایت احتیاط را بهعمل میآورد، اما در عینحال به یک خط قرمز دیگر هم بهشدت پایبند است و آن خط قرمز قدرت و هژمونی خودش میباشد و از آنجا که میداند روحانی به اتکای پیروزیش در نمایش انتخابات، دعوی افزایش سهمش از قدرت را دارد، از این رو با این قبیل تهاجمات، از تهاجم به شخص روحانی یا دستگیری و زندانی کردن برادرش، میخواهد به او پیام بدهد که پا را از گلیم خودش درازتر نکند و گر نه سر و کارش با قوه قضاییه است، بهخصوص که روحانی و دستگاه او نیز پر از حفرههای سیاه و نقاط فاسد و آسیبپذیر است.
اکنون توپ در زمین روحانی است؛ باید دید که او چگونه واکنش نشان خواهد داد و چگونه پاتک خواهد زد؛
اگر روحانی پاپس نکشد و تمکین نکند نشان میدهد که او میداند تعادل قوای کنونی و سمت آن، در داخل و خارج بهشدت به زیان خامنهای است و از آنجا که او بهعنوان بخشی از نظام حاکم، به خوبی با روانشناسی رقیبان خود آشناست و میداند که هر گونه عقبنشینی و نشاندادن ضعف، حریف را تشجیع میکند و به تهاجمات بیشتر برمیانگیزد، بنابراین بهترین دفاع را در تهاجم دیده است بهخصوص که حفرههای سیاه و نقاط فاسد و آسیبپذیر در اردوی طرف مقابل اگر بیشتر نباشد، قطعاً کمتر نیست؛
اما اگر روحانی کوتاه بیاید و تمکین کند، باند مقابل یک قدم دیگر رو به جلو برخواهد داشت و تشدید شقه درونی رژیم به صحنه دیگری مثلاً هنگام معرفی کابینه منتقل خواهد شد.
بنابراین با قطعیت میتوان گفت که سمت تحولات، سمت تشدید جنگ و خصومت و عمیقتر شدن شقه و شکاف در رأس حاکمیت است و این طبعاً فضا و زمینه را برای حرکتهای اعتراضی و خیزشهای مردمی باز خواهد کرد؛ تحولی که وظایف جدی و جدیدی را پیش روی نیروها و هواداران مجاهدین و مقاومت ایران در هر جای میهن قرار میدهد.
نخست آن که تردیدی نیست که شخص خامنهای پشت این دستگیری است، چرا که متصور نیست دستگیری و زندانی کردن نزدیکترین فرد به رئیسجمهور نظام بدون اذن و دستور ولیفقیه صورت گرفته باشد؛ بهخصوص که خامنهای چندی پیش در دیدار با رئیس و مقامهای قوه قضاییه (در 14تیر) به این قوه اختیار و مأموریت داد تا با متخلفان برخورد کنند.
بنابراین دستگیری برادر روحانی یک امر غیرمنتظره و خلقالساعه نبود و این موضوع از چند ماه پیش از انتخابات موضوع بحث و جدل دو باند بود و اکنون برخی مهرهها و رسانههای باند خامنهای بر سر روحانی منت میگذارند که او باید قدردان قوه قضاییه باشد که در جریان انتخابات اقدام به دستگیری برادرش نکرد تا روحانی «در انتخابات دچار فشار یا افت رأی نشود» (1) البته روشن است که اگر خامنهای میدانست با دستگیری برادر روحانی، آرای او «دچار فشار یا افت» میشود، حتماً در آن تردید نمیکرد، اما اولاً بهدلیل ترس از جرقه و قیام و ثانیاً بهدلیل اینکه میدانست بهدلیل منفوریت خامنهای هر اقدامی از این قبیل به نفع طرف مقابل است، از انجام آن امتناع کرد.
اکنون سؤال این است که در حال حاضر، آیا معنی این دستگیری، زمینهسازی برای حذف روحانی است؟
به نظر نمیرسد که خامنهای در خط حذف و برکناری روحانی باشد، اگر چنین هدفی داشت، زمان مناسب برای آن، دوره انتخابات بود که یا او را پیش از انتخابات و از طریق شورای نگهبان رد صلاحیت کند و کنار بگذارد یا طرح مهندسی خود برای کنار زدن روحانی و بیرون آوردن رئیسی از صندوق را تا انتها پیش ببرد. ولی خامنهای بهدلیل ترس از جرقه و قیام و خط قرمزی که در این رابطه دارد، از حذف روحانی امتناع کرد؛ اکنون که روحانی رئیسجمهور رسمی نظام است، ترس از جرقه و قیام بهطور جدیتری مطرح است، نه کمتر! و روشن است که خطرات حذف روحانی به مراتب بیشتر و تبعات آن سنگینتر از دوره انتخابات است.
علاوه بر این، خامنهای در سخنرانی عید فطر خود، خطاب به روحانی، از او خواست که «هرچه زودتر دولت جدید تشکیل شود و کارهای لازم را برای کشور شروع کنند». وی به این وسیله خواست به روحانی خاطر جمعی بدهد بهرغم شعار «مرگ بر...» علیه او (در راهپیمایی روز قدس) و بهرغم آن که در مراسم نماز عید فطر هم یکی از مداحان او، روحانی را در انظار سکة یک پول کرد، او قصد حذف و کنار زدن روحانی را ندارد.
در این صورت، رفتار ضد و نقیض خامنهای را که با یک دست زخم میزند و با دست دیگر مرهم میگذارد، چگونه باید تفسیر کرد؟
پاسخ این است که اگر چه خط قرمز جرقه و قیام بهشدت برای خامنهای مطرح است و او در این رابطه نهایت احتیاط را بهعمل میآورد، اما در عینحال به یک خط قرمز دیگر هم بهشدت پایبند است و آن خط قرمز قدرت و هژمونی خودش میباشد و از آنجا که میداند روحانی به اتکای پیروزیش در نمایش انتخابات، دعوی افزایش سهمش از قدرت را دارد، از این رو با این قبیل تهاجمات، از تهاجم به شخص روحانی یا دستگیری و زندانی کردن برادرش، میخواهد به او پیام بدهد که پا را از گلیم خودش درازتر نکند و گر نه سر و کارش با قوه قضاییه است، بهخصوص که روحانی و دستگاه او نیز پر از حفرههای سیاه و نقاط فاسد و آسیبپذیر است.
اکنون توپ در زمین روحانی است؛ باید دید که او چگونه واکنش نشان خواهد داد و چگونه پاتک خواهد زد؛
اگر روحانی پاپس نکشد و تمکین نکند نشان میدهد که او میداند تعادل قوای کنونی و سمت آن، در داخل و خارج بهشدت به زیان خامنهای است و از آنجا که او بهعنوان بخشی از نظام حاکم، به خوبی با روانشناسی رقیبان خود آشناست و میداند که هر گونه عقبنشینی و نشاندادن ضعف، حریف را تشجیع میکند و به تهاجمات بیشتر برمیانگیزد، بنابراین بهترین دفاع را در تهاجم دیده است بهخصوص که حفرههای سیاه و نقاط فاسد و آسیبپذیر در اردوی طرف مقابل اگر بیشتر نباشد، قطعاً کمتر نیست؛
اما اگر روحانی کوتاه بیاید و تمکین کند، باند مقابل یک قدم دیگر رو به جلو برخواهد داشت و تشدید شقه درونی رژیم به صحنه دیگری مثلاً هنگام معرفی کابینه منتقل خواهد شد.
بنابراین با قطعیت میتوان گفت که سمت تحولات، سمت تشدید جنگ و خصومت و عمیقتر شدن شقه و شکاف در رأس حاکمیت است و این طبعاً فضا و زمینه را برای حرکتهای اعتراضی و خیزشهای مردمی باز خواهد کرد؛ تحولی که وظایف جدی و جدیدی را پیش روی نیروها و هواداران مجاهدین و مقاومت ایران در هر جای میهن قرار میدهد.