ایران اخراج، اخراج!
این روزها انقلاب عراق از نقاط برگشتناپذیری عبور میکند، درست اندکی پس از قدرتنمایی پوشالی خامنهای و باند جنایتکارش در سوءاستفاده از مراسم اربعین حسینی، ناگهان عراق سراپا آتش و عصیان تمامی نمادهای دیکتاتوری اشغالگر خامنهای در عراق را همراه با مزدوران دستنشاندهاش هدف قرار داد و فرش را از زیر پای خامنهای و مزدوران عراقیاش کشید.
در حرکتی مشابه در لبنان، مردم آن کشور هم به جاروکردن عناصر مزدور و وطنفروش موسوم به حزبالله و دار و دسته جنایتکار حسن نصرالله پرداخته و آنها را آماج حملات خود قرار دادند.
اکنون آنچه را که خامنهای با اشغال برخی کشورهای منطقه، با بلاهتی بینظیر «عمق استراتژیک» دیکتاتوری فاشیستی خودش مینامید به باتلاق استراتژیک نظامش تبدیل شده است.
خامنهای اکنون در شرایطی قرار گرفته که نه تنها با مردم خودش درگیر است بلکه با مردم عراق و سوریه و لبنان هم درگیر شده است،
او تا پیش از این در حل مخاصمات خود با مردم ایران ناگزیر از استفاده از نیروهای سرکوبگرش شده بود، امری جنایتکارانه که همچنان ادامه دارد. اما در شرایط فعلی خامنهای همین مشکل را با مردم عراق و مردم لبنان هم به بحرانیترین شکل پیدا کرده است!
او همین وضعیت را با مردم سوریه هم دارد و چنانچه تنها یک لحظه از سرکوب غفلت کند مردم این کشورها فرش را از زیرپای او و مزدورانش خواهند کشید، اتفاقی که اینک در عراق کموبیش در حال وقوع است و در لبنان به شکلی دیگر در حال تکوین میباشد.
خامنهای و پیشتر از او مرجعش خمینی در گریز از پاسخگویی به مطالبات عادلانه انقلاب بزرگ مردم ایران و برای حفظ قدرت نامشروع خود در رأس رهبری مسروقه انقلاب ضدسلطنتی از عوامل ژئوپلتیکی در منطقه استفاده کرد تا ارتجاع آخوندی را به عراق صادر کند.
خمینی و سلف او خامنهای با تکیه به یک باند مسلح جنایتکار به اسم سپاه پاسداران، تلاش کردند پایههای فروریخته خیمه قدرت خود در ایران را با میخهایی در منطقه تقویت کنند غافل از اینکه چنین امری دوره تاریخیاش سپری شده است.
بههرحال اکنون یکبار دیگر حقیقت آنچه را که مجاهدین بهعنوان رشد بادکنکی رژیم نامیده بودند، با گستردگی هر چه بیشتر و با خطوطی بسا پررنگتر از قبل در برابر دیدگان ملل منطقه و تاریخ قرار گرفت.
اکنون علی خامنهای در وضعیتی قرار گرفته که از یکسو با قیام مردم ایران روبهروست، از سوی دیگر ملل منطقه قرار دارند که بهعنوان متحدان استراتژیک مردم ایران، گریبان خامنهای و نیروهای سرکوبگرش را گرفتهاند و در عراق و لبنان در حال درهمشکستن پایههای قدرت رژیم و مزدوران محلیاش هستند، از سوی دیگر انزوای مرگبار بینالمللی و تحریمهایی است که لحظهبهلحظه توان مالی رژیم او را تحلیل میبرد و از سوی دیگر کانونهای شورشی و ارتش آزادیبخش ملی ایران قرار دارد که هیچ فرصتی را برای درهمکوبیدن دیکتاتوری او از دست نمیدهد.
طبعاً مردم منطقه همانگونه که تاکنون نشان دادهاند دوست و دشمن خود را بهخوبی میشناسند و در این زمینه ابهامی ندارند و انطباق منافع استراتژیک خود با دیگر خلقهای منطقه بهویژه مردم ایرن را نیز بهخوبی دریافتهاند، امری که این روزها در شعارها و حرکات مردم عراق و لبنان بهویژه جوانان شورشی عراق بهروشنی بهچشم میخورد.
شعارها و اتفاقهایی که در عراق این روزها بهوقوع میپیوندد شباهت ماهوی عمیقی با آنچه که در ایران انجام میشود دارد، دشمن واحد مردم دو کشور اکنون تمامقد خود را بهعنوان سیبل جوانان شورشی دو کشور تثبیت!؟ کرده است.
همین واقعیت در ابعادی دیگر در لبنان جاری است، وضعیت سیاستهای غربی حداقل تاکنون نیز تحتتاثیر واقعیتهای منطقهای تا حدودی به فاصلهگرفتن از دیکتاتوری بدنام آخوندی منجر شده است، جدیدترین تحریمهای آمریکا در همین روزهای اخیر که بیت فاسد خامنهای و نزدیکترین نفراتش را نشانه گرفت حاکی از همین اشراف سیاسی آنها به محتضر بودن رژیم است.
اروپاییها هم که در این اواخر تلاش میکردند با کجدار و مریز با رژیم رفتار کنند اکنون و با اوجگیری انقلاب عراق و تغییر تعادلقوا در لبنان(به ضرر خامنهای) بر اساس ماهیت پراگماتیک خود احتمالاً مسیر فاصله گرفتن یا حداقل حفظ فاصله با رژیم را ادامه بدهند، اما حرف نهایی را بیتردید مردم منطقه و بهویژه خلقهای عراق، لبنان و ایران خواهند زد، بهویژه کانونهای شورشی و ارتش آزادیبخش ملی ایران که اکنون سالهاست با آخوندها پنجه در پنجه هستند.
این روزها انقلاب عراق از نقاط برگشتناپذیری عبور میکند، درست اندکی پس از قدرتنمایی پوشالی خامنهای و باند جنایتکارش در سوءاستفاده از مراسم اربعین حسینی، ناگهان عراق سراپا آتش و عصیان تمامی نمادهای دیکتاتوری اشغالگر خامنهای در عراق را همراه با مزدوران دستنشاندهاش هدف قرار داد و فرش را از زیر پای خامنهای و مزدوران عراقیاش کشید.
در حرکتی مشابه در لبنان، مردم آن کشور هم به جاروکردن عناصر مزدور و وطنفروش موسوم به حزبالله و دار و دسته جنایتکار حسن نصرالله پرداخته و آنها را آماج حملات خود قرار دادند.
اکنون آنچه را که خامنهای با اشغال برخی کشورهای منطقه، با بلاهتی بینظیر «عمق استراتژیک» دیکتاتوری فاشیستی خودش مینامید به باتلاق استراتژیک نظامش تبدیل شده است.
خامنهای اکنون در شرایطی قرار گرفته که نه تنها با مردم خودش درگیر است بلکه با مردم عراق و سوریه و لبنان هم درگیر شده است،
او تا پیش از این در حل مخاصمات خود با مردم ایران ناگزیر از استفاده از نیروهای سرکوبگرش شده بود، امری جنایتکارانه که همچنان ادامه دارد. اما در شرایط فعلی خامنهای همین مشکل را با مردم عراق و مردم لبنان هم به بحرانیترین شکل پیدا کرده است!
او همین وضعیت را با مردم سوریه هم دارد و چنانچه تنها یک لحظه از سرکوب غفلت کند مردم این کشورها فرش را از زیرپای او و مزدورانش خواهند کشید، اتفاقی که اینک در عراق کموبیش در حال وقوع است و در لبنان به شکلی دیگر در حال تکوین میباشد.
خامنهای و پیشتر از او مرجعش خمینی در گریز از پاسخگویی به مطالبات عادلانه انقلاب بزرگ مردم ایران و برای حفظ قدرت نامشروع خود در رأس رهبری مسروقه انقلاب ضدسلطنتی از عوامل ژئوپلتیکی در منطقه استفاده کرد تا ارتجاع آخوندی را به عراق صادر کند.
خمینی و سلف او خامنهای با تکیه به یک باند مسلح جنایتکار به اسم سپاه پاسداران، تلاش کردند پایههای فروریخته خیمه قدرت خود در ایران را با میخهایی در منطقه تقویت کنند غافل از اینکه چنین امری دوره تاریخیاش سپری شده است.
بههرحال اکنون یکبار دیگر حقیقت آنچه را که مجاهدین بهعنوان رشد بادکنکی رژیم نامیده بودند، با گستردگی هر چه بیشتر و با خطوطی بسا پررنگتر از قبل در برابر دیدگان ملل منطقه و تاریخ قرار گرفت.
اکنون علی خامنهای در وضعیتی قرار گرفته که از یکسو با قیام مردم ایران روبهروست، از سوی دیگر ملل منطقه قرار دارند که بهعنوان متحدان استراتژیک مردم ایران، گریبان خامنهای و نیروهای سرکوبگرش را گرفتهاند و در عراق و لبنان در حال درهمشکستن پایههای قدرت رژیم و مزدوران محلیاش هستند، از سوی دیگر انزوای مرگبار بینالمللی و تحریمهایی است که لحظهبهلحظه توان مالی رژیم او را تحلیل میبرد و از سوی دیگر کانونهای شورشی و ارتش آزادیبخش ملی ایران قرار دارد که هیچ فرصتی را برای درهمکوبیدن دیکتاتوری او از دست نمیدهد.
طبعاً مردم منطقه همانگونه که تاکنون نشان دادهاند دوست و دشمن خود را بهخوبی میشناسند و در این زمینه ابهامی ندارند و انطباق منافع استراتژیک خود با دیگر خلقهای منطقه بهویژه مردم ایرن را نیز بهخوبی دریافتهاند، امری که این روزها در شعارها و حرکات مردم عراق و لبنان بهویژه جوانان شورشی عراق بهروشنی بهچشم میخورد.
شعارها و اتفاقهایی که در عراق این روزها بهوقوع میپیوندد شباهت ماهوی عمیقی با آنچه که در ایران انجام میشود دارد، دشمن واحد مردم دو کشور اکنون تمامقد خود را بهعنوان سیبل جوانان شورشی دو کشور تثبیت!؟ کرده است.
همین واقعیت در ابعادی دیگر در لبنان جاری است، وضعیت سیاستهای غربی حداقل تاکنون نیز تحتتاثیر واقعیتهای منطقهای تا حدودی به فاصلهگرفتن از دیکتاتوری بدنام آخوندی منجر شده است، جدیدترین تحریمهای آمریکا در همین روزهای اخیر که بیت فاسد خامنهای و نزدیکترین نفراتش را نشانه گرفت حاکی از همین اشراف سیاسی آنها به محتضر بودن رژیم است.
اروپاییها هم که در این اواخر تلاش میکردند با کجدار و مریز با رژیم رفتار کنند اکنون و با اوجگیری انقلاب عراق و تغییر تعادلقوا در لبنان(به ضرر خامنهای) بر اساس ماهیت پراگماتیک خود احتمالاً مسیر فاصله گرفتن یا حداقل حفظ فاصله با رژیم را ادامه بدهند، اما حرف نهایی را بیتردید مردم منطقه و بهویژه خلقهای عراق، لبنان و ایران خواهند زد، بهویژه کانونهای شورشی و ارتش آزادیبخش ملی ایران که اکنون سالهاست با آخوندها پنجه در پنجه هستند.