گفتگو با محمد علی توجیدی- 9تیر1396
سؤال: این هفته شاهد تلاش و کوشش هموطنانمان و اشرفنشانها ـ چه در داخل و چه در خارج میهن ـ برای برگزاری گردهمایی بزرگ مقاومت در روز شنبه 10تیر بودیم.
از یک طرف هم شاهد بالا گرفتن تشتت و بحران در درون رژیم هستیم. با وجود اینکه خامنهای از آن فرمان «آتش به اختیار» عقبنشینی کرد، اما این مسأله همچنان در باندهای رژیم بالا میگیرد. چرا اینطور است؟
از یک طرف هم شاهد بالا گرفتن تشتت و بحران در درون رژیم هستیم. با وجود اینکه خامنهای از آن فرمان «آتش به اختیار» عقبنشینی کرد، اما این مسأله همچنان در باندهای رژیم بالا میگیرد. چرا اینطور است؟
محمدعلی توحیدی: گردهمایی بزرگ مقاومت و تکاپوی هموطنانمان و اشرفنشانها برای این واقعه بزرگ و از طرف دیگر وضعیت بحرانی رژیم، دو روی سکة یک واقعیت هستند. از یک طرف استحکام، پیشروی، تلاش و کوشش و تهاجم در صفوف مقاومت و از طرف دیگر بحران و تشتت و شقه در رژیم آخوندی که از یک قطببندی واقعی حکایت میکند. در روزها و هفتههای قبل، این قطببندی خیلی بارز شده؛ ولی در طول یک سالی که پشت سر گذاشتیم، این قطببندی هر چه بیشتر خودش را نشان داد.
در خصوص بحرانی که در داخل رژیم هست، خامنهای در نمایش عید فطر رژیم، یک نوع عقبنشینی از آن فرمان آتش به اختیار داشته است؛ ولی با وجود بالا گرفتن بحران و تشتت در داخل رژیم، واقعیت امر این است که این عقبنشینی و جمعوجور کردن آن آتش به اختیار، از ترس همین قطببندی بود که به آن اشاره میکنیم. این عقبنشینی از ترس مقاومت، از ترس بروز وقایع و اعتراضات خیابانی و خیزشهایی است که در این شقه بالا بگیرد؛ نه اینکه مثلاً بخواهد جلو روحانی کوتاه بیاید و عقب بنشیند.
خامنهای در همان صحبت با لباس شخصیها، نیروهای افراطی و بنیادگرا و بسیجیهای خاص سیستم ـ البته با خراب کردن کلمات تحت عنوان نیروهای انقلابی و از این چیزها ـ جملاتی به کار برد که سه سرتیتر داشت: باید شما بیش از بقیه مراقب نظم کشور باشید. مراقب آرامش کشور باشید و مراقبت سوءاستفاده دشمنان باشید. یعنی فلسفه این عقبنشینی را خیلی واضح توضیح داد. تا جایی که به تصفیه حسابهایش با روحانی برمیگردد، اتفاقاً در همان صحنه، مداحش را آورد و به جان روحانی انداخت. بر سر سند 2030یونسکو، برجام و اینکه تو رئیس شدهیی و فکر نکنی خبریه، اینها طعمه تو است، خیلی صحنه عجیب و غریبی ایجاد کرد! یعنی با روحانی تصفیه حساب کرد؛ اما عقبنشینی در برابر او نبود؛ بلکه از ترس مردم و اعتراضات مردمی بود که مجبور شد یک کمی خودش را جمعوجور کند.
سؤال: آیا اینطور حمله علنی به روحانی، به نفع سیستم و خامنهای است؟ بهتر نیست یک کمی از این قضیه کوتاه بیاید؟
محمدعلی توحیدی: قطعاً برایش خیلی بهتر است که بحران به این صورت نباشد و این صحنههای مفتضح و شقه و بحران در رأس دستگاه، در معرض توجه عموم قرار نگیرد؛ ولی مجبور است. اجباراتی او را ناگزیر میکند.
توجه کنید که خامنهای انتخاباتی برگزار کرده، با یک آخوند جلاد، تمامقد پشت یک پایه کردن سیستم رفت؛ اما با سر به زمین خورده است. شکست را هم از جنبش دادخواهی و شعار «نه جلاد ـ نه شیاد» و همان قطببندی واقعی جامعه خورده است. اینها برایش عوارض دارد. خامنهای برای آنکه نیروهایش یعنی بسیجیها، لباس شخصیها و پاسداران را ـ که همیشه میگوید اینها نظام را حفظ میکنند ـ جمعوجور کند، مجبور است به روحانی دهنه و مهمیز بزند. در نتیجه، این بر گردنش میباشد و اجبار است.
بعد از نمایش عید فطر رژیم، وضعیتی ایجاد شده که از طرف باند روحانی نوشتهاند به ما اعلان جنگ تمامعیار دادهاند؛ یعنی سپاه و خامنهای. یکی از اینها نوشته است که اگر در دوره خاتمی، هر 9روز یک بحران ایجاد میکردند، حالا هر یک روز، 9بحران درست میکنند! اشاره میکند به آن موقع که خاتمی شده بود تدارکاتچی ولیفقیه و دعاوی اصلاحات و اینطور چیزها را گذاشته بود کنار و کاملاً زیر مهمیز رفته بود. بهانهاش هم این بود که برای من هر 9روز، یک بحران درست میکنند.
الآن اوضاع و احوال رژیم همینطوری است. یک صحنهاش همان نمایش عید فطر است که مداحه اینجوری میگوید، یک روز فرمانده سپاه میگوید، یک روز پاسدار رضایی میگوید، یک روز امام جمعه خامنهای در مشهد میگوید و هر روز، بساطها هست و میخواهند روحانی را به زیر مهمیز بکشند.
چرا این اجبار برای خامنهای هست؟ در تحلیل نهایی، این بحران درونی به بحران و مسأله و تضادی که این رژیم با بیرون از خودش دارد، برمیگردد؛ چرا که جامعه ایران و مقاومت، در یک سال کارزار دادخواهی و شعار «نه جلاد ـ نه شیاد»، دستگاهشان را بههم ریخت. حالا باعث شده اینها این حملات را داشته باشند.
اگر در این مدت دقت کرده باشید، حملات به مقاومت و مجاهدین، شتاب بیشتری گرفته است. رادیو و تلویزیون و روزنامههای رژیم، فیلم و تئاتر و انواع و اقسام مراسم و سریالها را علیه مجاهدین کوک کردهاند. بعضی دوستان مقایسه کردهاند و میگفتند با یک سال و دو سال پیش غیرقابل قیاس است. علتش این است که رژیم چنین بحرانی در بیرون دارد و برای آن که بتواند نیروهایش را در داخل جمعوجور کند، این حمله را میکند.
این دعواها از همان فردای انتخابات شروع شد. وقتی خامنهای در 14خرداد، سر قبر خمینی خواست سخنرانی ویژهیی بکند، در جمعبندیِ اوضاع و احوال، تمرکز را گذاشت روی اینکه اوضاع مثل دهه 60شده و (به بیان او) جای شهید و جلاد را عوض کردهاند. دست به دامن متفکران ـ مثل همین مداح! ـ شد که بیایید و بشتابید که جای شهید و جلاد عوض نشود. یعنی در چنین تعادلی که رژیم با خودش، با جامعه و با مقاومت دارد، طبعاً بحران درونیاش تشدید میشود و ناگزیر است این تصفیه حسابها را بکند؛ والا به قول شما به نفعش است که نکند.
سؤال: اجازه بدهید قسمتی از سخنان خامنهای در 14خرداد را بشنویم، بعد من سؤالم را مطرح میکنم.
تلویزیون رژیم، خامنهای: «برخی از بلندگوها و صاحبان بلندگوها، دهه 60را مورد تهاجم قرار میدهند. دهه 60، دهه آزمونهای بزرگ و دهه پیروزیهای بزرگ است. دهه 60، دهه خشنترین تروریسم در کشور است. در این تروریسم ـ البته من عدد تعیین نمیکنم ـ تا 17هزار هم گفتهاند. این خیلی مسأله مهمی است.
من توصیه میکنم به کسانی که اهل فکر و تأمل هستند و راجع به دهه 60قضاوت میکنند، جای شهید و جلاد عوض نشود».
محمدعلی توحیدی: ملاحظه میکنید؟ در اخبار نماز جمعههای رژیم بود که اژهای دقیقاً همین حرفها را میزد. میگفت مثل دهه 60شده است. احساس خطر میکنیم.
اینها تم کارهای تبلیغاتی رژیم در وحشت از اعتلای جنبش دادخواهی است که میگویند اوضاع خیلی خطرناک است و باید مواظب باشیم. من هم تا حرفهای خامنهای را شنیدم، برایم تداعی شد که امروز هم اژهای همین حرف را میزند.
سؤال: روحانی در مقابل باند رقیب و حمله و هجومش، چه کار میکند؟ از یک طرف میبینیم مواضع دوگانهیی دارد؛ یک بار میگوید دولت تفنگدار و مسأله اقتصادی را مطرح میکند ـ که در دست سپاه است ـ از طرفی هم کرنش نموده و موشک پراندن پاسداران را تأیید میکند. آیا روحانی میخواهد این تنش و تضاد را کم بکند یا نه؟
محمدعلی توحیدی: اساس تنشی که دارد در رژیم بالا میگیرد، در واقع خود خامنهای است که مهاجم است. در همین مدتی هم که از انتخابات گذشته، دارد روحانی را که از صندوقهای شعبده بیرون آمده، یکسره میکوبد و سکة یک پولش کرده است. روحانی هم به سهم خودش تلاش دارد اوضاع به این صورت نباشد. اما خامنهای مهاجم است و میخواهد او را به زیر مهمیز ببرد. جالب است که تا مرداد هم ریش روحانی گرو خامنهای است که او را تأیید کند. این هم از مسخرگی رئیسجمهور و دستگاه انتخاباتی رژیم است که اگر تا مرداد خامنهای تأیید و تنفیذش نکند، کلاً روی هوا است. الآن هم باند خامنهای طوری با او رفتار میکند که پا در هوا است.
این درست است که روحانی این دوگانگیها را دارد. آن جاهایی که درباره سپاه میگوید، کارد به استخوانش رسیده است. واقعیت این است که با دخالت سپاه در اقتصاد، دستگاه اجرایی نمیتواند قدم از قدم بردارد. الآن هم خبری مربوط به ارگان جهانی مبارزه با پولشویی است که وضعیت قبلی را تمدید کردهاند و رژیم را از محدودیتهایی که بوده، خارج نکردهاند. از این بابت ناراحت هستند. روحانی مجبور است این حرفها را بزند. چیزهایی مثل دولت تفنگدار را قبلاً هم میگفت. در دور قبلیاش بود که گفت اگر شما سلمان و ابوذر هم باشید، هم تفنگ داشته باشید، هم خبرگزاری داشته باشید، فاسد میشوید. اما روحانی در مقابل شعارهای جدی سیاسی، مثل خاتمی غلاف میکند و میرود کنار. بهطور خاص روحانی که به طریق اولی خودش یک مهره امنیتی است. من دیدم که این هفته کیهان خامنهای نوشته بود: چه خبر است! مثل اینکه دولت دوازدهم میخواهد مثل دولت یازدهم باشد! یعنی اینها میخواهند روحانی را به کرنش بکشانند. یعنی اینها حتی آن روحانی را که در دوره قبل در کارنامهاش 3هزار اعدام دارد، هم قبول ندارند.
مسأله دیگر هم این است که بازی مدره و اعتدال و این چیزها که آخوند روحانی برای مصرف بینالمللی و منطقهیی علم کرده بود، الآن رنگ باخته است و چندان مصرفی برای خامنهای پیدا نمیکند و تحویل نمیگیرند؛ چون اوضاع علیه رژیم چرخیده است. اگر به برنامههای تلویزیونی اینها توجه کنید، اظهارنظر آنهایی که در شمول وزارتخارجه و دولت روحانیاند، همهاش ترس و وحشت از شرایطی میباشد که رژیم در منطقه با آن مواجه شده است.
روحانی چنان بردی ندارد که خامنهای بخواهد منتش را بکشد. از طرفی خامنهای هم مجبور است روحانی را زیر مهمیز ببرد. روحانی هم اهلش هست؛ چون خودش هم اهل سیستم است و قبل از هر چیز، از منافع بقای نظام میچیند. مجبور هم است. التزام عملی و اعتقاد قلبی و سرسپردگی کامل به ولایت فقیه هم دارد.
واقعیت این است که برنامه موشکی و تسلیحاتی رژیم ادامه دارد. سیاست در دست ولایت فقیه و سپاه است و اینها کار را تعیین میکنند. ترس و وحشتشان از این است که به قول خودشان در سوریه دارند ما را قیچی میکنند. این موارد در رژیم بالا گرفته و میترسند.
سؤال: خیلی خوب اشاره کردید. خوب است در همین رابطه، قسمتی از برنامه تلویزیونی رژیم را ببینیم و بشنویم.
میز گرد تلویزیونی رژیم: «رؤسای جمهور فرانسه و آمریکا تلفنی صحبت کردند و توافق کردند که اقدام مشترکی را در صورت حمله شیمیایی و حداقل اقدامات پیشگیرانه را انجام دهند. انگلیسیها هم حمایت خودشان را از این حمله احتمالی اعلام کردهاند. آیا فکر میکنید که این اتفاق بیفتد؟
ـ به نظر میآید با این فضاسازی رسانهیی و پروازهای هواپیما که از دیروز و دیشب هواپیماهای آمریکایی در صحنه و جغرافیای سوریه حضور داشتهاند، ممکن است این اتفاق بیفتد. در حقیقت به گونهیی که به قول ما ایرانیان اگر بخواهیم گربه را دم در حجله بکشیم، به نظر میآید آمریکاییها همه سازمانهای دیگر را کنار گذاشتهاند و خودشان میخواهند مسأله سوریه را به اتمام برسانند».
آقای توحیدی! در اول بحث به گردهمایی بزرگ مقاومت ایران در پاریس اشاره کردید. در شرایط سیاسی فعلی، این گردهمایی چه میخواهد بگوید و چه پیامی دارد؟
محمدعلی توحیدی: این گردهمایی، تحول بزرگی است. در تاریخچه جنبشهای آزادیبخش و جنبشهای مقاومت، من ندیدهام مشابه چنین تعرضات، پیشرویها یا پراتیکها و عملیات سیاسی بزرگی ـ مثل جنبش مقاومت ایران ـ هر ساله داشته باشند. آن هم در شرایط ما که با یک اختناق، سرکوب قرونوسطایی و استبداد دینی مواجه هستیم که با هر دیکتاتوری در دوران معاصر قابل قیاس نیست. در چنین شرایطی، برگزاری این گردهمایی در ابعاد عظیم و با شرکت گسترده هموطنانمان و حامیان مقاومت، به نظر من وجوه مختلفی دارد. اگر بخواهیم خلاصه کنیم:
1ـ این گردهمایی صورت مسأله واقعی ایران را طرح میکند. صورت مسأله واقعی چیست؟ تپش سیاسی در ایران کجاست؟ قطببندی سیاسی کجاست؟ قطببندی سیاسی، این مقاومت است که نزدیک 40سال است دارد در برابر دیکتاتوری وحشی و بربریت آخوندی مقاومت و پایداری میکند و اینطور خودش را در صحنه سیاسی، به سیستم و به تحولاتش و به بازیهای آن در سطح منطقه تحمیل میکند. پس این گردهمایی، صورت مسأله را طرح میکند.
2ـ این گردهمایی در شرایطی است که موضوع ایران در کانون مسائل دنیا است. برای هموطنانمان هم این گردهمایی، راهحلی را در برابر دیکتاتوری و اختاپوسی که بر میهن ما افتاده، مطرح میکند. راهحل کجاست؟ راهحل واقعی، آلترناتیو واقعی و پاسخ واقعی در این مقاومت است. این گردهمایی این را به دنیا و به مردم ایران نشان میدهد. همه اجزای این مقاومت در آن شرکت دارند. زندانیان سیاسی از دل سیاه چالها و شکنجهگاههای حکومت آخوندی پیام میفرستند و در این گردهمایی شرکت دارند. کارتنخوابها، کولبران زحمتکش کردستان و زحمتکشانی که اعتراضات خیابانی را پیش میبرند، شرکت دارند. پیام آنها و صدای آنها دارد این را به دنیا نشان میدهد.
3ـ در این راهحل، یک پیام واقعی هم هست: ضرورت تغییر را نشان میدهد. ضرورت تغییر نه فقط بهعنوان یک آرمان و خواست بالقوه، بلکه یک آرمان و خواستی که زمانش فرا رسیده است. به قول شاعر و نویسنده بزرگ فرانسوی ویکتور هوگو «هیچ چیزی قویتر از ایدهیی نیست که زمان آن فرا رسیده باشد». این واقعیت را این گردهمایی نشان میدهد. ایدهیی و آرمانی که زمانش فرا رسیده است. این آرمان چیست؟ تغییر در ایران: گرهگشای بحرانها و مسائل. راهحل برای تروریسمی که دنیا از آن به امان آمده است. این گردهمایی این پیامها را با خودش به همراه دارد. اینکه میگوییم ضرورت و زمانش هم فرا رسیده، از این رو است که بحث و شعار جلاد و قربانی که خامنهای اینطوری از آن صحبت میکند، فقط یک بحث کلامی و معنوی و اخلاقی نیست. این یک بحث سیاسی و ایدهیی است که خودش را به این دیکتاتور و این حاکمیت تحمیل کرده است. اینها دوست داشتند که سالها و سالها بعد از آن قتلعام، صحبتش مطرح نشود. سکوت میکردند. هرگز چیزی نمیگفتند. انگار همهچیز تمام شده و رفته است. ولی الآن خودش را تحمیل کرده که ولیفقیه اینطور عربده میکشد. پس یک تعادل قوایی عوض شده که این خودش را تحمیل کرده است. برای دشمن و برای جلاد، از طرح این مسأله، وحشت و ترس میبارد. آخوند اژهای هم که در نماز جمعه داد و بیداد میکند، بهخاطر این است که نگرانند و میترسند که اوضاع مثل دهه 60شده است. همین، ترس جلاد را نشان میدهد.
برای اردوی مقاومت هم معنایش آمادهباش سیاسی و وظایف جدید سیاسی است. معنایش پیشروی در صحنه جدید به سمت هدف نهایی و تحقق آن است.
اینها وجوهی است از پیامهایی که در این گردهمایی بزرگ طنینانداز است.