۱۳۹۶ آبان ۲۱, یکشنبه

مسئولیت‌گریزی رهبر جمهوری اسلامی


سایت رادیو فردا ۱۹/۸/۹۶ : « بیش از ربع قرن از رهبری آیت الله خامنه ای می گذرد. او در ۲۶ سال گذشته، قدرتمندترین شخص حقیقی و حقوقی ایران بوده است. رأس هرم نظام سیاسی گستره ای از اختیارات ـ قانونی و فراقانونی ـ دارد با فرد دیگری در ایران قابل مقایسه نیست. با وجود این همه، او همچنان نسبت به آنچه در کشور رخ می دهد، مسئولیت ناپذیر نشان می دهد.




فهرست طولانی از بحران ها و نابسامانی ها و مشکلات و درد و رنج مردم ایران می توان فهرست کرد؛ فهرست رنگارنگ و مفصلی که محال است بتوان شخص اول نظام جمهوری اسلامی را در وقوع یا تداوم آنها، بی نقش دانست.
در حاشیه و متن فهرست اسف بار مورد اشاره، می توان به گزارش جدید و ناگواری اشاره کرد؛ گزارشی دردناک که چند روز پیش (چهارشنبه ۱۷ آبان ماه ۱۳۹۶) در روزنامه ایران منتشر شد. گزارش تلخ و رنج زای مزبور، از پرت آباد سیستان و بلوچستان یا کهگیلویه و بویراحمد یا از نقاط دورافتاده از پایتخت نبود؛ گزارشی دردآور بود از حاشیه تهران؛ چند کیلومتر آن سوتر از دژی که رهبر جمهوری اسلامی در آن می زیید؛ جایی که او زیر سایه مراقبت های امنیتی بسیارسنگین، به ملاقات با افراد و سخنرانی و ابلاغ فرمان می پردازد.
گزارش از دردهای دختران حاشیه نشین پایتخت
اینجا، در این یادداشت کوتاه، نگارنده در مقام بازخوانی گزارش تلخ مورد اشاره (درباره ناهنجاری های اجتماعی جاری در حاشیه تهران) نیست؛ تنها به بخش هایی از این گزارش تکان دهنده اشاره می شود؛ گزارشی که تنها یک شاهد تلخ از وضع اسف بار جاری محسوب می شود، و ناظر است به ستمی که کودکان معصوم و بی پناه حاشیه پایتخت تحمل می کنند. دخترکان ـ و حتی پسرکان ـ مظلومی که تحمل تجاوز در ازای مبلغی ناچیز، برای آنان به امری عادی و روزمره تبدیل شده است…گزارش مزبور همچنین تصریح می کند که اینجا، فقر و اوضاع نابسامان اقتصادی، کارهای سخت انجام دادن و تجربه خشونت های جنسی و جسمی خاطره ای مشترک میان بچه هایی است که بعضی افغان هستند، بعضی ایرانی و بعضی ها نیز یکی از والدین شان ایرانی و دیگری افغان است. این تنها گزارش روزنامه ایران نیست که چنین فاجعه ای را بازتاب می دهد؛ چند روز پیش تر، مدیرعامل سازمان خدمات اجتماعی شهرداری تهران با اعلام نتایج پژوهشی درباره ۴۰۰ کودک کار خبر داد که به ۹۰ درصد کودکان کار تجاوز می شود. گزارش های ناگوار مشابه ـ منتشرشده در در رسانه های رسمی جمهوری اسلامی ـ در ماه های اخیر کم نبوده اند. سوگمندانه باید گفت که حتی دیگر این‎ گونه گزارش ها عادی و معمولی می شوند. به ویژه وقتی که برخی (از داخل و خارج نظام) با اشاره به موارد مشابه در غرب، چنین موارد یا رخدادهایی را به توجیه می نشینند.
آیت الله خامنه ای و خبرگان رهبری چگونه می خوابند؟
اما در چنین وضعی، و تنها متکی بر همین گزارش اسف بار جدید، پرسشی بی پاسخ مطرح می شود: رهبر جمهوری اسلامی ـ که علاقمندانش وی را ولی امر مسلمین جهان توصیف می کنند ـ چگونه می تواند سر آسوده بر بالین نهد و تا روزی دیگر بخوابد؟ در سطحی دیگر، اعضای مجلس خبرگان رهبری که وظیفه نظارت بر کارنامه رهبر نظام را برعهده دارند، چگونه در مورد وضع اسف بار به ارزیابی و نقد عملکرد وضع اقتصادی ـ اجتماعی جاری ـ مرتبط با عملکرد بی واسطه و باواسطه رهبری ـ دست نمی یازند؟ این پرسش ها و سؤال های مشابه وقتی بیشتر مطرح می شود که ادعاهای دینی بودن نظام سیاسی مستقر مورد توجه قرار گیرد. حکومتی که خود را شیعی می داند و ادامه دهنده راه و روش و منش امام علی، و پیگیر حقوق مظلومان و بی پناهان و دردمندان. همچون سنتی پذیرفته شده، رهبر جمهوری اسلامی هیچ مسئولیتی در قبال وضع ناگوار اقتصادی و اجتماعی نمی پذیرد. او روسای جمهور ـ یا کارگزاران نظام ـ را به مثابه مقصران اصلی پیوسته مورد مواخذه و نقد قرار داده، و خود را در جایگاه یک پرسشگر، و نه یک مسئول معرفی کرده است. ریخت وپاش های شخص اول نظام در حوزه تقویت نهادهای دینی و شبه دینی و تبلیغی و ترویجی ایدئولوژی رسمی، یا حمایت وی از هزینه کردهای بی حاصل و نجومی در عرصه های تقویت نهادهای امنیتی و نظامی یا تسلیحات موشکی و دخالت نظامی در کشورهای منطقه، هم زمان با بی مسئولیتی وی در این عرصه ها (اقتصادی و اجتماعی) به وقوع می پیوندد. اگر خبری هست ـ که هست ـ دال بر مشارکت چند میلیون تومانی رهبر نظام در جشن عاطفه ها و کمک به دانش آموزان محروم یا به زندانیان جرایم غیرعمد است. نقش اساسی و تأثیر ساختاری مهمترین بازیگر سیاسی ایران امروز در گسترش ناهنجاری های اجتماعی مغفول است. آنجا که ـ تنها به عنوان یک نمونه ـ وی با گماردن پیرمردی ۹۰ ساله و تنگ نظر (آیت الله جنتی) به ریاست شورای نگهبان یا برگزیدن افرادی چون آیت الله یزدی در این نهاد مهم، به بازتولید ناکارآمدی و بی کفایتی کارگزاران نظام با تکیه بر نظارت استصوابی می پردازد. نقش رهبر جمهوری اسلامی در تداوم رژیم اقتدارگرا و سرکوبگر (با انتخاب رئیس قوه قضاییه یا میدان دادن به سازمان اطلاعات سپاه و ..) و نیز تأثیر مستقیم و غیرمستقیم وی در به حاشیه راندن صاحب نظران و متخصصان و کاربلدان مستقل، غیرقابل انکار است. نقش و جایگاهی که به تداوم و تکثیر ناهنجاری های اجتماعی و افزایش فقر و بیکاری و رکود در ایران دامن زده است. هم زمان، باید به نمایشی و فرمایشی شدن مجلس خبرگان رهبری در ارزیابی و نقد کارنامه ولی فقیه اشاره کرد؛ وضعی که امید به اصلاح رویکردهای رأس هرم نظام سیاسی را به یأس مبدل می کند. در چنین وضعی، نه اعضای مجلس خبرگان، و نه رهبر جمهوری اسلامی، وجدان دردی احساس نمی کنند؛ آنان خود را مکلف به ادای تکلیف و حفظ نظام به مثابه اوجب واجبات می دانند. این چنین، ناهنجاری های اجتماعی گره خورده با فقر و بیکاری و رکود اقتصاد را به دشمن و شبکه های اجتماعی آنلاین و اینترنت و البته بی توجهی و اهمال کاری مسئولان و دیگر عوامل منتسب می کنند، و خود آسوده سر بر بالین می نهند