از گذشته نه چندان دور میدانیم که ولیفقیه زهر خورده برای توجیه عقبنشینی خفتبار خود در زمینه اتمی جملهای بنام «نرمش قرهماانه» را کشف نمود.
بر این سیاق وی تلاش کرد تا با ضمن روحیه دادن به نیروهای بهشدت هراسان و ضربه خورده رژیم، قبول تسلیمنامه اتمی وین و به تبع آن «بای دادن اتمی» را با توجیهات «شرعی» یک کاسه کرده و بقول عوام «ملت را سرکار» بگذارد.
بهر حال در پی آن هارت و پورتهای توخالی و عقبنشینیهای استراتژیک، موضوع شکستهای فلهای و فرسنگی «مقام معظم» در میان مردم مدت زمانی است که نه تنها به جوک، طنز و متلک تبدیل شده بلکه در منطق خود، این وضعیت مضحک و نامگذاریهای پوشالی رژیم تا بدانجا راه برده است که دیگر حتی «خودیهای نظام» نیز برای حرفهای «آقا» تره هم خرد نمیکند.
تازهترین علائم «نرمش قهرمانانه» جدید حاکمیت، همان موضوع سوریه و نیروهای تروریستی دست پرورده رژیم در منطقه بهویژه پس از برگزاری نشست «سوچی» در روسیه و نشست «ریاض» است. بنا برداده های بینالمللی موضوع سوریه که رژیم آن را بهعنوان «خاکریز استراتژیک» خود در منطقه قلمداد کرده است، قبل از برگزاری نشست سوچی میان رهبران آمریکا و روسیه حل و فصل شده بود. بر این اساس برگزاری نشست و دعوت از آخوند روحانی نیز صرفا جهت «مطلع نمودن» رژیم آخوندی از روند از تصمیمات بوده و بس.
برای نمونه خبرگزاری حکومتی ایلنا نزدیک به دولت آخوند روحانی (۱ آذر ۱۳۹۶) در این رابطه اعتراف میکند: «نقش تعیینکننده در نشست سوچی با مسکو است... ملاحظات روسیه منحصراً به خاورمیانه و مسائل سوریه نیست بلکه در نظام بینالمللی، روسیه و آمریکا از جایگاه خاصی برخوردار هستند و روسها نیز بر این اساس، منافع کلان خود در عرصه بینالمللی را قربانی سوریه نمیکنند. تماس تلفنی پوتین و ترامپ نشان از هماهنگی آمریکا و روسیه در سوریه است».
به موازات این وضعیت شکننده برای دیکتاتوری ولیفقیه که تمامی تخممرغهای خود را در سبد «حفظ» بشار اسد خونریز گذاشته است، باید به مواضع هردو ابرقدرت در حل «سیاسی» مسئله سوره اشاره نمود، امری که عطف به قطعنامه ۲۲۵۴ شورای امنیت ملل متحد، مصوب آذرماه ۱۳۹۵ با رای تمامی اعضاء شورا، بر چند نکته کلیدی از جمله «آغاز مذاکرات برای برقراری آتشبس» و «تدوین قانون اساسی جدید با نظارت سازمان ملل ظرف ۶ ماه» و نیز «برگزاری انتخابات آزاد ظرف ۱۸ ماه» تأکید ویژه دارد.
ترجمان این جملات به معنای چشمانداز پایان درگیریهای نظامی و چرخیدن اوضاع بهسوی «حل سیاسی» سبعیت، کشتار و بربریت رژیم آخوندی و دستنشانده وی، بشار اسد در سوریه است. بر این منطق بزرگترین تهدید برای دیکتاتوری ولیفقیه همان قطع دستان نیروی تروریستی قدس، شبهنظامیان و گروههای وابسته به «ام القرا» در این کشور و در قدم بعدی در کشورهای همسایه مانند لبنان و عراق میباشد.
بر این منطق است که حزبالله در لبنان، انصار الله در یمن و یا حشد الشعبی در این سه کشور، هدف اصلی در این روند می باشند و بدینسان خاکریزهای رژیم آخوندی در منطقه یکی پس از دیگری توسط کشورهای منطقهای و صلحجو به تصرف درخواهند آمد.
در این راستا باید نخست به نقش تعین کننده اپوزیسیون دمکراتیک سوریه و همچنین روند غیرقابل بازگشت خلع سلاح نیروهای وابسته به رژیم آخوندی اشاره نمود که در منطق خود بهترین پاسخ به وضعیت وخیم در سوریه و منطقه و کشورهای همسایه آن میباشد.
دیکتاتوری ولیفقیه بهخوبی میداند که امکان هرگونه معامله بر سر اپوزیسیون سوریه منتفی است. همچنین شکست نظامی این نیروی مردمی که به دلیل وجود بیش از شش سال سیاست مخرب مماشات بهکرات مورد خیانت شد قرارگرفته است نیز به همان میزان منتفی است؛ زیرا این اپوزیسیون برخلاف بشار اسد خونریز نه تنها از مشروعیت داخلی برخوردار است، بلکه فراتر از آن مورد حمایت جامعه بینالمللی و کشورهای منطقهای نیز میباشد.
اجلاس ریاض و تأکید گروههای اپوزیسیون سوری برکنار گذاشتن بشار اسد و اخراج نیروهای دستنشانده رژیمم آخوندی از این کشور، خود بهترین دلیل بر این واقعیت است که دوران این خاندان فاسد و دستنشانده بسر آمده و تا زمانیکه وی بر مسند قدرت باقی بماند، اوضاع در سوریه برهمین پاشنه خواهد چرخید.
در مقابل نیز رفتن بشار اسد و یا حذف وی از قدرت به هر دلیلی، به معنای شکست استراتژیک خامنهای در سوریه میباشد که به یقین تبعات سنگینی را برای آخوندها با تمامی خاصهخرجیها و هزینههای کلان مالی، نظامی، مستشاری و اقتصادی در بر خواهد داشت.
دریک جمعبندی کوتاه اکنون مشاهده میشود که اوضاع بهطور خاص در سوریه بر سر دو نکته کلیدی گره خورده است. نخست آینده بشار اسد و دیگری حضور نیروهای سپاه و گروههای تروریستی وابسته به رژیم آخوندی در این کشور. بر این منطق است که خامنهای اکنون دربدر با گسیل رئیسجمهور، فرمانده هان سپاه و عوامل شناخته شده خود به کشورهای مختلف تلاش دارد تا کنترل این وضعیت بهغایت شکننده نیروهای سپاه را در سوریه از دست ندهد.
این وضعیت شکننده را یک تحلیلگر حکومتی اینگونه به تصویر کشیده است: «مواضع ایران درباره بشار اسد مورد تایید ترکیه نبوده و نیست. ترکها بشار اسد را یکی از موانع دستیابی به صلح و حتی عامل ایجاد بحران میدانند. همچنین بقای بشار اسد برای روسها خط قرمز نیست».
با این اوصاف زمان به نفع خامنهای و دستگاه عریض و طویل نظامی و تروریستی وی در سوریه نیست. ولیفقیه بر این منطق دو راه حل دارد، یا به خواستههای بینالمللی تن دهد و دیگربار با «نرمش» دیگری دست به عقبنشینی بزند و یا همچنان «بی دنده و ترمز» بر ادامه این راه پرخطر و مملو از مین پافشاری نماید؛ اما لیست گذاری و تحریم سپاه و زیر مجموعههای آن از سوی ایلات متحده، وضعیت بهغایت شکننده برجام و سرنوشت «نافرجام» آن وهمچنین تمامی علائم و نشانه ها و بهویژه منطقهای حکایت از «نرمش قهرمانه» دیگری دارند.