مصاحبه ای از مجاهد شهید غلامرضا خسروی
۲۱ شهریور ۱۳۹۲
س-با توجه به اینکه اکثر خوانندگان با شما آشنایی دارند، لطفا یک بیوگرافی به زبان خودتان و یک شرح از وضعیت فعلی خودتان در زندان بفرمایید.
ج- غلامرضا خسروی سوادجانی فرزند قلی متولد ۲۴/۴/۴۴ آبادان در یک خانواده کارگری، متاهل دارای یک فرزند پسر ۱۶ ساله، آخرین مدرک تحصیلی دیپلم تجربی و هم اینک دانشجوی ترم ۷ رشته شیمی محض دانشگاه پیام نور هستم .
شغل: متخصص عملیات جوشکاری و نصب تجهیزات صنعتی با ۱۷۷ سال سابقه در صنایع مختلف (فولاد، شیمیایی، نفت و گاز، چوب و کاغذ، فراساحلی، پتروشیمی و مس …)
ورود به فعالیت های سیاسی: از سال ۵۷۷ با اوج گرفتن انقلاب ضد سلطنتی خلق قهرمان ایران و در همان دوران آشنا شدنم با سازمان مجاهدین خلق ایران که این آشنایی بعد از پیروزی انقلاب به یک ارتباط مداوم و پیوسته تبدیل گشت و در نهاد دانش آموزی سازمان مشغول به فعالیت شدم که نهایتا در مردادماه سال ۶۰ به همین دلیل دستگیر شدم، فعالیتم در شهرهای آبادان، نورآباد ممسنی و کازرون بوده است.
در مورد وضعیتم در زندان هم از بدو دستگیری در تاریخ ۵/۱۲/۸۶ تا ۲۵/۴/۹۰ به مدت ۴۰۰ ماه در سلول های انفرادی بازداشتگاهای مختلف بودم، بدون هیچ گونه امکانات رفاهی و انسانی با سالی ۲ ملاقات و بدون حق تلفن و هم اینک نیز در بند ۳۵۰ زندان اوین در کنار دیگر زندانیان سیاسی شریف و آزاده و مقاوم هستم، با همه کمبود ها و کاستی ها و مشکلات و محدودیت هایی که هدفشان از پا در آوردن و شکستن مقاومت زندانیان سیاسی مقاوم می باشد (زهی خیال باطل ) ولیکن همواره با عهد و پیمان خود با خدا و خلق، پایدار و استوار خواهم بود.
(ربنا افرغ علینا صبرا وثبت اقدامنا و نصرنا علی القوم الکافرین .)
س . شرح مختصری اتهامات و سوابق زندان در دهه ۶۰ را برای خوانندگان، تشریح کنید
ج – در مردادماه سال ۶۰ به اتهام هواداری فعال از سازمان مجاهدین خلق ایران در حالیکه ۱۶ سال داشتم دستگیر شدم و مورد شکنجه واقع شدم و به ده سال حبس محکوم شدم که ۵ سال آن همان زمستان سال ۶۰ کاسته شد و ۴ سال آن در زندان سپاه پاسداران کازرون سپری شد و یکسال هم به زندان عادل آباد شیراز تبعید شدم که آن دوران هم توام با زجر و شکنجه و سختی های بسیاری بود و در مرداد سال ۶۵ آزاد شدم.
بعد از آزادی از زندان علیرغم قبولی در کنکور ورودی دانشگاه از ادامه تحصیل محرومم نمودند وشرط ورودم به دانشگاه را قبول همکاری اطلاعاتی با وزارت اطلاعات قرار دادند که هیچ وقت آن را نپذیرفتم.
س- شما در دو حکم جداگانه، ابتدا با شکایت وزارت اطلاعات در رفسنجان به ۶ سال حبس و سپس در تهران و با شکایت و دخالت وزارت اطلاعات به دو بار اعدام محکوم شده اید. دلیل حساسیت و وسواس دو ارگان مجزا نسبت به شما و صدور این حکم سنگین، چیست؟
ج – به نظر من وزارت اطلاعات و وزارت دفاع در این پرونده کاملا با یکدیگر هماهنگ بوده اند به طوری که علوی جنایتکار (سربازجوی مجاهدین خلق ) در بازجویی های برادرم (محمد رضا) به او گفته بود که من خودم حکم غلامرضا را از سه سال به اعدام کشانده ام.
با توجه به محتویات حکم صادره توسط قاضی پیرعباسی نشان از بغض و کینه رژیم نسبت به ما از همان دهه شصت بوده است چون مسائل مربوط به دهه شصت را در حکم من آورده بودند.
علت دیگر افشاگری های من در بیدادگاه رفسنجان بخاطر اعمال وحشیانه و غیر انسانی وزارت اطلاعات و عدم قبول همکاری اطلاعاتی و مصاحبه ی تلویزیونی بر علیه سازمان مجاهدین خلق بوده است که باعث شد ۴۰ ماه من را در سلول های انفرادی بازداشتگاه اطلاعات کرمان(۱۲ماه) حفاظت اطلاعات وزارت دفاع (بازداشتگاه ۶۴ ، ۹ ماه) و ۲۴۰ زندان اوین (۲۰ ماه ) نگه دارند و کینه و عداوت خودشان را نشان دهند .
س- گفته می شود حکم اعدام شما طبق اعتراف و اقرار شما به جرم، صادر شده است؛ اقرار شما چه بوده است؟ و آیا به اقرار خود پایبند هستید و یا در شرایط خاص مجبور به آن شده اید؟
ج – من در جهت افشای ماهیت جنایتکارانه و جنگ طلبانه ضد میهنی رژیم و گسترش فقر و فساد و تباهی توسط آنها، فعالیت هایی در ارتباط با سیمای آزادی (شبکه تلویزیونی شورای ملی مقاومت ایران ) داشتم و مطالب اطلاعاتی برای آنها می فرستادم و به آن شبکه تلویزیونی کمک مالی کرده بودم که این فعالیتهایم لو رفته بود و رژیم هم من را تحت (مراقبت، شنود و هک ایمیل هایم )قرار داده بود که آن فعالیت را قبول داشته و دارم. ضمن اینکه در بدو دستگیری تحت شکنجه و ضرب و شتم شدید و توهین تهدید نسبت به دستگیری و اذیت خانواده ام توسط نیروی اطلاعات هم قرار گرفتم و نهایتا برای آن فعالیت ها به سه سال حبس قطعی و سه سال حبس تعلیقی محکوم شدم و لیکن ولی در یک روند کاملا خصمانه و جهت دار توسط وزارت اطلاعات این حکم تبدیل به شش سال حبس قطعی و سپس به حکم اعدام تشدید گردید.
ضمن اینکه در سال ۸۸۸ قاضی پیرعباسی در ابتدا حکم به توقف قرار موقوفی من صادر کرد و لیکن با همان اهداف جنایتکارانه و سرکوبگرانه او حکمش را تبدیل به اعدام نمود آن هم دو بار، که این احکام بنا بر اعتراف خود پیرعباسی و محتویات حکم صادره بر اساس گزارش وزارت اطلاعات بوده و برای آن اتهامات در این ۲۰ و چند سال حتی یک سوال از من پرسیده نشده، خود پیرعباسی هم سوالی از من نپرسید و لیکن در حکم صادره آورده شده است.
س-با توجه به اتهام وارده مبنی بر کمک مالی به سازمان مجاهدین آیا شما هیچ ارتباطی با این سازمان داشته اید ؟
ج – من هوادار سازمان پر افتخار مجاهدین خلق ایران بوده و هستم ولیکن هیچ ارتباط تشکیلاتی با آنها نداشتم و فعالیت کوتاه مدت من ارتباط با شبکه تلویزیونی سیمای آزادی بوده است که جایگاهی حقیقی و حقوقی برای خود دارد و با این وجود از اینکه اعلام نمایم هوادار سازمان مجاهدین خلق ایران هستم هیچ ترس و هراسی ندارم و بگذار به خاطر این هواداری و بغض و کینه ضد انسانی رژیم نسبت به سازمان و هوادارانش به چوبه دار سپرده شوم. باشد که پرچم شرف و آزادگی خلق قهرمان ایران باشم و شهادتمان موجب روسیاهی و سرنگونی هر چه سریعتر این رژیم ضد بشری گردد .
س- گفته میشود پرونده شما به خاطر فشارهای اطلاعات در حال حاضر بدون پیگیری باقی مانده است، از طرفی عبدالفتاح سلطانی، از وکلای شما نیز در حال حاضر در زندان بسر می برد، آیا در حال حاضر وکیلی پیگیر پرونده شما میباشد؟
ج – با توجه به اینکه خانم شیما قوشه نیز وکالت این جانب را بر عهده داشت، ظاهرا ایشان مسائل پرونده را تا حدودی پیگیری می کند ولیکن از میزان و حجم آن اطلاعی ندارم، زیرا ایشان تحت فشار از طرف رژیم می باشند.
س- شرایط دادگاه منجر به صدور حکم اعدام شما، چگونه بوده است؟ آیا وکیل شما در دادگاه حضور داشته و اجازه و فرصت کافی برای دفاع یافت و آیا هیئت منصفه ای وجود داشت ؟
این رژیم سفاک اجازه نداد که قبل از محاکمات، من حتی یک دقیقه بتوانم با وکلایم صحبتی داشته باشم. ماموران اطلاعاتی و امنیتی و دفتردار شعبه بیدادگاه به شدت از ارتباط و صحبت من با وکلایم ممانعت به عمل می آوردند. وکیل حضور داشت ولیکن هیئت منصفه ای وجود نداشت. ضمنا رای ها از قبل به قضات ابلاغ می شود.
س- با توجه به وعده های پیش از انتخابات توسط آقای روحانی در خصوص بازنگری پرونده ها و وعده آزادی زندانیان عقیدتی و سیاسی؛ آیا فکر می کنید روی کارآمدن دولت جدید، تاثیری در پرونده شما خواهد داشت؟
ج – از دید من اگر حسن روحانی وعده ای داده است صرفا فریبکارانه و تبلیغاتی بوده، برای فریب توده مردم و جهانیان به منظور کم کردن فشار افکار عمومی داخلی و خارجی و جلوگیری از محکومیت های بیشتر بین المللی و تحریم های بیشتر بعدی بوده و ضمن اینکه از دید رژیم، زندانیان عقیدتی و سیاسی فقط زندانیان خودشان و باندهای داخلی خودشان است نه دیگران، و این ها همان جنایتکاران دهه های قبل می باشند که بارها این را در بازجویی ها و محاکمات گفته اند که، افسوس آن شرایط قبلی نیست وگرنه یک دقیقه هم شما را زنده نمی گذاشتیم،
و اگر هم تغییری انجام دهند، بر اثر فشارها و اوضاع آشفته و رو به زوال و نابودی شان می باشد و به هدف نجات خودشان.
مطلب دیگر اینکه من دشمن خدا و خلق و خود را خوب شناخته ام و انتظار دیگری جز این از این ها ندارم و هر لحظه آماده شهادت در راه خدا و خلق و آرمان های رهایی بخش و توحیدی مجاهدین خلق ایران می باشم و همین حکم اعدام را هم در چارچوب قضا و قدر الهی دانسته و هر شرایطی و هر حکمی را خیر مطلق می دانم و با جان و دل می پذیرم و برای آن هم افتخار می کنم و اصلا هم نگاهم و امیدم به این نیست که حسن روحانی چه می خواهد بکند یا نکند، یا چه شعاری می دهد و یا نمی دهد.ما وظیفه ملی، میهنی و آرمانی خودمان را انجام می دهیم و آماده فدا شدن و پرداخت هزینه و بهای آن در هر سطحی می باشیم.حسن روحانی کیست؟ما نگاهمان فراتر و بالاتر از این هاست.
آن زمان که بنهادم سر به پای آزادی دست خود شستم ز جان از برای آزادی
تا مگر به دست آرم دامن وصالش را می دوم به سر در قفای آزادی
س- پیامی اگر برای مخاطبین دارید، بفرمایید.
ج – از مخاطبینم هم می خواهم که عزم خود را برای سرنگونی این نظام جنایتکار و ضد بشری جزم نموده و تمام تلاش خود را معطوف به براندازی این رژیم با همه دار و دسته هایش و سپس برقراری حاکمیت مردمی، آزادی، دموکراسی، برابری و عدالت برای تک تک آحاد ملت نمایند.
سلام بر خلق، سلام بر آزادی
پیروز باد جنبش آزادی خواهانه مردم ایران