از حول حلیم
در حالی که هنوز تیراندازی و انفجار در قبر خمینی و مجلس رژیم ادامه داشت، عوامل ریز و درشت حکومت آخوندی و رسانههای رنگارنگ آن تلاش کردند پای مجاهدین را به وسط ماجرا کشانده ، و با بههم بافتن آسمان و ریسمان، قتلعام زندانیان سیاسی در سال 67 را توجیه کنند.
در این رابطه، آخوند رئیسی جلاد پیشانی سیاه قتلعام 30000 از رشیدترین فرزندان این آب و خاک، ـ که بهدلیل جنبش دادخواهی، جرأت ابراز نظر در مورد جنایتهای خود را نداشت ـ به میانه گود آمد تا عرض اندام کند و از آب گلآلود ماهی بگیرد. او در اظهارت خود با ربط دادن عملیات داعش به «دهههای گذشته»، در یک بیان وارونه، به سفیدسازی گذشته خود پرداخت و به این ترتیب تلاش کرد جای «جلاد» و «شهید» را با هم عوض کند. ببینید قاتل شقی چگونه از فرصت سوءاستفاده میکند:
«تروریستهای کوردل و سازمان دهندگان آنها گویا فراموش کردهاند که ملت ایران در دهههای گذشته نیز برای چند سال متمادی، تجربه «ترور فراگیر» را از سر گذراند و جنایت پیشگانی سنگدل، 17هزار نفر از مردان و زنان و پیران و جوانان این کشور را در کوچه و خیابان و مغازه و منزل و محراب بهشهادت رساندند...»
از آن سو، ولیفقیه ارتجاع ، پس از شکست سنگین در انتخابات نمایشی، و نیز اتحاد کشورهای عرب منطقه به رهبری عربستان بدجوری قافیه را باخته، و از داستان قطر طرفی نبسته بود، به یک روزنه تنفس نیاز داشت تا با اتکاء به آن، توجهات بینالمللی و بینالعربی را از روی خودش بردارد و آن را به سوی موضوعات فرعی منحرف سازد. در این رابطه او از هول حلیم در دیگ افتاد و کشتار مردم بیدفاع را «ترقهبازی» نامید. به یاد داریم خمینی نیز بعد از سرکشیدن جامزهر، با از دست دادن دستاویز جنگ خانمانسوز، ناگهان موضوع سلمان رشدی را علم کرد و به این ترتیب توجهات را از روی جامزهر آتشبس، برای مدتی برداشت.
پس از این حادثه، خط «عوض کردن جای جلاد و شهید»، به سرعت در دستور کار رسانههای رژیم قرار گرفت. روزنامه حکومتی قدس که خط را پیشاپیش گرفته بود، در یک مقاله به نام «عبرتهای حادثه تروریستی تهران» مینویسد:
«روز گذشــته بــا مشــاهده تصاویــر حادثه تروریســتی... ملت ایران بیش از هر چیز چند گونه مظلومیت را لمس کرد؛ «مظلومیت دهه اول انقلاب اســلامی» که در هفتههای اخیر برخی کوشیدند، با ندیدن آن جای «جلاد» و «شهید» را عوض کنند.»
این روزنامه حکومتی سپس مینویسد:
«انتخاب زمان و مکان برای عملیات تروریستی، بسیار حســاب شده بود؛ «خانه ملت» و «حرم بنیانگذار انقلاب اسلامی».
ارگان تروریستی نیروی قدس چنین جمع میزند و نتیجه میگیرد:
«این حادثه موجب میشــود قدر و منزلت نهادهای امنیتی بیشتر نزد ملت شناخته شود، سطح توقع و مطالبه جامعه از دستگاههای امنیتی نیز بالاتر میرود. مهمترین انتظار از نهادهای مسئول، توصیف ابعاد پنهان حادثه در اسرع وقت است که بیش از هر چیز میتواند قوت این نهادها را برای مردم آشکار سازد. اما یک مطالبه جدیتر مــردم را میتوان در لابهلای گفت و گوهای مجــازی جامعه دید. جامعه اکنون حق دارد از دولت محترم بپرسد؛ «چگونه ســایه جنگ را از سر کشور برداشته اســت؟ و تا کی میخواهــد هزینه تعامل و ســازش با کدخدای یاغی و گاوهای وحشی مرتجع وابسته به اســتکبار را بپردازد؟».
از فحوای فاکتها چنین میشود استنباط کرد که ولیفقیه ارتجاع درصدد است با این «ترقهبازی»، «کنترل شده» از یکسو گریبان خود را از سرکشیدن جامزهر منطقهیی، خلاص کند، و وانمود نماید که رژیم آخوندی خود قربانی تروریسم است. بنابراین با این عملیات داعش نباید دیگر جای این سؤال باقی باشد که چرا داعش در ایران عملیات نمیکند؛ از سوی دیگر با امنیتی کردن و بستن فضای جامعه، بیش از پیش به اختناق و سرکوب بیفزاید تا آثار جنبش دادخواهی و اقبال روزافزون جامعه جوان ایران به مجاهدین را به مقابله برخیزد و در کنار آن نیز باند رقیب را نیز بر سرجای خود بنشاند و در نقطه متقابل نیز از جلاد قتلعام 67 اعاده حیثیت نماید؛ [یعنی همان پروژه عوض کردن جای جلاد و شهید با هم] . به این میگویند زدن دستکم چهار گنجشک با یک تیر!
به یاد داریم که رئیس مجلس ارتجاع از حمله 17خرداد و تبعات آن، بهعنوان «گوهری ذیقیمت!» نام برد.
صوفی نهاد دام و سر حقه باز کرد
بنیاد مکر با فلک حقه باز کرد
بازی چرخ بشکندش بیضه در کلاه
زیرا که عرض شعبده با اهل راز کرد
حافظ
البته جای دوری نمیرود. در «دهکده جهانی» و در عصر انفجار اطلاعرسانی، روند قضایا، نگاه ظاهرشکاف ، و نکتهیاب ناقدان و نیز وجدان بیدار اجتماعی مو را از ماست بیرون خواهد کشید و هر کاسه زیر نیمکاسه را سریعتر از یک کلیک، افشا خواهد کرد. آنگاه خواهیم دید آیا این حمله برای رژیم «گوهری ذیقمیت» بوده است یا مائده زهرآلود به کام «مقام معظم!».