يك عمل تروريستي انجام گرفته است. داعش آن را به عهده گرفته است. خامنه اي شروع به رقاص بازي كرده است و از شوق به رقص شتري پرداخته است.
در اين كه عمل مزبور تروريستي و كور بوده است كسي ترديد ندارد. در اين هم كه داعش به عهده گرفته حرفي نيست. اين وسط مانده كه رابطه «خليفه داعش» با خليفه ارتجاع در تهران » چيست؟ نوكهايي بيرون زده است كه هنوز به نتيجه نرسيده؛ اما شب دراز است و قلندر بيدار.
علي الحساب من مي توانم نظر شخصي خودم را بگويم. اين عمل تروريستي يك عمليات مشترك داعش و سپاه پاسداران بود؛ اما غرض بررسي اين عمليات نيست. مي خواهم به انعكاسهايي از اين عمليات اشاره كنم نويسندگانش (البته نويسنده با لهجة امام راحل) حسب المعمول سوراخ دعا را گم كرده اند. تنها رقص شتري خليفه ارتجاع انعكاس درماندگي او نبود. جماعتي هم شروع كردند به عوض كردن «جاي جلاد و قرباني»(و نه شهيد). يعني گويا منتظر بودند تا شروع به قارقار كنند و اندر وصف تروريسم مجاهدين در سالهاي قبل ياوه ها ببافند. مأموران رنگارنگ وزارتي و نشان دار هم به ميدان آمدند تا ريش بجنبانند كه «جنگ چريكي اشتباه بوده و نه تنها در ايران كه در هيچ نقطه اي از جهان جواب نداده» و شگفتا كه كسي نيست بپرسد اين وسط مجاهدين چه كاره بوده اند؟ و يا دقيق تر بگويم كجا بوده اند؟ گناه اينها چه بوده است؟ و شما كجا بوده ايد؟ دشمن را چه كسي مي دانسته ايد؟ الان هم به سوي چه كساني نشانه رفته ايد؟
اما بگذار هرچه مي توانند تيرهاي كينه را به سوي ما شليك كنند.
بگذار با شارلاتان بازي حرفه اي مبارزه انقلابي را با يك عمل تروريستي كور يكسان جا بزنند
بگذار سازمان مقاومت خونين يك خلق را با يك سازمان ارتجاعي و تروريستي يكي بدانند
بگذار فرصت! را غنيمت شمارند و در توجيه وادادگي هاي خود فرار به جلو بكنند
بگذار بي عملي ها و در عوض حرافي هاي خود با فحاشي نسبت به مشي مقاومت بپوشانند
بگذار ابلهانه فكر كنند ما فراموش كرده ايم كه منبع اصلي اين اتهامات يا بريدگي مطلق است و يا در دفتر مبارزه با نفاق طراحي شده است.
بگذار حسرت به دلاني كه مي خواستند خميني «بزرگي از سر بگيرد»، در نشخوار چهارم حرفهاي خامنه اي، مجاهدين را مقصر بدانند!
بگذار علت بقاي رژيم را نه سازشها و وطن فروشي هاي رژيم و نه سياست مماشات دولت هاي استعماري كه مشي انقلابي مجاهدين جا بزنند
بگذار مأموران مارك دار و سوخته و نيم سوخته وزارتي هرچه از چاهك دهانشان بر مي آيد به ما و مشي ما و رهبر ما بگويند.
بگذار بگويند و بلايند كه ما از سعدي آموخته ايم:
سنگ بی قیمت اگر کاسة زرین شکند
قیمت سنگ نیفزاید و زر کم نشود
و بالاخره بگذار دلخوش باشند و دريغ نكنند. ما به شدت از اين قبيل رو كردن دستها خوشحال مي شويم و از تك تك آنها استقبال! بالاخره از قديم گفته اند كه تعرف الاشياء به اضدادها! و همانطور كه طي اين ساليان نشان داده ايم به دو چيز به شدت ايمان داريم و بر آنها پاي مي فشريم:
اول به سلامت و صحت راهمان ايمان داريم
و دوم به آگاهي خلقمان مطمئن هستيم.
بنابراين نبايد از هيچ قار قار و عرعري ترسيد. شيخ اجل فرموده است:
هرکجا دردمندی از سر شوق
گوش بر نغمة حمام (کبوتر) کند
چارپایی برآورد آواز
وین تلذذ بر او حرام کند
حیف باشد صفیر بلبل را
که زفیر خر ازدحام کند
کاش بلبل خموش بنشستی
تا خر آواز خود تمام کند.