۱۳۹۶ خرداد ۱۶, سه‌شنبه

هادی مظفری: سقوط حاکمیّت ولایت فقیه در سه پرده

پرده اول:

حکومت مستبد و سرکوبگر هر چهار سال یکبار جهت نمایش «مشروعیّت» خویش دست به شعبده بازی انتخابات ریاست جمهوری می زند و با انواع تقلّبات و جعلیّات، اعلام آمار میکند و مذبوحانه سعی دارد که به اذهان مردم و افکار عمومی سراسر جهان القاء نماید که در زیر نعلین ولی فقیه هم می شود صاحب دموکراسی بود و انتخابات را به نحو احسن و آزاد برگزار نمود.


اینبار اما سر پُز دموکراسی ولی فقیه و شرکاء بدجور به سنگ خورد و به قول معروف سکۀ یک پولشان کرد. مناظره های به شدت کنترل شده، پرده از رازهای بسیار برداشت. اسراری که نه از بیان و قلم مخالفان و دشمنان نظام که از زبان اصلی ترین مهره های این رژیم طی نزدیک به چهاردهه حکومت، به سمع و نظر بینندگان و شنوندگان در سراسر عالم رسید.

اتهامات دزدی و فساد و پارتی بازی کاندیداهای دست چین شدۀ حکومت به یکدیگر از جمله مواردی بود که اگر در یک کشور صاحب مینیمم های دموکراسی اعلام می شد، تمامی این باصطلاح کاندیداها باید مورد بازجویی و سپس محاکمه قرار می گرفتند. شاخصترین شاهد این مدعا هم طی همین روزها رئیس جمهور کره جنوبی خانم «پارک گئون هی» است که به علت فساد مالی و دریافت یک قلم رشوه، از ریاست جمهوری برکنار و با دستبند راهی دادگاه شد.

شیخ حسن در بحبوحۀ فعالیتهای انتخاباتی اش برای تکیه دوباره بر مسند ریاست جمهوری به ناچار تیر خلاص را با دستان خویش در همدان به شقیقۀ مشروعیّت نم کشیدۀ حکومت شلیک کرد. او گفت:«اردیبهشت ۹۶ هم یکبار دیگر مردم ایران اعلام می کنند آنهایی که در طول ۳۸ سال فقط اعدام و زندان بلد بودند را قبول ندارند».
 آیا حکومتی که رئیس جمهور دو دوره ای آن (آنهم فردی که از همان آغاز، دستی بر خون و آتش داشته) اینگونه مُهر تائید بر سی و هشت سال اعدام و زندان می زند، حکومتی مشروع و مردمی است؟

خونِ به ناحق ریختۀ شهیدان آزادی، مخصوصا شهدای قتل عام شصت و هفت اینگونه یقۀ آمران وعاملان را گرفته و ناگزیر به اعترافشان می نماید؛ بنابراین، این حکومت رو به زوال است چرا که به اعتراف صریح بالاترین کارگزارانش، مشروعیّت ندارد، ندارد، ندارد.

پرده دوم:
سیاه چالها و دخمه های هولناک و زندانهای مخوف و وحشت آور حکومت طی سالیان سال فریادهای زندانیان مقاوم و مبارز را در نطفه خفه کرد و به قول اشرف شهید جهان خبردارِ آنچه که بر مردم ایران رفت، نشد.

راستی! چرا امروز صدای مقاومت زندانیان قهرمان، اینگونه رسا و خدشه ناپذیر به گوش ملت ایران و جهانیان می رسد؟! آیا قُطر و طول و عرض دیوارهای بتنی زندان آب رفته اند و کاغذی شده اند یا از تعداد ماموران و اجیر شدگان دستگاه حکومتی کاسته گردیده است؟ هیچکدام. در ساختار سلولهای زندان و دخمه ها و دیوارهای بتنی هیچ تغییری داده نشده است مگر اینکه مستحکمتر و غیرقابل نفوذتر گردیده اند و از تعداد گزمگان حکومتی نه تنها کاسته نشده که افزون نیز گردیده است.

واقعیت این است که آنچه وارفته و راه زوال و نابودی و کاستی در پیش گرفته همانا قدرت مطلقه ایست که ولایت فقیه اش می نامند. بت اعظم در زیر ضربات مداوم و بی وقفۀ تمامی آزادیخواهان و مبارزان ملی و میهنی، در حال فروپاشی و اضمحلال است تا آنجا که دیگر حتی از پس زندانیان مقاومی که خود به بند کشیده نیز برنمی آید. از درون زندانها به محاکمه کشیده می شود، به زانو در می آید و عقب نشینی می کند. پس محکوم به نابودی و فنا و واصل شدن به دَرَک است.

پرده سوم:
روزی نیست که تریبونهای حکومتی، روزنامه های دولتی، رادیو و تلویزیون و البته سینمای رژیم، به نوعی وحشت خود را از وجود مقاومت و مجاهدین با نوشتن مقاله و تحلیل و ساختن مستند و علم کردن فیلم، ابراز ننموده و اینهمه هیاهو انسان را به یاد آن مردک که در تاریکی و از سر ترس بلند بلند آواز می خواند و به خودش دلداری می داد، نیندازد.

در و دیوار شهرها و کلان شهرها و البته پایتخت ام القراء هم روزی نیست که مزیّن به شعارهای ضد ولایت فقیه و امید به آزادی و رهایی از چنگال هیولای ارتجاع نشده باشد. تصاویر رهبران این مقاومت هم به قدری در گوشه و کنار شهرها در اهتزاز در آمده اند که نشریات حکومتی دیگر تعارف را کنار گذاشته و سوال می کنند در تهران چه خبر است؟ و از تحرکات مشکوک سخن می گویند.

دست و پا زدنهایی از این قبیل فقط و فقط بر یک نکته صحه می گذارد که: آری مقاومتی هست که خواب را از چشم عمله و نکرۀ ظلم و ستم و اربابانشان ربوده است و به هیچ صراطی جز اعادۀ حق حاکمیت مردم ایران بر سرزمین باستانی شان، مستقیم نیست.

مقاومتی پرشکوه، منسجم، متحد و یکپارچه که عزم جزم نموده تا بساط استبداد، ارتجاع و استعمار را برای همیشۀ تاریخ آن سرزمین برچیده و روانۀ گورهای تاریخی شان نماید. عزم و ارادۀ مبارزان آزادی در داخل میهن و انسجام و خستگی ناپذیری مقاومت سراسری، برای حاکمان جبار و حامیان داخلی و خارجی شان پیامی جز شکست و فروپاشی ارکان ارتجاعی-استبدادی و استعماری در پی نخواهد داشت. راهی که سرانجام به پیروزی ملت ایران و فرو ریختن بتهای عمامه دار منتهی خواهد شد.

خشم و خروش توده های کارد به استخوان رسیده و شعله های سرکش آه مادران عزیز از دست داده، تومار حکومت اعدام و زندان را در هم خواهد پیچید. زلزله ای عظیم در راه است.