سخنان و مواضع آشکار رئیسجمهور نظام آخوندی علیه «دولتی که هم تفنگ دارد و هم رسانه» آن روی سکه جنگ بر سر خوان یغمایی بنام «نظام ولیفقیه» و تقسیم قدرت میان باندهای حاکم است.
پاسخ به این «بیادبی» آخوند روحانی را باند «آتش به اختیار» روز گذشته در نمایش روز قدس عیان نمود. فریادهای «مرگ بر دروغگو» و با سس و مایونزی همیشگی «مرگ بر منافق» که از سوی نیروهای حفاظتی و خیل اطلاعاتیهای رژیم مورد تفقد قرار میگرفت، اکنون این سوال منطقی را در اذهان عموم پدیدار کرده که بهواقع هدف و ریشه و همچنین سرانجام چنین «آفند و پدافند» هایی در دیکتاتوری ولیفقیه، آنهم در حالیکه هنوز خامنهای ریاستجمهور آخوند روحانی را تنفیذ نکرده، در این سیاهچال به کجا خواهد رسید؟
همچنین اگر به سخنان اخیر آخوند روحانی، چنگ انداختن وی به باند خامنهای را اضافه کنیم، به یقین بهتر به عمق جنگ قدرت در درون رژیم آخوندی پی خواهیم برد. وی که در دنیای اوهام خود را متولی «۲۲ میلیون رأی «میداند، پیشتر گفته بود: «خداوند به پیامبرش هم میگوید تو وکیل نیستی تو کسی نیستی که بالای سر مردم باشی و بخواهی امر و نهی کنی». (سایت مجاهدین خلق ۲ تیر ۱۳۹۶)
این جملات به یقین ترجمان آن روی سکه جنگ قدرتی است که از فردای مرگ مشکوک رفسنجانی، نه تنها فروکش نکرده، بلکه هر روز بر ابعاد آن اضافه شده است. جنگی بسیار واقعی بر سر سیاستهای کلان نظام آخوندی و تقسیم قدرت و سهم خواهی میان باندهای درگیر.
بر این منطق است که روحانی کلیت نظام را در بنبستهای لاعلاج میبیند و باز بر این منطق است که وی تلاش دارد تا با ریل عوض کردن بهویژه در سیاستهای کلیدی و راهبردی، حاکمیت را از ورطه سقوط محتوم نجات دهد.
آخوند روحانی و باند وی که بخشی بزرگی از آن همان دم و دنبالچههای خط امامی سابق هستند، در سه زمینه اکنون با سیاستهای کلی نظام زاویه دار شده است.
نخست در سیاستهای بینالمللی و منطقهای، دوم سیاستهای کلان اقتصادی و بهویژه عقب زدن سپاه پاسداران از زمینههای اقتصادی و مالی و بانکی و سوم در زمینه جنگ قدرت و ایجاد فضای تنفسی برای باند خود.
بر این سیاق است که آخوند روحانی عامدانه تلاش دارد تا اولا قبل از موعد تائید صلاحیت دولت و وزرا، میخ خود را بکوبد، ثانیا با انداختن توپ به زمین مقابل، تمامی تلاشهای تبلیغاتی مقام معظم در زمینه شکستهای اقتصادی را به گردن سپاه پاسداران و باندهایی که خارج از حیطه قدرت دولتی هستند، بیاندازد.
بر این مبنا است که وی تلاش دارد تا «میدان» را به «میدان تحمل» تبدیل نماید و بدین سان با چماق «رأی مردم» که خود را متولی آن میداند، از خامنهای برای خود مشروعیت گرفته و بدین سان هژمونی باند خود را بر سیاستهای کلی نظام قالب نماید.
علائم و نشانهها در رابطه با رشد بحران و شقه و شکاف در راس نظام را آخوند روحانی با انتشار سخنان خامنهای در سال ۱۳۶۶, زمانیکه وی رئیسجمهور نظام بود، بهخوبی به بیرون ساطع کرده است. خامنهای در آن سالها بر «رأى مردم در انتخاب حاکم» نیز تاکید کرده بود، امری که بیان امروزی آن از سوی رئیسجمهور دست نشانده خود، موجب خشم و اعتراض منصوبان باند وی قرار گرفته است.
برای نمونه تنها چند ساعت پس از این موضعگیری بود که مجلس خبرگان بهعنوان بخشی از تیول ولایت، با انتشار بیانیه ای، ضمن حمله شدید به رئیسجمهور نظام از جمله نوشت: «هدایت مردم و زعامت سیاسی و اجتماعی، متوقف بر خواست و نظر و رأی مردم نیست، بلکه باید گفت که ولایت، روح اسلام (آخوندی) است».
در نمونههای مشابه دیگر مانند آخوند یزدی و یا مکارم شیرازی که مردم به وی لقب سلطان شکر داده اند، چنین خشم غضبی را بهخوبی می بینیم. مکارم شیرازی در این رابطه اضافه کرده است: «انتخاب حاکم به عهده مردم نیست، بلکه خداوند باید ولی را تعیین کند»!!
به موازاتت این تحرکات نیز اکنون شاهد حضور روزانه ولیفقیه زهر خورده و طلسم شکسته بر سر موضوعات مختلف در میدان هستیم، امری که طی سالهای اخیر بسیار کم سابقه بوده است.
بهرحال تمامی «آفند و پدافند» ها در درون نظام آخوندی، مبین شقه عمیق در راس نظام آخوندی بر سر مسائل کلیدی میباشند. روحانی از فردای نمایش انتخابات بهخوبی وضعیت شکننده ولیفقیه را دریافته است و خامنهای نیز عزم را جزم کرده تا یک رئیسجمهور مطیع و گوش به فرمان را برای نظام خراطی نماید.
شکست خامنهای در نمایش انتخابات برای درآوردن جلادی بنام آخوند رئیس از صندوقهای رأی و رأی کشی، به همراه شکستهای روزانه خامنهای در صحنههای منطقهای و بینالمللی و همچنین ایجاد بحران برای خروج از بحران با بحران افروزی های جدید، دیگر این واقعیت را به اثبات رسانده که «مقام معظم» در ضعیفترین مختصات ممکن در درون هرم نظام آخوندی قرار دارد.
در مقابل نیز حملات خامنهای با به رخ کشیدن شکستهای دیپلماتیک و اقتصادی دولت «تدبیر و امید» و رو نمودن عامدانه ابعاد فقر، بیکاری و فلاکت و بحرانهای عمیق اجتماعی و با زدن سیلی به صورت رئیسجمهور نظام در زمینه شکست برجام و یا چرایی راه افتادن تحریمهای جدید علیه سپاه پاسداران و نیروی تروریستی قدس، تماما سخن از تلاشهایی است که «مقام معظم» توسط آنها می خواهد تعادل از دست رفته میان خود و قوه مجریه را به طریقی برقرار نماید.
به موازات این نکات نیز باید به استفاده ابزاری از قوه قضائیه و یا به میدان آوردن آخوند لاریجانی، قوه مقننه، رادیو تلویزیونهای حکومتی، نماز جمعهها و نیز شورای نگهبان برای رأی و رأی کشیها و صدور رأی عدم صلاحیت به دولت آینده، تماما بخش دیگری از مهندسی ولیفقیه برای مهار رئیسجمهور چموش نظام می باشد.
آخوند علم الهدی، نماینده خامنهای در مشهد بیمحابا ضمن نشان دادن «جایگاه» روحانی، بحران بر سر شقه و شکاف در درون رژیم را اینگونه به تصویر کشیده است: «بابا دنبال سر این رهبر راه بیفتید. ... . ۳ ساله میگه اقتصاد مقاومتی، نه گمرک را درست کردید، نه واردات درست کردید، نه تولید را درست کردید. خوب آقا بیاید اقتصاد مقاومتی دنبال سرش راه بیفتید. این چه عنادی هست که بایستی ما قبول نکنیم رهبر را.»!
پاسخ به این «بیادبی» آخوند روحانی را باند «آتش به اختیار» روز گذشته در نمایش روز قدس عیان نمود. فریادهای «مرگ بر دروغگو» و با سس و مایونزی همیشگی «مرگ بر منافق» که از سوی نیروهای حفاظتی و خیل اطلاعاتیهای رژیم مورد تفقد قرار میگرفت، اکنون این سوال منطقی را در اذهان عموم پدیدار کرده که بهواقع هدف و ریشه و همچنین سرانجام چنین «آفند و پدافند» هایی در دیکتاتوری ولیفقیه، آنهم در حالیکه هنوز خامنهای ریاستجمهور آخوند روحانی را تنفیذ نکرده، در این سیاهچال به کجا خواهد رسید؟
همچنین اگر به سخنان اخیر آخوند روحانی، چنگ انداختن وی به باند خامنهای را اضافه کنیم، به یقین بهتر به عمق جنگ قدرت در درون رژیم آخوندی پی خواهیم برد. وی که در دنیای اوهام خود را متولی «۲۲ میلیون رأی «میداند، پیشتر گفته بود: «خداوند به پیامبرش هم میگوید تو وکیل نیستی تو کسی نیستی که بالای سر مردم باشی و بخواهی امر و نهی کنی». (سایت مجاهدین خلق ۲ تیر ۱۳۹۶)
این جملات به یقین ترجمان آن روی سکه جنگ قدرتی است که از فردای مرگ مشکوک رفسنجانی، نه تنها فروکش نکرده، بلکه هر روز بر ابعاد آن اضافه شده است. جنگی بسیار واقعی بر سر سیاستهای کلان نظام آخوندی و تقسیم قدرت و سهم خواهی میان باندهای درگیر.
بر این منطق است که روحانی کلیت نظام را در بنبستهای لاعلاج میبیند و باز بر این منطق است که وی تلاش دارد تا با ریل عوض کردن بهویژه در سیاستهای کلیدی و راهبردی، حاکمیت را از ورطه سقوط محتوم نجات دهد.
آخوند روحانی و باند وی که بخشی بزرگی از آن همان دم و دنبالچههای خط امامی سابق هستند، در سه زمینه اکنون با سیاستهای کلی نظام زاویه دار شده است.
نخست در سیاستهای بینالمللی و منطقهای، دوم سیاستهای کلان اقتصادی و بهویژه عقب زدن سپاه پاسداران از زمینههای اقتصادی و مالی و بانکی و سوم در زمینه جنگ قدرت و ایجاد فضای تنفسی برای باند خود.
بر این سیاق است که آخوند روحانی عامدانه تلاش دارد تا اولا قبل از موعد تائید صلاحیت دولت و وزرا، میخ خود را بکوبد، ثانیا با انداختن توپ به زمین مقابل، تمامی تلاشهای تبلیغاتی مقام معظم در زمینه شکستهای اقتصادی را به گردن سپاه پاسداران و باندهایی که خارج از حیطه قدرت دولتی هستند، بیاندازد.
بر این مبنا است که وی تلاش دارد تا «میدان» را به «میدان تحمل» تبدیل نماید و بدین سان با چماق «رأی مردم» که خود را متولی آن میداند، از خامنهای برای خود مشروعیت گرفته و بدین سان هژمونی باند خود را بر سیاستهای کلی نظام قالب نماید.
علائم و نشانهها در رابطه با رشد بحران و شقه و شکاف در راس نظام را آخوند روحانی با انتشار سخنان خامنهای در سال ۱۳۶۶, زمانیکه وی رئیسجمهور نظام بود، بهخوبی به بیرون ساطع کرده است. خامنهای در آن سالها بر «رأى مردم در انتخاب حاکم» نیز تاکید کرده بود، امری که بیان امروزی آن از سوی رئیسجمهور دست نشانده خود، موجب خشم و اعتراض منصوبان باند وی قرار گرفته است.
برای نمونه تنها چند ساعت پس از این موضعگیری بود که مجلس خبرگان بهعنوان بخشی از تیول ولایت، با انتشار بیانیه ای، ضمن حمله شدید به رئیسجمهور نظام از جمله نوشت: «هدایت مردم و زعامت سیاسی و اجتماعی، متوقف بر خواست و نظر و رأی مردم نیست، بلکه باید گفت که ولایت، روح اسلام (آخوندی) است».
در نمونههای مشابه دیگر مانند آخوند یزدی و یا مکارم شیرازی که مردم به وی لقب سلطان شکر داده اند، چنین خشم غضبی را بهخوبی می بینیم. مکارم شیرازی در این رابطه اضافه کرده است: «انتخاب حاکم به عهده مردم نیست، بلکه خداوند باید ولی را تعیین کند»!!
به موازاتت این تحرکات نیز اکنون شاهد حضور روزانه ولیفقیه زهر خورده و طلسم شکسته بر سر موضوعات مختلف در میدان هستیم، امری که طی سالهای اخیر بسیار کم سابقه بوده است.
بهرحال تمامی «آفند و پدافند» ها در درون نظام آخوندی، مبین شقه عمیق در راس نظام آخوندی بر سر مسائل کلیدی میباشند. روحانی از فردای نمایش انتخابات بهخوبی وضعیت شکننده ولیفقیه را دریافته است و خامنهای نیز عزم را جزم کرده تا یک رئیسجمهور مطیع و گوش به فرمان را برای نظام خراطی نماید.
شکست خامنهای در نمایش انتخابات برای درآوردن جلادی بنام آخوند رئیس از صندوقهای رأی و رأی کشی، به همراه شکستهای روزانه خامنهای در صحنههای منطقهای و بینالمللی و همچنین ایجاد بحران برای خروج از بحران با بحران افروزی های جدید، دیگر این واقعیت را به اثبات رسانده که «مقام معظم» در ضعیفترین مختصات ممکن در درون هرم نظام آخوندی قرار دارد.
در مقابل نیز حملات خامنهای با به رخ کشیدن شکستهای دیپلماتیک و اقتصادی دولت «تدبیر و امید» و رو نمودن عامدانه ابعاد فقر، بیکاری و فلاکت و بحرانهای عمیق اجتماعی و با زدن سیلی به صورت رئیسجمهور نظام در زمینه شکست برجام و یا چرایی راه افتادن تحریمهای جدید علیه سپاه پاسداران و نیروی تروریستی قدس، تماما سخن از تلاشهایی است که «مقام معظم» توسط آنها می خواهد تعادل از دست رفته میان خود و قوه مجریه را به طریقی برقرار نماید.
به موازات این نکات نیز باید به استفاده ابزاری از قوه قضائیه و یا به میدان آوردن آخوند لاریجانی، قوه مقننه، رادیو تلویزیونهای حکومتی، نماز جمعهها و نیز شورای نگهبان برای رأی و رأی کشیها و صدور رأی عدم صلاحیت به دولت آینده، تماما بخش دیگری از مهندسی ولیفقیه برای مهار رئیسجمهور چموش نظام می باشد.
آخوند علم الهدی، نماینده خامنهای در مشهد بیمحابا ضمن نشان دادن «جایگاه» روحانی، بحران بر سر شقه و شکاف در درون رژیم را اینگونه به تصویر کشیده است: «بابا دنبال سر این رهبر راه بیفتید. ... . ۳ ساله میگه اقتصاد مقاومتی، نه گمرک را درست کردید، نه واردات درست کردید، نه تولید را درست کردید. خوب آقا بیاید اقتصاد مقاومتی دنبال سرش راه بیفتید. این چه عنادی هست که بایستی ما قبول نکنیم رهبر را.»!