۱۳۹۶ خرداد ۱۹, جمعه

تابستان دهه ۶۰














قتل عام سال 60

روز 14خرداد 96مصادف با سالمرگ دجال ضدبشر، خون شهدای مظلوم قتل‌عام شده گریبان ولی‌فقیه ارتجاع را به سختی گرفت و او زبونانه گفت: «… دهه 60، جای شهید و جلاد عوض نشود». (خامنه‌ای، 14خرداد 96)

اگر دهه سیاه 60 را به‌طور فرضی به 4فصل تقسیم کنیم، پس از یک دوره طولانی از سرما و رخوت، باید گفت بیش از یک‌سال است که تابستان گرم و سوزان دهه 60شروع شده است. وقتی نزدیک به یک‌سال پیش در 30مرداد 95 مریم رجوی به جنبش دادخواهی قتل‌عام شدگان فراخوان داد؛ تابستان دهه 60 شروع شد. همچنین وقتی در جریان نمایش انتخابات ریاست جمهوری، مریم رجوی شعار «نه شیاد، نه جلاد» را به شعار رسمی و فراگیر این انتخابات قلابی تبدیل کرد؛ گرمای تابستان 60 اوج دیگری گرفت. در کانون این تابستان گرم، خون جوشان قتل‌عام شدگان سال 67 قرار دارد.

بعد از فراخوان به جنبش دادخواهی بود که فایل صوتی آقای منتظری منتشر شد. فایلی که نشان می‌داد منتظری در جلسه‌یی با هیأت مرگ شامل آخوند جلاد ابراهیم رئیسی ، آخوند مصطفی پورمحمدی و… آنان را در ردیف جنایتکاران جنگی می‌خواند.

جنبش دادخواهی قتل‌عام شدگان تابستان 67 و جوشش دوباره خونهای به ناحق ریخته شده آن در طول یک‌سال گذشته به سرعت در سراسر میهن ستمدیده جریان پیدا کرد. به‌ویژه دانشجویان قهرمان در دانشگاههای اقصی نقاط کشور از آن سخن‌ها گفتند و کانونهای مقاومت هزار اشرف، آن‌را با تمام قوا در کوچه و خیابان و بر دیوار شهرها حک کردند.

با کاندید شدن یک عضو هیأت مرگ در قتل‌عام زندانیان سیاسی، یعنی آخوند جلاد ابراهیم رئیسی برای نمایش انتخابات قلابی ریاست جمهوری، این جنبش نیرویی دوچندان پیدا کرد. آنجا که مردم قهرمان ایران شعار «قاتل شصت و هفته» را سر دادند و آخوندهای دژخیم را از دادخواهی این خون‌ها به وحشت انداختند .

همه‌گیر شدن جنبش دادخواهی آن‌چنان بود که به‌رغم عدم تمایل کارگزاران رژیم آخوندی، موضوع قتل‌عام شدگان تابستان 67 به یکی از مباحث مطرح در جامعه و سرانجام رقابتهای سیاسی بدل شد. تا آنجا که آخوند شیاد، حسن روحانی، نیز از آن در جریان تبلیغات نمایش انتخابات ریاست‌جمهوری به سود خود بهره جست تا رقیب خود، آخوند رئیسی، را از دور خارج کند؛ وقتی که گفت: «مردم ایران، آنهایی که در طول ۳۸سال فقط اعدام و زندان بلد بودند را قبول ندارند».

و حالا در سال مرگ خمینی دجال، این جنبش دادخواهی و خون جوشان قتل‌عام شدگان دهه 60 است که گلوی ولی‌فقیه زهر خورده را می‌فشارد و او را به استیصال و درماندگی کشانده است. او دهه شصت را «دهه‌ی حیات با برکت امام بزرگوار» خواند و به این ترتیب با یک جمله، تمامی جنایات صورت گرفته و کشتارها و قتل‌عام را مهر تأیید زد و نشان داد که سراپای ولایت‌فقیهی‌اش آمیخته با همین جنایات است.

خامنه‌ای در همین سخنرانی بر روی قبر دجال گفت: «دهه 60 یک دهه… فوق‌العاده مهم و حساس و ناشناخته است که اخیراً توسط برخی بلندگوها و صاحبان بلندگوها مورد تهاجم است».

ولی‌فقیه ارتجاع با درماندگی تمام اعتراف می‌کند که از سوی جنبش دادخواهی مورد تهاجم قرار گرفته است ولی می‌ترسد که این دهه فوق‌العاده مهم و حساس و ناشناخته را به مردم و به‌ویژه به جوانان بشناساند. چرا؟ 

چرا کارگزاران رژیم قرون‌وسطایی آخوندی کلیات (و جزئیات) قتل‌عام 30هزار زندانی سیاسی، که در حال گذراندن حکم محکومیت خود بودند، را منتشر نمی‌کنند؟ چرا خانواده اعدام شدگان را از محل دفن عزیزان‌شان مطلع نمی‌کنند؟ چه کسی به‌زعم ولی‌فقیه ارتجاع، این دهه فوق‌العاده ناشناخته را پنهان و ناشناخته نگه می‌دارد؟ از چه می‌ترسند که تابستان 67 را ناشناخته و مخفی نگه می‌دارند؟ … 

این سؤالات و بسیاری سؤالات دیگر نه تنها پاسخی ندارند، بلکه رژیم آخوندی برای هر چه ناشناخته‌ کردن «دهه فوق‌العاده ناشناخته 60» به‌تازگی اقدام به تخریب مزار شهدای این دهه و به‌طور خاص مزار قتل‌عام شدگان 67 کرده است.

در مشهد با استفاده از ماشین‌آلات سنگین در حال تخریب گورهای جمعی شهیدان مجاهد خلق در گورستان بهشت رضا هستند و در اهواز نیز به‌منظور از بین بردن مزار شهیدان قتل‌عام، اقدام به تعریض جاده را بهانه کردند. در جریان خاکبرداری از زمینهای انتهای فاز ۲ پادادشهر و بلوار بنکدار اهواز بود که آثار اجساد تلنبار شده در یک گور جمعی که با سیمان پوشیده شده بود، نمایان شد و عوامل رژیم سرآسیمه گورهای جمعی را با خاک پوشاندند و به‌عملیات تعریض این خیابان ادامه دادند… 

اما تاریخ نشان داده است که هیچ چیز پوشیده نمی‌ماند. تابستان سوزان دهه 60 فرا رسیده است. جنبش دادخواهی با قدرت هر چه تمام به پیش می‌رود و دور نیست که پایه‌های پوسیده و سست نظام لرزان ولایت‌فقیه به‌زودی فرو ریزد و آنوقت است که جلادان در جایگاه عدالت و مجازات قرار خواهند گرفت.