گفتگوی سیمای آزادی با محمدعلی توحیدی
سؤال: در برنامه همیاری با سیمای آزادی شاهد بودیم که بسیاری از تماسها علاوه بر جنبه اطلاعرسانی سیما، روی کارکرد مقابله با تبلیغات رژیم ـ که همهاش هم علیه مقاومت مردم ایران است ـ تأکید میشد.
به نظر شما این رویارویی در مقطع کنونی چه زمینههای مشخصی دارد؟
محمدعلی توحیدی: قبل از اینکه زمینههای مشخص را توضیح بدهم، باید بگویم که این برنامه همیاری سه روزه، در ورای کمکهای مالی و تلاش و همکاری و همیاری بسیار ارزنده هموطنانمان از داخل و خارج، در تمامیت خودش در تمام این سه روز و در جریان این کمکرسانی مالی، به نظر من یک وجه بسیار برجسته و متفاوت با همیاریهای قبلی داشت. البته در تمام این همیاریها، هم کمکرسانی مالی بود، هم بحثهای سیاسی و هم آمادهباش سیاسی که هموطنانمان داشتند؛ اما این بار من احساس کردم یک وجه متمایزی دارد. از قضا این تمایز یا این وجه مشخصه را اگر بخواهم اسمی رویش بگذارم، از عبارت شما استفاده میکنم: این همیاری موقعیت رویارویی و چالش سیاسی بین مقاومت و دشمن را به نوع ویژهیی برجسته و بارز کرد.
سؤال: همیشه هم همین طور بوده است. چرا شما این یکی را ویژه میبینید؟
محمدعلی توحیدی: اگر در چالشهای اساسی بین رژیم و مقاومت، کمی به عقب برگردیم، در اواخر اردیبهشت امسال پایان نمایش انتخابات رژیم را داشتیم. در این نمایش انتخابات تحول بسیار مهمی اتفاق افتاد؛ مهندسی انتخاباتی خامنهای شکست خورد؛ شعار «نه جلاد ـ نه شیاد» و «رأی من سرنگونی است»، اثرگذاری ویژهیی داشت و تقریباً تمام نمایش انتخاباتی رژیم را در هر دو جناح، تحت تأثیر خودش قرار داد. رژیم با یک زهر شقه و بحران شدیدتر، از این انتخابات بیرون آمد. در حالی که میخواست با روی کار آوردن آخوند رئیسی، مهار کند. اما دشمن با شکست مواجه شد و به چنین وضعیتی دچار گردید.
به فاصله یک ماه بعد هم که گردهمایی بزرگ مقاومت برگزار شد، شاهد واکنشهای هیستریک و دیوانهوار رژیم در مقابل همین گردهمایی بودیم. در آنجا خواهر مریم یک رهنمود «به پیش» را در آخر سخنرانیشان دادند و وضعیت را هم در این خلاصه کردند که در مقابل این رژیم، هیچ راهحلی وجود ندارد برای جامعه بینالمللی و جامعه ایران نیز راهحلی به جز اینکه رژیم سرنگون شود، وجود ندارد. چون راه حلهایش سوخته و انتخابات هم این موضوع را خیلی خوب نشان داد. بعد هم گفت که این سرنگونی در دسترس است؛ یعنی عملی و محقق شدنی است و یک آلترناتیو، یک راهحل و یک پتانسیل و ظرفیت مبارزاتی در این جامعه و این صحنه سیاسی هست که میتواند این را بارز کند.
این وضعیت و موقعیت سرنگونی دشمن و چرخی که در مجموع تحولات بعدی برای تحقق این وضعیت راه افتاده، به نظر من چیزی بود که اگر کسی به برنامه همیاری با سیمای آزادی نگاه میکرد، بازتاب و انعکاس آن را در تماس هموطنانمان میدید. در واقع یک موقعیتی را تصویر میکرد. به یک زبانی گره زدن این تحولات با چرخش تحولاتی که بعدش اتفاق افتاد، میباشد. اگر بپرسید که زمینههای مشخص، چه چیزهایی است، من در دو محور خلاصه میکنم:
۱ـ دشمن به اشکال مختلف در تلاش است که همین صحنه را بهنحوی انکار کند. یعنی متمرکز است که من جایگزینی و آلترناتیوی و راهحلی در مقابل خودم ندارم.
مثلاً شاه در مرحله آخر که قیامها بالا گرفته و وضعیت رژیمش متزلزل شده بود، میگفت ایران را میخواهند ایرانستان کنند. یعنی ایران چند استان میشود و بههم میریزد. میخواست از این بترساند. الآن هم رژیم این حرفها را میزند که ایران نباید مثل سوریه شود؛ ایران بههم میریزد!
رژیم در تبلیغات قدیمیاش ـ که البته خیلی رسوا شده است ـ اتفاقاً در پوش برخی مدعیان اپوزیسیون، علم میکرد که اگر مجاهدین و شورای ملی مقاومت روی کار بیایند، بدتر میشود! یادم است یک زمانی برخی رسانهها تحت عنوان اپوزیسیون، را از زبان رژیم عنوان میکردند که اگر قرار است اینجوری شود، «البته خمینی». یعنی طبق منطق ۸۰ / ۲۰یک حرفهایی علیه رژیم میگفتند و بعد میگفتند که البته این رژیم بماند و این وضعیت باشد خیلی بهتر است تا قیام و انقلابی بشود. یعنی حرفشان انکار آلترناتیو بود. به نظر من این مهمترین وجه کاری است که رژیم میکند.
یک وجه و یک زمینه دیگر، وضعیتی است که رژیم در مقابل جنبش دادخواهی پیدا کرده است. یعنی در طول یک سال گذشته و حتی همین الآن در درون رژیم، این مسأله برایش بسیار جدی است. موضوع قتلعام ۶۷ اتفاقاً در همان گردهمایی مقاومت و حتی قبل از آن در گردهمایی سال قبل، به یک موضوع زنده تبدیل شده است. در گزارش گزارشگر ویژه دبیرکل مللمتحد وارد شده، به صحنه بینالمللی آمده و الآن سیاسی شده و یک مسأله 29سال قبل مسأله روز شده است.
بنابراین زمینههای مشخصی که پرسیدید، موضوع یک جایگزینی آلترناتیو دموکراتیک ـ انقلابی است که رژیم بهشدت از آن وحشت دارد. الآن هم این موارد را در حرفهای سران رژیم میبینیم.
موضوع دوم موضوع دادخواهی قتلعام سال ۶۷ که در صورتی که بالا بگیرد، جدی شود و به پیش برود، رژیم آخوندی، بوی سرنگونی را از آن استشمام خواهد کرد.
سؤال: چرا روی تمرکز تبلیغات رژیم روی جایگزین دمکراتیک، تأکید میکنید؟
محمدعلی توحیدی: به نظر من بهدلیل این دو زمینهیی است که صحبت کردم؛ یعنی جنبش دادخواهی و ترسی که رژیم از مطرح شدن این موضوع چه از نظر اجتماعی و اعتراضات مردمی و داخلی برای دادخواهی این خونها دارد و چه از نظر بینالمللی از بابت محاکمه رژیم و پیامدهایی که بهدنبال آن دارد.
چرا میگویم که تبلیغات رژیم علیه آلترناتیو و جایگزین دموکراتیک متمرکز است و برایش این مقدم بر هر چیز دیگر است؟ بهخاطر اینکه موضوع آلترناتیو و جایگزینی، در واقع آن روی سکه و وضعیت بحران سرنگونی دشمن است.
برای سرنگونی یک رژیم دیکتاتور، فاشیست، فاسد و نامشروع که پایگاهش را از دست داده و لرزان است و از درون هم شقه شده و زهر خورده است، آنچه که تمام عوامل را ـ شامل اعتراضات اجتماعی و وضعیت بینالمللی ـ از بحران درونی به تحول سرنگونی رژیم بالغ میکند، وجود آلترناتیو و راهحل است؛ یعنی این آن روی سکه است. به همین خاطر هم رژیم روی این متمرکز است و علیه آن بسیج میکند. چرا؟ زیرا راهحل و چالشهای اساسی که بین مقاومت و رژیم در سی سال گذشته بوده است، الآن به صحنه آمده است. مثلاً دادخواهی بهجای خودش؛ شما به لیستگذاری سپاه پاسداران نگاه کنید. آمریکا که این کار را انجام داده است؛ در اروپا هم بحثهای جدی در سطوح پارلمان و در سطوح دولتی از بابت موشکپرانیها و دخالتهای منطقهیی رژیم در جریان است. اگر چه اروپاییها بر سر برجام با دولت آمریکا بحثهایی دارند؛ اما از نظر کنترل موشکی رژیم، اینکه جلو دخالتهایش را بگیرند، اینکه این دیکتاتوری تروریستی را باید مهار کرد و اینکه سپاه پاسداران عامل این کارها است، این بحثها در اروپا هم هست. یعنی موضوع بینالمللی شده است. خودشان هم میگویند ما بیست سال تأخیر داریم.
جدای از اینکه ما مقاومت هستیم و مسیر و آرمان خودمان را داریم، ولی از نظر سیاسی هم اگر شما تصور کنید که بیست سال قبل سپاه پاسداران لیستگذاری شده و جلو این تاخت و تازها گرفته شده بود، بحران کنونی منطقه و جنگهایی که خطرش منطقه و حتی جهان را تهدید میکند، بسیاری زمینههایش را از دست میداد. این همواره چالشی بین مقاومت و رژیم در این سی سال بوده است.
در بحث برجام هم همینطور است. ضمن اینکه جرعه زهر رژیم برای مهار برنامه شوم بمبسازیاش در برجام یک واقعیت بود، ولی بالاخره از همان موقع هم مقاومت اینها را میگفت. در شورای امنیت شش قطعنامه تصویب شده است که حتی چین و روسیه هم به آن رأی دادهاند. این قطعنامهها غنیسازی رژیم را بالکل منع کردهاند. این قطعنامه باید اجرا میشد. و اجرا بشه. الآن شاهدیم که این حرف در آمریکا بسیار جدی است. در اروپا هم میگویند باید تکمیل نمود و رژیم را مهار کرد.
میبینیم که در این زمینه هم چالش بین مقاومت و رژیم بالا گرفته است. در نتیجه تمرکز دشمن علیه آلترناتیو است تا با شیوههایی مثل رفتن در جلد نمایش اپوزیسیون، آن را انکار کند. در گفتمانها یا بحثهای سیاسی میخواهد این واقعیت که یک راهحلی در کار است، یک آلترناتیوی در جریان است و نیروی سیاسی پیشتازی هست که بهرسمیت شناخته شده است ـ و باید بیش از بهرسمیت شناخته شود ـ این را انکار و نفی کند. میخواهد بگوید اصلاً چنین خبری نیست یا نشان دهند که اگر اینها بیایند، بدتر میشود. این تبلیغاتی است که رژیم میکند و علتش هم آن روی سکة موقعیت و وضعیت سرنگونی آن است.
سؤال: آیا این وجه تبلیغات رژیم بیشتر جنبه خارج کشوری ندارد؟ این چالش در داخل کشور خودش را به چه صورتی نشان میدهد؟
محمدعلی توحیدی: از منظر گفتمانهای سیاسی در داخل ایران که یک انسداد سیاسی همراه با خط قرمز و کلمات سرخ و منع شدن مجاهدین و مقاومت است. یک بازیهای سیاسی هم داخل خود رژیم است. در نتیجه، بحثهای سیاسی بیشتر در خارج کشور درمیگیرد و مطرح میشود. ولی در داخل کشور هم این مسأله بهصورت بسیار جدیتری وجود دارد.
فکر کنم یک سال قبل ما از حدود هشتاد فیلم و سناریوی تلویزیونی که رژیم علیه مقاومت ساخته است، آمار گرفتیم. بعضیهایش هم مثل فیلم «نیمروز» خیلی جنجالی شد. حتی خود خامنهای هم راجع به آن صحبت کرد. یعنی فیلمسازی، تولید و نمایش کتاب، نمایش حتی در شهرها و روستاها را مرتب در همهجا علیه مجاهدین و مقاومت برگزار میکنند. در حرفهای سران رژیم و پاسدار سرتیپهایشان و نمایشهای جمعه، کوک رژیم روی همین مسأله است.
در واقع رژیم میخواهد در داخل کشور ناامیدی ایجاد کند یا بگوید آلترناتیوی نیست؛ یا بگوید این آلترناتیو خطرناک است یا وضعشان خراب است و یا بگوید نمیتوانند کاری بکنند. این چیزها را در داخل خیلی بیشتر از خارج کشور انجام میدهد. در خارج کشور گفتمانهای سیاسی و بحثهای تئوریکش انجام میشود. در داخل کشور تمرکز رژیم و رادیو ـ تلویزیون و سران و منبرهای جمعه و جماعت ـ حتی شعارنویسیهای روی دیوارها توسط حزباللهیها و پاسداران رژیم ـ بهشدت علیه مجاهدین و آلترناتیو شورای ملی مقاومت متمرکز است.
سؤال: آیا مشخصاً منظورتان بهخاطر تأثیرگذاری بر جوانان و زنان در داخل کشور است؟
محمدعلی توحیدی: بله، دقیقاً به همین منظور است. اعتراضات جوشان اجتماعی شامل همین تظاهرات مالباختگان است که قشر عظیمی از مردم هستند. مردمی که رژیم پولشان را گرفته و غارت و چپاول کرده است. اینها در وضعیت بسیار شاقی هستند و اعتراض میکنند. اعتراضات کارگری هم بالا گرفته است. حقوق اینها را ندادهاند.
این مسائل هنگامی به یک جنبش سرنگونساز بالغ میشود که این آلترناتیو و راهحل حضور دارد و بر حقایقی انگشت گذاشته است؛ واقعیتهایی مثل بحث انتخابات آزاد و اینکه ولایت فقیه نامشروع است.
مگر از ۳۰خرداد ۶۰ تا الآن دعوا بر سر چیست؟ دعوا بر سر شورای نگهبان و انتخابات نامشروع و حذف کاندیداها بوده است. بهتازگی حتی صدای احمدینژاد رئیسجمهور قبلی رژیم هم درآمده است. او هر روز یک ویدئو پر میکند که اوضاع چنین و چنان است و حساب و کتابی نیست.
این بحثها چیزهایی بوده و هستند که از سی و چند سال پیش تا حالا مقاومت ایران روی آنها انگشت گذاشته، هنوز مطرح میباشد و به موضوع روز جامعه تبدیل شده است. بنابراین رژیم در داخل کشور بسیار روی آن متمرکز میباشد.
سؤال: حتماً شما موافق هستید که در یک سال اخیر ـ بهخصوص همزمان با فعالیت گسترده مقاومت در زمینه قتلعام تابستان ۶۷ ـ تبلیغات رژیم هم علیه جنبش دادخواهی بوده است. آیا این تبلیغات و این تمرکز را هم باید جزء همان تمرکز رژیم روی جایگزین دموکراتیک ببینیم؟
محمدعلی توحیدی: البته جدا نیست؛ ولی من در دو زمینه توضیح دادم. با این حال نمیشود این دو را از هم تفکیک کرد. به همین دلیل هم بالا گرفته است؛ چون بحث جنبش دادخواهی قتلعام شهیدان هم از همان زمانی است که منتظری علیه آن موضع گرفت و به خمینی اعتراض کرد. حرفش هم این بود که این قتلعام، ولایت فقیه را به یک چیز چندشآور در جامعه تبدیل کرده است. این جملهیی است که همان موقع منتظری خطاب به رئیسی جلاد گفته است. میگفت من به خمینی هم گفتهام. گفته بود این کاری که شما میکنید، ولایت فقیه را داغان کرد. از آنجا که خودش هم قائممقام ولیفقیه بود، این را خوب حس میکرد.
بنابراین آنچه که به جنبش دادخواهی برمیگردد، دقیقاً به سرنگونی و مسأله آلترناتیو ارتباط دارد. از نظر کمی هم درست میگویید. اتفاقاً بعد از نمایش انتخابات، بارزترین جایی که وحشت رژیم از جنبش دادخواهی بالا گرفت، جایی بود که خامنهای آمد در ۱۴خرداد بر سر قبر خمینی و در حضور همه جناحها و پاسداران و نیروهای رژیم گفت که آقا! دارند جای جلاد و شهید را عوض میکنند! واضح بود که شعار «نه جلاد ـ نه شیاد» در صحنه سیاسی و اجتماعی ایران تأثیر زیادی گذاشته بود. خامنهای نسبت به این مسأله هشدار داد. یکی دو ماه بعد خودش فیلمسازهای رژیم را احضار کرد و با آنها صحبت میکرد که یک فیلمی بسازید که در آن لاجوردی ـ جلاد بدنام و منفور که در داخل و خارج کشور شناخته شده است ـ را تبدیل به شهید کنند تا جای شهید و جلاد عوض نشود! خودش دستور ساختن چنین چیزهایی را میداد. بعد هم افتضاحی از این فیلمسازیهای رژیم بار آمد که خودشان آمدند گفتند این بدتر شده و موضوع را علیه ما برملا کرده است.
کارکرد شعار «نه جلاد ـ نه شیاد» و کارکرد جنبش دادخواهی و طرح موضوع دادخواهی قتلعام ۶۷ چیزی نیست که مشمول مرور زمان بشود. البته عفو بینالملل هم این را میگوید.
در گزارش گزارشگر ویژه هم نکات ویژهیی بود. نکات ظریف تحقیق را متذکر شده بود. دبیرکل هم این جمله را در گزارش خودش به مجمع عمومی عنوان کرد. یک نکته جدی هم گفته بود؛ گفته بود از همان سال، گزارشگر ویژه اشارهیی به این موضوع کرده بود که چنین قتلعامی اتفاق افتاده است؛ جای تأسف است که جامعه بینالمللی ۲۹سال از این مسأله گذر کرده است. این نشان میدهد که با سیاست مماشات، چگونه اصول حقوقبشر و دستاوردهای اجتماعی بشریت را در مقابل یک دیکتاتوری حقیقتاً ضدبشری به بازی گرفتهاند.
بنابراین جنبش دادخواهی جای ویژه خودش را دارد؛ ولی تأکید روی اینکه رژیم الآن علیه آلترناتیو دموکراتیک و علیه مقوله و موضوع جایگزینی متمرکز است، برآیند مجموعهاین اوضاع و احوال است؛ بهخصوص که شتابی در تحولات سیاسی وجود دارد.
تحولات منطقهیی و بینالمللی را در نظر بگیرید. الآن چرخ تحریم و لیستگذاری سپاه پاسداران راه افتاده است. وحشتی که رژیم از گردش کار سیاسیاش دارد، بهخاطر این است که همه چیزش را پاسداران قبضه کردهاند. میبیند این تحولات چطوری دارند او را در سیاهچالهیی فرو میبرند و بحرانهایش را به اضعاف تشدید میکنند.
همه اینها یک وضعیت و موقعیت سرنگونی را بهطور جدی از لحاظ سیاسی مطرح میکند که تأثیراتش را برای رژیم دارد. رژیم هم که بخواهد با اینها مقابله کند، میداند که باید علیه آلترناتیو تمرکز کند.
البته این واقعیتی است خارج از تمایل و اذهان ما که خودش را در صحنة جامعه و در صحنه سیاست نشان میدهد. طبعاً تقلاهایش در این زمینهها هم گاه به ضد خودش تبدیل میشود. مثلاً رژیم هر کاری توانست کرد تا در مقوله قتلعام بسیج کند. خبرگانش را وارد کرد که بگوید درست بوده و خود خمینی گفته است. دو دهه انکارش میکردند و بعد گفتند که خمینی گفته است؛ یعنی ما نکردیم، خمینی کرده است. بدتر تیشه به ریشه این رژیم و بنیانگذارش و پس ماندههای خمینی زدند.
سؤال: در برنامه همیاری با سیمای آزادی شاهد بودیم که بسیاری از تماسها علاوه بر جنبه اطلاعرسانی سیما، روی کارکرد مقابله با تبلیغات رژیم ـ که همهاش هم علیه مقاومت مردم ایران است ـ تأکید میشد.
به نظر شما این رویارویی در مقطع کنونی چه زمینههای مشخصی دارد؟
محمدعلی توحیدی: قبل از اینکه زمینههای مشخص را توضیح بدهم، باید بگویم که این برنامه همیاری سه روزه، در ورای کمکهای مالی و تلاش و همکاری و همیاری بسیار ارزنده هموطنانمان از داخل و خارج، در تمامیت خودش در تمام این سه روز و در جریان این کمکرسانی مالی، به نظر من یک وجه بسیار برجسته و متفاوت با همیاریهای قبلی داشت. البته در تمام این همیاریها، هم کمکرسانی مالی بود، هم بحثهای سیاسی و هم آمادهباش سیاسی که هموطنانمان داشتند؛ اما این بار من احساس کردم یک وجه متمایزی دارد. از قضا این تمایز یا این وجه مشخصه را اگر بخواهم اسمی رویش بگذارم، از عبارت شما استفاده میکنم: این همیاری موقعیت رویارویی و چالش سیاسی بین مقاومت و دشمن را به نوع ویژهیی برجسته و بارز کرد.
سؤال: همیشه هم همین طور بوده است. چرا شما این یکی را ویژه میبینید؟
محمدعلی توحیدی: اگر در چالشهای اساسی بین رژیم و مقاومت، کمی به عقب برگردیم، در اواخر اردیبهشت امسال پایان نمایش انتخابات رژیم را داشتیم. در این نمایش انتخابات تحول بسیار مهمی اتفاق افتاد؛ مهندسی انتخاباتی خامنهای شکست خورد؛ شعار «نه جلاد ـ نه شیاد» و «رأی من سرنگونی است»، اثرگذاری ویژهیی داشت و تقریباً تمام نمایش انتخاباتی رژیم را در هر دو جناح، تحت تأثیر خودش قرار داد. رژیم با یک زهر شقه و بحران شدیدتر، از این انتخابات بیرون آمد. در حالی که میخواست با روی کار آوردن آخوند رئیسی، مهار کند. اما دشمن با شکست مواجه شد و به چنین وضعیتی دچار گردید.
به فاصله یک ماه بعد هم که گردهمایی بزرگ مقاومت برگزار شد، شاهد واکنشهای هیستریک و دیوانهوار رژیم در مقابل همین گردهمایی بودیم. در آنجا خواهر مریم یک رهنمود «به پیش» را در آخر سخنرانیشان دادند و وضعیت را هم در این خلاصه کردند که در مقابل این رژیم، هیچ راهحلی وجود ندارد برای جامعه بینالمللی و جامعه ایران نیز راهحلی به جز اینکه رژیم سرنگون شود، وجود ندارد. چون راه حلهایش سوخته و انتخابات هم این موضوع را خیلی خوب نشان داد. بعد هم گفت که این سرنگونی در دسترس است؛ یعنی عملی و محقق شدنی است و یک آلترناتیو، یک راهحل و یک پتانسیل و ظرفیت مبارزاتی در این جامعه و این صحنه سیاسی هست که میتواند این را بارز کند.
این وضعیت و موقعیت سرنگونی دشمن و چرخی که در مجموع تحولات بعدی برای تحقق این وضعیت راه افتاده، به نظر من چیزی بود که اگر کسی به برنامه همیاری با سیمای آزادی نگاه میکرد، بازتاب و انعکاس آن را در تماس هموطنانمان میدید. در واقع یک موقعیتی را تصویر میکرد. به یک زبانی گره زدن این تحولات با چرخش تحولاتی که بعدش اتفاق افتاد، میباشد. اگر بپرسید که زمینههای مشخص، چه چیزهایی است، من در دو محور خلاصه میکنم:
۱ـ دشمن به اشکال مختلف در تلاش است که همین صحنه را بهنحوی انکار کند. یعنی متمرکز است که من جایگزینی و آلترناتیوی و راهحلی در مقابل خودم ندارم.
مثلاً شاه در مرحله آخر که قیامها بالا گرفته و وضعیت رژیمش متزلزل شده بود، میگفت ایران را میخواهند ایرانستان کنند. یعنی ایران چند استان میشود و بههم میریزد. میخواست از این بترساند. الآن هم رژیم این حرفها را میزند که ایران نباید مثل سوریه شود؛ ایران بههم میریزد!
رژیم در تبلیغات قدیمیاش ـ که البته خیلی رسوا شده است ـ اتفاقاً در پوش برخی مدعیان اپوزیسیون، علم میکرد که اگر مجاهدین و شورای ملی مقاومت روی کار بیایند، بدتر میشود! یادم است یک زمانی برخی رسانهها تحت عنوان اپوزیسیون، را از زبان رژیم عنوان میکردند که اگر قرار است اینجوری شود، «البته خمینی». یعنی طبق منطق ۸۰ / ۲۰یک حرفهایی علیه رژیم میگفتند و بعد میگفتند که البته این رژیم بماند و این وضعیت باشد خیلی بهتر است تا قیام و انقلابی بشود. یعنی حرفشان انکار آلترناتیو بود. به نظر من این مهمترین وجه کاری است که رژیم میکند.
یک وجه و یک زمینه دیگر، وضعیتی است که رژیم در مقابل جنبش دادخواهی پیدا کرده است. یعنی در طول یک سال گذشته و حتی همین الآن در درون رژیم، این مسأله برایش بسیار جدی است. موضوع قتلعام ۶۷ اتفاقاً در همان گردهمایی مقاومت و حتی قبل از آن در گردهمایی سال قبل، به یک موضوع زنده تبدیل شده است. در گزارش گزارشگر ویژه دبیرکل مللمتحد وارد شده، به صحنه بینالمللی آمده و الآن سیاسی شده و یک مسأله 29سال قبل مسأله روز شده است.
بنابراین زمینههای مشخصی که پرسیدید، موضوع یک جایگزینی آلترناتیو دموکراتیک ـ انقلابی است که رژیم بهشدت از آن وحشت دارد. الآن هم این موارد را در حرفهای سران رژیم میبینیم.
موضوع دوم موضوع دادخواهی قتلعام سال ۶۷ که در صورتی که بالا بگیرد، جدی شود و به پیش برود، رژیم آخوندی، بوی سرنگونی را از آن استشمام خواهد کرد.
سؤال: چرا روی تمرکز تبلیغات رژیم روی جایگزین دمکراتیک، تأکید میکنید؟
محمدعلی توحیدی: به نظر من بهدلیل این دو زمینهیی است که صحبت کردم؛ یعنی جنبش دادخواهی و ترسی که رژیم از مطرح شدن این موضوع چه از نظر اجتماعی و اعتراضات مردمی و داخلی برای دادخواهی این خونها دارد و چه از نظر بینالمللی از بابت محاکمه رژیم و پیامدهایی که بهدنبال آن دارد.
چرا میگویم که تبلیغات رژیم علیه آلترناتیو و جایگزین دموکراتیک متمرکز است و برایش این مقدم بر هر چیز دیگر است؟ بهخاطر اینکه موضوع آلترناتیو و جایگزینی، در واقع آن روی سکه و وضعیت بحران سرنگونی دشمن است.
برای سرنگونی یک رژیم دیکتاتور، فاشیست، فاسد و نامشروع که پایگاهش را از دست داده و لرزان است و از درون هم شقه شده و زهر خورده است، آنچه که تمام عوامل را ـ شامل اعتراضات اجتماعی و وضعیت بینالمللی ـ از بحران درونی به تحول سرنگونی رژیم بالغ میکند، وجود آلترناتیو و راهحل است؛ یعنی این آن روی سکه است. به همین خاطر هم رژیم روی این متمرکز است و علیه آن بسیج میکند. چرا؟ زیرا راهحل و چالشهای اساسی که بین مقاومت و رژیم در سی سال گذشته بوده است، الآن به صحنه آمده است. مثلاً دادخواهی بهجای خودش؛ شما به لیستگذاری سپاه پاسداران نگاه کنید. آمریکا که این کار را انجام داده است؛ در اروپا هم بحثهای جدی در سطوح پارلمان و در سطوح دولتی از بابت موشکپرانیها و دخالتهای منطقهیی رژیم در جریان است. اگر چه اروپاییها بر سر برجام با دولت آمریکا بحثهایی دارند؛ اما از نظر کنترل موشکی رژیم، اینکه جلو دخالتهایش را بگیرند، اینکه این دیکتاتوری تروریستی را باید مهار کرد و اینکه سپاه پاسداران عامل این کارها است، این بحثها در اروپا هم هست. یعنی موضوع بینالمللی شده است. خودشان هم میگویند ما بیست سال تأخیر داریم.
جدای از اینکه ما مقاومت هستیم و مسیر و آرمان خودمان را داریم، ولی از نظر سیاسی هم اگر شما تصور کنید که بیست سال قبل سپاه پاسداران لیستگذاری شده و جلو این تاخت و تازها گرفته شده بود، بحران کنونی منطقه و جنگهایی که خطرش منطقه و حتی جهان را تهدید میکند، بسیاری زمینههایش را از دست میداد. این همواره چالشی بین مقاومت و رژیم در این سی سال بوده است.
در بحث برجام هم همینطور است. ضمن اینکه جرعه زهر رژیم برای مهار برنامه شوم بمبسازیاش در برجام یک واقعیت بود، ولی بالاخره از همان موقع هم مقاومت اینها را میگفت. در شورای امنیت شش قطعنامه تصویب شده است که حتی چین و روسیه هم به آن رأی دادهاند. این قطعنامهها غنیسازی رژیم را بالکل منع کردهاند. این قطعنامه باید اجرا میشد. و اجرا بشه. الآن شاهدیم که این حرف در آمریکا بسیار جدی است. در اروپا هم میگویند باید تکمیل نمود و رژیم را مهار کرد.
میبینیم که در این زمینه هم چالش بین مقاومت و رژیم بالا گرفته است. در نتیجه تمرکز دشمن علیه آلترناتیو است تا با شیوههایی مثل رفتن در جلد نمایش اپوزیسیون، آن را انکار کند. در گفتمانها یا بحثهای سیاسی میخواهد این واقعیت که یک راهحلی در کار است، یک آلترناتیوی در جریان است و نیروی سیاسی پیشتازی هست که بهرسمیت شناخته شده است ـ و باید بیش از بهرسمیت شناخته شود ـ این را انکار و نفی کند. میخواهد بگوید اصلاً چنین خبری نیست یا نشان دهند که اگر اینها بیایند، بدتر میشود. این تبلیغاتی است که رژیم میکند و علتش هم آن روی سکة موقعیت و وضعیت سرنگونی آن است.
سؤال: آیا این وجه تبلیغات رژیم بیشتر جنبه خارج کشوری ندارد؟ این چالش در داخل کشور خودش را به چه صورتی نشان میدهد؟
محمدعلی توحیدی: از منظر گفتمانهای سیاسی در داخل ایران که یک انسداد سیاسی همراه با خط قرمز و کلمات سرخ و منع شدن مجاهدین و مقاومت است. یک بازیهای سیاسی هم داخل خود رژیم است. در نتیجه، بحثهای سیاسی بیشتر در خارج کشور درمیگیرد و مطرح میشود. ولی در داخل کشور هم این مسأله بهصورت بسیار جدیتری وجود دارد.
فکر کنم یک سال قبل ما از حدود هشتاد فیلم و سناریوی تلویزیونی که رژیم علیه مقاومت ساخته است، آمار گرفتیم. بعضیهایش هم مثل فیلم «نیمروز» خیلی جنجالی شد. حتی خود خامنهای هم راجع به آن صحبت کرد. یعنی فیلمسازی، تولید و نمایش کتاب، نمایش حتی در شهرها و روستاها را مرتب در همهجا علیه مجاهدین و مقاومت برگزار میکنند. در حرفهای سران رژیم و پاسدار سرتیپهایشان و نمایشهای جمعه، کوک رژیم روی همین مسأله است.
در واقع رژیم میخواهد در داخل کشور ناامیدی ایجاد کند یا بگوید آلترناتیوی نیست؛ یا بگوید این آلترناتیو خطرناک است یا وضعشان خراب است و یا بگوید نمیتوانند کاری بکنند. این چیزها را در داخل خیلی بیشتر از خارج کشور انجام میدهد. در خارج کشور گفتمانهای سیاسی و بحثهای تئوریکش انجام میشود. در داخل کشور تمرکز رژیم و رادیو ـ تلویزیون و سران و منبرهای جمعه و جماعت ـ حتی شعارنویسیهای روی دیوارها توسط حزباللهیها و پاسداران رژیم ـ بهشدت علیه مجاهدین و آلترناتیو شورای ملی مقاومت متمرکز است.
سؤال: آیا مشخصاً منظورتان بهخاطر تأثیرگذاری بر جوانان و زنان در داخل کشور است؟
محمدعلی توحیدی: بله، دقیقاً به همین منظور است. اعتراضات جوشان اجتماعی شامل همین تظاهرات مالباختگان است که قشر عظیمی از مردم هستند. مردمی که رژیم پولشان را گرفته و غارت و چپاول کرده است. اینها در وضعیت بسیار شاقی هستند و اعتراض میکنند. اعتراضات کارگری هم بالا گرفته است. حقوق اینها را ندادهاند.
این مسائل هنگامی به یک جنبش سرنگونساز بالغ میشود که این آلترناتیو و راهحل حضور دارد و بر حقایقی انگشت گذاشته است؛ واقعیتهایی مثل بحث انتخابات آزاد و اینکه ولایت فقیه نامشروع است.
مگر از ۳۰خرداد ۶۰ تا الآن دعوا بر سر چیست؟ دعوا بر سر شورای نگهبان و انتخابات نامشروع و حذف کاندیداها بوده است. بهتازگی حتی صدای احمدینژاد رئیسجمهور قبلی رژیم هم درآمده است. او هر روز یک ویدئو پر میکند که اوضاع چنین و چنان است و حساب و کتابی نیست.
این بحثها چیزهایی بوده و هستند که از سی و چند سال پیش تا حالا مقاومت ایران روی آنها انگشت گذاشته، هنوز مطرح میباشد و به موضوع روز جامعه تبدیل شده است. بنابراین رژیم در داخل کشور بسیار روی آن متمرکز میباشد.
سؤال: حتماً شما موافق هستید که در یک سال اخیر ـ بهخصوص همزمان با فعالیت گسترده مقاومت در زمینه قتلعام تابستان ۶۷ ـ تبلیغات رژیم هم علیه جنبش دادخواهی بوده است. آیا این تبلیغات و این تمرکز را هم باید جزء همان تمرکز رژیم روی جایگزین دموکراتیک ببینیم؟
محمدعلی توحیدی: البته جدا نیست؛ ولی من در دو زمینه توضیح دادم. با این حال نمیشود این دو را از هم تفکیک کرد. به همین دلیل هم بالا گرفته است؛ چون بحث جنبش دادخواهی قتلعام شهیدان هم از همان زمانی است که منتظری علیه آن موضع گرفت و به خمینی اعتراض کرد. حرفش هم این بود که این قتلعام، ولایت فقیه را به یک چیز چندشآور در جامعه تبدیل کرده است. این جملهیی است که همان موقع منتظری خطاب به رئیسی جلاد گفته است. میگفت من به خمینی هم گفتهام. گفته بود این کاری که شما میکنید، ولایت فقیه را داغان کرد. از آنجا که خودش هم قائممقام ولیفقیه بود، این را خوب حس میکرد.
بنابراین آنچه که به جنبش دادخواهی برمیگردد، دقیقاً به سرنگونی و مسأله آلترناتیو ارتباط دارد. از نظر کمی هم درست میگویید. اتفاقاً بعد از نمایش انتخابات، بارزترین جایی که وحشت رژیم از جنبش دادخواهی بالا گرفت، جایی بود که خامنهای آمد در ۱۴خرداد بر سر قبر خمینی و در حضور همه جناحها و پاسداران و نیروهای رژیم گفت که آقا! دارند جای جلاد و شهید را عوض میکنند! واضح بود که شعار «نه جلاد ـ نه شیاد» در صحنه سیاسی و اجتماعی ایران تأثیر زیادی گذاشته بود. خامنهای نسبت به این مسأله هشدار داد. یکی دو ماه بعد خودش فیلمسازهای رژیم را احضار کرد و با آنها صحبت میکرد که یک فیلمی بسازید که در آن لاجوردی ـ جلاد بدنام و منفور که در داخل و خارج کشور شناخته شده است ـ را تبدیل به شهید کنند تا جای شهید و جلاد عوض نشود! خودش دستور ساختن چنین چیزهایی را میداد. بعد هم افتضاحی از این فیلمسازیهای رژیم بار آمد که خودشان آمدند گفتند این بدتر شده و موضوع را علیه ما برملا کرده است.
کارکرد شعار «نه جلاد ـ نه شیاد» و کارکرد جنبش دادخواهی و طرح موضوع دادخواهی قتلعام ۶۷ چیزی نیست که مشمول مرور زمان بشود. البته عفو بینالملل هم این را میگوید.
در گزارش گزارشگر ویژه هم نکات ویژهیی بود. نکات ظریف تحقیق را متذکر شده بود. دبیرکل هم این جمله را در گزارش خودش به مجمع عمومی عنوان کرد. یک نکته جدی هم گفته بود؛ گفته بود از همان سال، گزارشگر ویژه اشارهیی به این موضوع کرده بود که چنین قتلعامی اتفاق افتاده است؛ جای تأسف است که جامعه بینالمللی ۲۹سال از این مسأله گذر کرده است. این نشان میدهد که با سیاست مماشات، چگونه اصول حقوقبشر و دستاوردهای اجتماعی بشریت را در مقابل یک دیکتاتوری حقیقتاً ضدبشری به بازی گرفتهاند.
بنابراین جنبش دادخواهی جای ویژه خودش را دارد؛ ولی تأکید روی اینکه رژیم الآن علیه آلترناتیو دموکراتیک و علیه مقوله و موضوع جایگزینی متمرکز است، برآیند مجموعهاین اوضاع و احوال است؛ بهخصوص که شتابی در تحولات سیاسی وجود دارد.
تحولات منطقهیی و بینالمللی را در نظر بگیرید. الآن چرخ تحریم و لیستگذاری سپاه پاسداران راه افتاده است. وحشتی که رژیم از گردش کار سیاسیاش دارد، بهخاطر این است که همه چیزش را پاسداران قبضه کردهاند. میبیند این تحولات چطوری دارند او را در سیاهچالهیی فرو میبرند و بحرانهایش را به اضعاف تشدید میکنند.
همه اینها یک وضعیت و موقعیت سرنگونی را بهطور جدی از لحاظ سیاسی مطرح میکند که تأثیراتش را برای رژیم دارد. رژیم هم که بخواهد با اینها مقابله کند، میداند که باید علیه آلترناتیو تمرکز کند.
البته این واقعیتی است خارج از تمایل و اذهان ما که خودش را در صحنة جامعه و در صحنه سیاست نشان میدهد. طبعاً تقلاهایش در این زمینهها هم گاه به ضد خودش تبدیل میشود. مثلاً رژیم هر کاری توانست کرد تا در مقوله قتلعام بسیج کند. خبرگانش را وارد کرد که بگوید درست بوده و خود خمینی گفته است. دو دهه انکارش میکردند و بعد گفتند که خمینی گفته است؛ یعنی ما نکردیم، خمینی کرده است. بدتر تیشه به ریشه این رژیم و بنیانگذارش و پس ماندههای خمینی زدند.