۱۳۹۶ آبان ۱۷, چهارشنبه

سهیلا دشتی:‌ صدای رهائی


می‌خواستم نوشته‌ام در مورد همیاری با سیمای آزادی شکل دیگری داشته باشد.ولی آن طور که می‌خواستم نشد.

در یکی از رسانه‌های اجتماعی فیلم کوتاهی دیدم. تمام فکر و ذکرم را گرفت، دردی عمیق در رگهایم پیچید. با وجودیکه فیلم بسیار کوتاه بود نه توان آن را داشتم که نگاه نکنم و نه اینکه در هنگام دیدن اشکهائی از درون نریزم. این فیلم از دو دختر اصفهانی که به گفته خودشان از آنجا که برای نوشتن وصیت تنبل بوده‌اند، پیام خود را به شکل ویدئوئی می‌فرستند. این دو تصمیم به خودکشی گرفته بودند.



فیلم کمتر از سه دقیقه است. دو دختر جوان در حدود بیست سال باهم خوشحال و خندان را می‌روند، اگر صدای فیلم را قطع کنید فکر می‌کنید که شادترین از این دو بانوی جوان کس دیگری بر کره خاکی نباشد؛ اما کلمات آنان چیز دیگری می‌گوید، نشان از زخمی دارد عمیق بر پیکر جامعه‌ای که همه خواسته‌های طبیعی تعریف دیگری می‌گیرد. نشان از انکار وجود زنانی را دارد که برای رساندن فریادشان یا باید از پیکر خود آتش بر فروزند و نقطه پایان زندگی را مرحمی بر آلام و دردهای خود می‌دانند. این دو دختر از پلی در شهر اصفهان خود را پرت می‌کنند. راستی که به میهن ما چه رفته است که مرگ نقطه رسیدن به خوشبختی است.

اینکه آمار خودکشی بین مردم ایران و به خصوص زنان تحت ارتجاعی حکومت تاریخ کنونی، بالاترین رتبه را به خودش اختصاص داده، جزو اسرار نیست. همین طور که گزارشهای سالانه مجمع اقتصادی سازمان ملل نشان دهنده نابسامان‌ترین وضیعت برای زنان کشور است. جایگاه زنان ایران در این آمار در بین ۱۴۶ کشور، رتبه ۱۴۰ است. در مورد یاوه‌گوئی‌های روحانی قبل از انتخابات و اعمال او بعد از انتخابات نه اشاره‌ای لازم است و نه یادآوری! آنان که برای کشیدن مردم به پای صندوقهای رأی از انتخاب بین بد و بدتر حرف می‌زدند خفقان مرگ گرفته‌اند. چون به جد می‌دانند که حتی کشتی کف خواسته‌هایشان، مثل برگزاری کنسرت‌های موسیقی و حضور زنان در استادیوم‌های ورزشی به گل نشسته است. هرکس که فکر می‌کند برای درمان سرطان بنیادگرائی و ایدئولوژی صد مرتبه بدتر از ایدئولوژی داعش قرص مسکن و یا چسب زخم کارائی دارد در جهل مرکب است. گابی گلایشمن رئیس وقت انجمن قلم سوئد در اولین مصاحبه مریم رجوی که در پرتیراژترین روزنامه سوئد در سال ۱۹۹۴ در مقدمه این مصاحبه نوشته بود که رژیم ایران هوای بد نیست که با باد برود. او از همان زمان سرنگونی رژیم را بهترین داروی درد مردم ایران شناخته بود.

در این مطلب نگرشی به کل وضیعت اجتماعی مردم نمی‌گنجد، سرزمینی که در جای‌جای پیکرش زخمی عمیق دارد. تک‌تک انسانهائی که با این نابرابری‌ها و دردهای عمیق اجتماعی دست به گریبان هستند، قصه‌ای دارند که تنها یکی از آنها کافی است که دنیائی را تکان دهد. توان آن نیست که در مقابل این همه درد با بی تفاوتی گذشت. باید کاری کرد کارستان. باید که صدای مردم دردمند ایران را پژواک داد. باید که فریاد دادخواهی را در جهان طنین‌انداز کرد و این مهم جز با رسانه‌ای مستقل امکان‌پذیر نیست. رسانه‌های حکومتی به دروغ از اقتداری سخن می‌گویند که گوئی مردم اصحاب کهف هستند و از حقایق بی‌خبر!

این است که وظیفه ما که دل درگرو آزادی و عشق به مردممان را داریم سنگین تر می‌کند. یاری رساندن به سیمای آزادی قبل از هر چیز ما را انسانهای با تفاوتی نشان می‌دهد که می‌خواهند سرنوشت دیگری برای مردم خود رقم بزنند و یا به زبان ساده صاحب سرنوشت خود باشند. آنان که در برنامه‌های گذشته همیاری به سیمای آزادی شرکت کرده‌اند، نامهای براندازه به این سیما داده‌اند، از جمله "گلریزان همیاری"، "چراغ خانه مردم"، "صدای کارگران به جان آمده" و دهها نام دیگر که شایسته این رسانه است، که صد البته به مسئولیت سیما اضافه می‌کند و این خود چیزی است که دست‌اندرکاران سیما به آن اذعان و اقرار دارند.

هم وطنمان عزیزم بگذاریم که این بار چون دفعات گذشته "گلریزان همیاری" حماسه‌ای شود درخور مردم ایران!