۱۴۰۱ فروردین ۱۲, جمعه

«خودشان به چشم خودشان اسپری فلفل پاشیده‌اند»!


      حمله نیروهای سرکوبگر با گاز فلفل به زنان شرکت کننده در مسابقه فوتبال

سرکوب وحشیانهٔ زنان میهنمان در پشت درهای بستهٔ ورزشگاه مشهد، اینک برای نظام زن‌ستیز و واپسگرای آخوندی به یک رسوایی عالمگیر و در عین‌حال یک بحران تبدیل شده است. بحرانی که بالاترین مقام‌های حکومتی را درگیر آن کرده است و هر کدام تقصیر را بر گردن دیگری می‌اندازند تا طبق معمول در نهایت تقصیر را متوجه «عوامل خودسر» و دون‌پایهٔ حکومت کرده و اصل نظام را از زیر تیغ به‌در ببرند.

در این افتضاح غیرقابل ماله‌کشی و رفع و رجوع وجوه مختلف سیاست‌های سرکوبگرانه و زن‌ستیز این حکومت بار دیگر به اثبات رسید. غور در چند و چون این ماجرا ما را به نتیجه‌گیریهای زیر راهنمون می‌شود.

۱ـ رویکرد نظام زن‌ستیز ولایت فقیه نسبت به شرکت زنان در تماشای مسابقات، همواره ریاکارانه، توأم با فریب فیفا و ناظران جهانی بوده است. در گذشته و زیر فشار فدراسیون فوتبال جهانی و نیز برای مصارف تبلیغاتی، به‌گونه‌یی باسمه‌یی و محدود، به تعدادی از افراد دستچین اجازهٔ ورود داده بود. این بار اما این ورود قطره چکانی و کنترل‌شده را نیز ممنوع کرد؛ زیرا آخوندها از هر گونه تجمع زنان که تحت کنترل کامل نیروهای سرکوبگر رژیم نباشد وحشت دارند چرا که برای آنها نفرت و انزجار زنان از حاکمیت ننگین ولایت فقیه کاملاً روشن است.

۲ـ سیاست فریبکارانهٔ حکومت این بود که برای حفظ فرماسیون و دست‌ به‌سر کردن و گمراه ساختن فیفا، اجازهٔ فروش بلیط به خانم‌ها را داده بود ولی در عمل با گسیل‌کردن گله‌های انتظامی به پشت درهای ورزشگاه مانع از ورود آنها شد. انتظار داشت آنها با دیدن نیروی انتظامی محل را ترک کنند وقتی سماجت و مقاومت آنها را دید، با وحشیگری به‌صورت و چشمان‌شان اسپری فلفل پاشید.

۳ـ علت راه‌ پیدا کردن این موضوع به رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی، ایستادگی و شعار دادن زنان و دختران ایرانی در برابر سرکوب و تبعیض بود. این موضوع اکنون بیخ گلوی خامنه‌ای را می‌فشارد. به‌همین خاطر، رئیس جمهور بدنام خود را به صحنه فرستاد تا موضوع را رفع و رجوع نماید. او نیز وزیر کشور را مأمور کرد تا در یک جلسهٔ ۸ ساعته این موضوع را با حضور مهره‌های اطلاعاتی ـ امنیتی و سرکوبگر رژیم بررسی کند. کل این ماجرا شکنندگی رژیمی را می‌رساند که به‌شدت از تجمع زنان و دختران ایرانی و اعتراض و ایستادگی آنان و این‌که چنین اعتراضاتی به سایر شهرها و استانها سرایت کند وحشت دارد.

۴ـ هراس مقام‌های حکومتی از تبعات این موضوع همراه با رفع تقصیر از خود و حکومت و نیز توسل به ترفند‌های نخ‌نما برای فریب افکار عمومی است. پاسدار احمد وحیدی، وزیر کشور فعلی و بمب‌گذار تحت تعقیب اینترپل، وقتی در معرض سؤالی در مورد پاشیدن اسپری فلفل به چشم بانوان قرار گرفت با سفسطه‌گویی و پشت هم‌اندازی وقیحانه مدعی شد که «یک مورد گاز فلفل منتشر شده ولی هنوز مشخص نیست چه کسی زده است «! لابد اگر می‌توانست واقعیت‌های مسلم را انکار کند می‌گفت: «خودشان به چشم خودشان اسپری فلفل پاشیده‌اند تا برادران خدوم انتظامی را بدنام کنند «!

این تروریست بمب‌گذار و سرکردهٔ سابق نیروی قدس سپاه پاسداران، به‌رغم این شوی فریبکارانه، یادش نرفت که از «وظیفهٔ ذاتی نیروی انتظامی»! [بخوانید بگیر و ببند، سرکوب، کشتار و ایجاد رعب] دفاع نکند.

۵ـ مقام‌های دانه‌درشت رژیم از رئیسی گرفته تا دادستان کل و وزیر کشور در حالی بازی سخیف و لو رفتهٔ «کی بود، کی بود، من نبودم»! بین خود راه انداخته‌اند که افکار عمومی دست همهٔ آنها را خوانده است. قبل از این‌که آنها معرکه بگیرند، مدیرکل اداره ورزش و جوانان خراسان رضوی، بند را آب داد و گفت: «ما و شورای تأمین استان همه گوش‌به‌فرمان و مجری دستوراتی بودیم که از تهران آمد، در آخرین لحظه‌ها قرار شد به این شکل برگزار شود». !

۶ـ ماحصل این‌که در کل این ماجرا دو موضوع برای افکار عمومی بیش‌از‌پیش برجسته شد: «طینت زن‌ستیزانهٔ بنیادگرایی دینی»، «آسیب‌پذیری حکومت در برابر هر گونه تجمع خارج از کنترل زنان و اعتراض و ایستادگی آنها». این هر دو را وقتی با هم در فضای انفجاری جامعهٔ ایران بررسی کنیم، پیام آن شکنندگی رژیمی است رو به سقوط. این پیام را بیش و پیش از جامعه، خامنه‌ای و هم‌عمامه‌یی‌های او دریافته‌اند. کمپلکس، هراس، فریب و دجالیت برای لاپوشانی این واقعیت است.