۱۴۰۱ اردیبهشت ۲, جمعه

سیاسی باش تا این‌ها را خوب ببینی!


                   سیاسی باش تا این‌ها را خوب ببینی!

گفتم: این همه مقاومت، زندان، شکنجه، اعدام، دربه‌دری، بی‌خانمانی، جدایی و دوری ــ که هنوز هم ادامه دارد ــ با این همه بهای سنگین، کافی نیست؟

گفت: همه‌ٔ این‌ها که گفتی، تازه ۴۳سال ازش گذشته. پس اروپایی‌ها چی بگن که نزدیک به ۱۰۷۰سال، تمام این رنج‌ها را که گفتی تحمل کردن و بهایش را پرداختن تا به رنسانس رسیدن. تازه اون‌ها در عصر بی‌اطلاعی و خبررسانی با قاطر و اسب بودن، ما در عصر سرعت نور اطلاعات و خبررسانی هستیم.

گفتم: خوب، بالاخره که چی؟ همه که پا به میدون مقاومت و مبارزه نمی‌ذارن.

گفت: نگاهی بکن تا ببینی با همونا که پا به میدون می‌ذارن، از کجا تا به کجا اومدیم. معلومه همه پا به میدون نمی‌ذارن. این‌که خیلی توقع اشتباهیه. مگه در اروپا همه اومدن؟ اونجا هم دانش‌مندان بودن و هنرمندان و سیاست‌مداران مترقی و روشنفکران و نویسندگان. ولی نسل به نسل خسته نشدن و مبارزه با فئودال و کشیش حامی فئودال را ول نکردن؛ یعنی مقاومت و روشنگری علیه طبقهٔ حاکم و حاکمیت سیاسیش.

مطمئن باش ایران امروز هم که خیلی شبیه دوران قرون وسطا شده، هر روز آگاه‌تر و سیاسی‌تر می‌شه. هر آدم سیاسی جدید، یک گلوله به ساختار ارتجاع آخوندیه. البته ایران که الآن در قیاس با قرون وسطا، سرتاسر سیاسی شده. اصلاً حاکمیت ملایان در تمام زمینه‌ها آن‌قدر فشار به مردم وارد کرده که همه‌چیز و همه‌جای ایران طعم و بوی سیاسی گرفته. معروفه که می‌گن توی هر جامعهٔی که آزادی نباشه، همه‌چیز سیاسی می‌شه. تو هم سیاسی باش تا این‌ها رو خوب ببینی و مسیر آینده و آزادی ایران را تشخیص بدی!

ایران را، سیاسی بودنٍ متعهد به آزادی و هوشیاری در قبال ترفندهای وزارت اطلاعات آخوندی نجات می‌ده! ایران را تشخیص جبهه سیاسیِ مقابل نظام ملایان نجات می‌ده! آخوندا می‌خوان روی همین واقعیتا خاک بپاشن. اصلاً کار وزارت اطلاعاتشون همینه.

وقتی دیکتاتوری مطلق ولایت فقیهی حاکمه، سیاسی نبودن، بهترین زمینه برای ترک‌تازی چنین دیکتاتورییه. سیاسیِ تراز آزادی که باشی پرنسیپ داری، هوشیاری، گول و فریب دام‌چاله‌های دستگاههای اطلاعاتی را نمی‌خوری. اتاق فکر وزارت اطلاعات آخوندها ۲۴ ساعته داره طرح و برنامه می‌ریزه که چطوری ایرانیان رو پراکنده و متلاشی کنه و به جان هم بیاندازه؛ مردمی گرفتار نان و آب رو یه‌جور، مبارزان و مخالفانش رو یه‌جور. واسه همینه که می‌گم سیاسی باش تا این‌ها رو خوب و دقیق ببینی.

در این دور و زمونه، اینترنت بهترین فضا و صحنه و میدان برای هوشیار بودنه. سیاسیِ تراز آزادی که باشی، اولین مرز سرخ انسانی و ملی ـ میهنی‌ت، تشخیص مرزبندی با نظام ملایان و ترفندهای وزارت اطلاعاتش روی اینترنته. این‌طوری هوشیار و هوشمند می‌شی و جبهه سیاسیِ آزادی علیه دیکتاتوری رو تشخیص می‌دی. وقتی میای روی اینترنت، مجهز و آماده میای که تو هم باری از مبارزه برای آزاد کردن ایران از سلطهٔ پلید آخوندهای اشغالگر برداری. وقتی با این هدف میای روی اینترنت، هیچ‌موقع لبپر نمی‌خوری، آدرس‌ها رو اشتباه نمی‌ری و دچار ولگردی و سردرگمی نمی‌شی.

سیاسیِ تراز آزادی که باشی، چند جنگ نداری؛ یک جبهه است و یک جنگ، اون هم با نظام ملایان. وقتت رو هم با بگومگو‌های زرگری علیه مخالفان رژیم آخوندی تلف نمی‌کنی؛ بگومگوها و صحنه‌هایی که وزارت اطلاعات و سایبری نظام آخوندی راه می‌ندازه و تور پهن می‌کنه که صحنه‌ٔ جنگ و هدف جنگ را منحرف کنه و آدم‌ها رو روی اینترنت علاف کنه.

وقتی می‌گم هنر در اینه که «جبهه سیاسی» علیه دیکتاتور رو تشخیص بدی، یعنی این‌که بگردی تا اصلی‌ترین جبهه‌یی رو که تمام‌قامت جلو دیکتاتور ولایی ایستاده و تموم انرژی و وقتش رو صرف مبارزه برای آزادی ایران و سرنگونی ملایان می‌کنه، ببینی. این جبهه، هر روز هم به رنگی درنمیاد و سر سلاحش را رو به مخالفان دیکتاتور مسلط نمی‌گیره.

تشخیص و پیدا کردن این جبهه خیلی مهمه. خوبه که بری از مشروطیت شروع کنی تا ببینی اونجا هم موضوع اصلیِ دیکتاتور مسلط و استعمار و پادوهای داخلی‌شون این بود که این جبهه را به‌هم بزنن تا همهٔ نگاهها و کارها و فعالیت‌ها و قلم‌ها و خلاصه مبارزات، یکسویه و به‌قولی مونیستی علیه حاکمیت مسلط و دیکتاتور نشه. که چی بشه؟ که انرژی‌ها و انگیزه‌ها و هدف‌ها با هم یکی نشن و قدرت نگیرن، که برعکس، علیه اصلی‌ترین مخالف دیکتاتور زهرپاشی و تشویش و تردید و ناباوری شکل بگیره. به این کارهای وزارت اطلاعات دیکتاتور ـ و الآن نقد دم دست خودمون وزارت اطلاعات آخوندها ـ می‌گن به‌هم زدن «جبهه سیاسی» علیه حاکمیت. یک قلم نگاه کن، یک مثلاً نظرسنجی راه می‌افته که نظر مردم تحت سلطهٔ دیکتاتور را جمع کنن؛ اون هم روی اینترنت! آخه کدوم عاقل میاد زیر سلطهٔ دیکتاتور و توی اختناق، نظر و حرف دلش رو بگه؟ تازه، انتخابات و نظرسنجی در حاکمیت دیکتاتوری، یعنی بازی‌کردن توی زمین دیکتاتور و به نفع آن! ولی می‌بینی که وزارت اطلاعات ملایان برای این‌چنین نظرسنجی‌ها قهقهه می‌زنه و قند توی دلش آب می‌کنه.

دیگه این‌که سیاسی که باشی، اصلاً وضعیت معیشت و نان و آب و هزار گرفتاریِ دست‌وپاگیر مردم ایران رو صنفی محض نمی‌بینی. این‌طوری دیدن و پشت این‌طور نگاهها موندن، مغلوب شدن به همون تاکتیک دیکتاتور مسلطه که تموم انرژی‌ها و انگیزه‌ها رو پشت او قفل کنه. سیاسی که باشی، همه‌جانبه و به‌قول معروف از بالا نگاه می‌کنی. این‌طوری تموم زنجیرهایی رو که کارگزاران خدمتگزار دیکتاتور به دست‌و پای فیزیکی و ذهنی مردم تنیدن، می‌بینی. توی این دیدن، به سررشتهٔ اصلی یعنی به عنصر سیاسی می‌رسی که معنی‌اش اینه که مستقیم به حاکمیت راه می‌بره؛ پس تموم این زنجیرهای تنیده به زندگی و معیشت مردم ایران، فقط سیاسیه. پس راه حلش هم سیاسیه.

حرف‌های دیگه‌یی هم هست که باید دربارهٔ اهمیت تشخیص «جبهه سیاسی» بهت بگم. ولی عجالتاً دوری در تاریخ معاصر ایران بزن تا ببینی که بیش از ۱۱۶ساله که جبهه آزادی و جبهه دیکتاتوری مقابل همن. هنوز این کشاکش به سرانجام نهایی نرسیده. اون‌چه پیداست ــ به‌خصوص با ظهور اینترنت و سرعت تبادل اخبار و آگاهی و شناخت ـ جبهه آزادی و روشنگری در ایران داره با سرعت پیش می‌ره. همین هم خودش یک تنگنای خفه‌کننده برای دیکتاتوری ولایی و آخوندی شده. بچسب به روشنگری دربارهٔ «جبهه سیاسیِ» مقابل آخوندها که راه نجات در همینه. کار این جبهه که بالا بگیره، تموم این حواشیِ مغشوش‌کننده علیه مونیستی شدن مبارزه برای سرنگونی ملایان، مثل یخ مقابل آفتاب تموزن.

یه چیزی رو هم تا جا ننداختم بگم؛ در ایران پدیده‌یی به‌نام روحانیت مرتجع و مفتخور و حوزوی‌نشینی که همیشه با قدرت مسلط و حاکمان سر سازش داشته و دوتایی تکیه به‌هم داشتن، داره از بیخ و بن کنده می‌شه. البته بهای خیلی سنگینی پرداخته شده تا ایران‌زمین به این مرحله برسه.

گفتم: من خیلی سنگینیِ بهایی که در این سال‌ها پرداخته شده، چشمم را گرفته بود. اما حقاً که ۴۳سال با هوشیاری و هدف‌مند طی شده. خیلی تصویر روشن از گذشته و امروز و نقشه‌مسیر آینده جلو چشمم ظاهر شد. واقعاً تاریخ ایران رو که یه نگاه سریع می‌کنم، چیزی جز کشاکش این دو جبهه نمی‌بینم که به روند آخر رسیدن. جالبه که جامعهٔ ایران هفته به هفته به سمت هر چه سیاسی‌تر شدن می‌ره. این خودش فرق مهمیه بین مثلاً اوضاع مشروطیت یا حتی زمان مصدق با الآن ایران.