«هیچ چیزی بدتر از بیشناسنامهبودن نیست. بچههایمان، نه حق درسخواندن دارند، نه اجازه کار. شوهرم میره تو کوچهها ساز میزنه، پول درمیاره؛ شکل زندگیمون اینجوریه، شغل دیگهای هم نداریم. فقط چون شناسنامه نداریم، انگار اصلاً جزء این مملکت نیستیم. هیچکس ما رو نمیبینه». این حرفهای یکی از همان هموطنان بلوچی است که روزپانزدهم دی، رسانههای حکومتی خبر دادند که جمعی از مردم بدون شناسنامه سیستان و بلوچستان در مقابل مجلس ارتجاع جمع شدند.
آنها خواهان شناسنامه بودند، اما «طی ساعتی که آنها در مقابل مجلس حضور داشتند، هیچ نمایندهای برای شنیدن دغدغههای آنها، حاضر نشد» (روزنامه وقایع اتفاقیه- 16دی). آنها بلوچ های ساکن قلعه حسن خان و شهریار بودند. کسانی که در رسانههای حکومتی اذعان شده است: «بدترین و خشونتآمیزترین شکل پذیرش بلوچهای فاقد شناسنامهایرانی در شهریار و قلعهحسنخان دیده میشود. برخورد حذفی صورتگرفته با بلوچهای ایرانی ساکن این مناطق باعث شده تاکنون چندینبار محل اقامت این افراد که چادرهایشان بود، سوزانده شود».
این زن دردمند که گفت «هیچ کس ما را نمیبیند» تا آنجا که به حقوق انسانی و ایرانی و شهروندی و قانونی آنها برمی گردد درست میگوید. اما واقعیت این است که او و هزاران تن مانند آنها که در مقابل مجلس ارتجاع تجمع کردند، در سیستان و بلوچستان، مشهد، گرگان، قم و اصفهان و جاهای دیگر ایران در دو مؤلفة اصلی محاسبات نظام پلید ولایت به خوبی دیده و لحاظ میشوند. چپاول و سرکوب از یک سو و صدور تروریسم و ارتجاع از سوی دیگر.
بی شناسنامهها؛ منبع چپاول مشترک نهادهای حکومتی:
بی شناسنامهها، در یک چرخه سرکوب و چپاولگری رژیم، طعمه نهادهای مختلف حکومتی هستند. نیروی انتظامی آنها را میگیرد، میدهد به بهزیستی برای بازی تعیین هویت، سپس قضاییه آخوندی «حق العمل» نهادهای «زحمت کش و خدوم» نظام را از آنها میگیرد. یک کارگزار حکومتی اذعان کرده است: «نداشتن شناسنامه باعث شده» که بهزیستی به بهانه «به کار گرفته شدن از سوی خانواده ها» کودکان را دستگیر میکند و «پروسه انجام تست دی ان ای» انجام میشود و « «در صورت مثبتبودن تست دیانای باید مبلغی حدود یک میلیون و 200هزار تومان به حساب دادسرا و پزشکیقانونی ریخته شود تا اثبات نسب تأیید شود». این «پروسه» میتواند در مورد هر فرد بارها تکرار شود. و همین «هزینههای بیشناسنامهبودن را برای این افراد صدچندان میکند» (روزنامه وقایع اتفاقیه-16دی). نظام ولایتفقیه تاکنون آمار دقیقی از بیشناسنامهها نداده است. تنها یک بار در سال 94، ابوترابی عضو مجلس ارتجاع، آمار کودکانی را که پدرشان افغانی و مادرشان ایرانی است و فاقد شناسنامه هستند را یک میلیون نفر اعلام کرد. که این جدای از کودکانی است که پدر و مادرشان ایرانی هستند اما بهخاطر فقر ازدواجشان ثبت محضری نشده است و فاقد شناسنامه هستند. با فرض همین یک میلیون جوانان و نوجوانان بیشناسنامه با یک ضرب و تقسیم ساده میزان پولی که از مردم محروم روانه حسابهای قوای سرکوبگر میشود، روشن میکند که چرا «شناسنامه» که «باعث» انجام پروسه تشخیص هویت است را برایشان صادر نمیکنند.
بی شناسنامهها نیروی ارزان کارهای سیاه
بی شناسنامهها ناگزیر نه درس میتوانند بخوانند نه کار رسمی میتوانند داشته باشند. اما ناگزیزند برای حداقل گذران زندگی خود، تن به هرکار سیاهی با هر شرطی بدهند. از تفکیک زباله، تا کورههای آجرپزی، و تا دل معادن استانهای محروم، مناسبترین «نیرو» ی غیرتخصصی برای کارفرمایان حکومتی، همین بیشناسنامهها هستند، چون نه میتوانند درخواست بیمه و بازنشستگی کنند، نه درخواست استخدام رسمی و نه حتی داشتن قرار داد مشخص. آنها حتی نمیتوانند در اعتراض به پرداخت نشدن ماهها حقوقشان دست به تجمع و یا اعتراض بزنند.
بی شناسنامهها؛ سربازان یک بار مصرف نظام
بی شناسنامهها، تنها منبع چپاول ایادی رژیم نیستند. در سالهای اخیر با شروع دخالتهای نظامی رژیم در سوریه، عراق و یمن آنها یکی از منابع تأمین نیرو برای رژیم بودهاند.
و به همین دلیل است که «سیستان و بلوچستان پر از پاسگاههای بین راه است، در داخل شهرها هم ایست بازرسی زیاد به چشم میخورد. آنها جلوی کسانی که لباس بلوچ برتن دارند را میگیرند و ازشان برگه شناسایی میخواهند اگر بدون شناسنامه، کارت پایان خدمت، کارت ملی و اجازه اقامت در ایران باشند، بازداشت میشوند» (سایت حکومتی مهرخانه – 25فروردین 94». و از آن جا که «شماری از خانوارهای روستایی مناطق دورافتاده و سخت گذر جنوب سیستان و بلوچستان بهدلیل برخی مشکلات هیچگاه موفق به دریافت شناسنامه و سجل هویتی نشدهاند. بر این اساس از هر نوع امکانات عمومی و خدمات دولتی بیبهرهاند» (ایرنا، 18خرداد93).
و همین هموطنان محروم و بهخصوص فاقد شناسنامه بلوچ هم با وعده حقوق و صدور شناسنامه و بعضاً تحت اجبار به صحنه جنگهای اشغالگرانه رژیم در سوریه و دیگر کشورهای منطقه اعزام شدهاند. در یک نمونه منابع محلی گزارش دادند: «در روز چهارشنبه ۲۹ مهر ۹۴ یک گروه ۲۵ نفری متشکل از جوانان منطقه فنوج و نیکشهر در ۴ دستگاه خودرو نظامی به تهران رسیدهاند و طی تماس تلفنی که با بستگان خود داشتهاند گفتهاند که هماکنون برای“آموزش ”در یک پادگان نظامی هستند. منابع مسیر سفر نیروهای جذب شده را ابتدا زاهدان و از آن پس تهران عنوان کردند. این مجموعه ۲۵ نفری توسط یکی از بلوچ های بومی بازنشسته سپاه در منطقه فنوچ جمعآوری شدهاند»، منابع محلی نوشتهاند به هر یک از این 25نفر «مبلغ ماهیانه ۲ میلیون و ۵۰۰ هزار تومان در ازای ۴۵ روز مأموریت و ۴۵ روز دیگر استراحت تعلق میگیرد». با احتساب خط فقر که از طرف ارگانهای مختلف حکومتی بالای سه میلیون اعلام شده است، علت بیشناسنامه نگهداشتن این مردم محروم روشنتر میشود. در واقع رژیم از «بدون شناسنامه بودن» مردم محروم، برای خود و ایادیش فرصت چپاول و تولید سرباز یک بار مصرف نیز ایجاد کرده است. سربازان یک بارمصرفی که میتوان تصاویر کشتههای آنها را در حجلههای خیابانهای تهران و مناطق بهخصوص حاشیه نشینی در تهران و کرج و اصفهان و یزد و مشهد و بیرجند و تربت و... مشاهده کرد. رژیم ولایتفقیه با سوءاستفاده از فقر و محرومیت این هموطنان علاوه بر تأمین نیرو برای سوریه و عراق و دیگر کشورهای همسایه، کادرهای سرکوبگر خود را در داخل هم از همین اقشار فرودست تأمین میکند. باقر حسینی از سرکردگان پیشین سپاه و عضو مجلس ارتجاع رژیم در سال 94 گفته بود: « سپاه پاسداران در مدت ۶ سال فعالیت با شعار “بومی سازی امنیت ”اقدام به ساخت دهها پایگاه بسیج و پادگانهای سپاه نموده است که میتوان گفت علاوه بر شهرها در اکثر روستاها و بخشهای استان سیستان و بلوچستان یک پایگاه ساخته شده است که در هر پایگاه تا ۱۵ نفر نیرو جذب و به کار گرفته شدهاند که حقوقی بین ۷۰۰ هزار تا ۱ میلیون ۵۰۰ هزار تومان به آنها پرداخت میکند».
این که سرکردگان سپاه چه میزان بودجه به اسم این نیروهای محروم دریافت میکنند و به آنان تا این حد نازل حقوق میدهند، معلوم نیست. کما اینکه در سایر ارگانهای دولتی نیز بهروشنی معلوم نیست بودجهیی که برای بهداشت و درمان این تعداد هموطن محروم لحاظ میشود کجا مصرف شده است و یا یارانهای که به اسم مردمان این مناطق محروم برداشت میشود به کجا واریز میشود.. همچنانکه مصائبی که بر این هموطنان محروم تحمیل شده است داستانهای دیگر دارد که گوشههایی از آن در رسانههای حکومتی هم آمده است. به همین دلائل است که رژیم هیچگاه حاضر نشده است پای شناسنامهدار کردن این هموطنان بیاید، هر چند سال گذشته آخوند یونسی معاون حسن روحانی در امور ملیتها مدعی شد که هیچ مانعی برای شناسنامهدار شدن این هموطنان بدون شناسنامه نمیبیند، اما حرف دل نظام آخوندی را آخوند علوی وزیر اطلاعات بدنام رژیم در مجلس ارتجاع و در یک جلسه خصوصی به نمایندگان گفته بود وهرگز علنی نشد که چه گفته است. ابوترابی عضو مجلس ارتجاع در سال 94 بهصورت سربسته اذعان کرد: «ظاهراً وزارت اطلاعات مخالف دادن شناسنامه و تابعیت به این افراد است» (سایت حکومتی انتخاب – 19خرداد94).
آنها خواهان شناسنامه بودند، اما «طی ساعتی که آنها در مقابل مجلس حضور داشتند، هیچ نمایندهای برای شنیدن دغدغههای آنها، حاضر نشد» (روزنامه وقایع اتفاقیه- 16دی). آنها بلوچ های ساکن قلعه حسن خان و شهریار بودند. کسانی که در رسانههای حکومتی اذعان شده است: «بدترین و خشونتآمیزترین شکل پذیرش بلوچهای فاقد شناسنامهایرانی در شهریار و قلعهحسنخان دیده میشود. برخورد حذفی صورتگرفته با بلوچهای ایرانی ساکن این مناطق باعث شده تاکنون چندینبار محل اقامت این افراد که چادرهایشان بود، سوزانده شود».
این زن دردمند که گفت «هیچ کس ما را نمیبیند» تا آنجا که به حقوق انسانی و ایرانی و شهروندی و قانونی آنها برمی گردد درست میگوید. اما واقعیت این است که او و هزاران تن مانند آنها که در مقابل مجلس ارتجاع تجمع کردند، در سیستان و بلوچستان، مشهد، گرگان، قم و اصفهان و جاهای دیگر ایران در دو مؤلفة اصلی محاسبات نظام پلید ولایت به خوبی دیده و لحاظ میشوند. چپاول و سرکوب از یک سو و صدور تروریسم و ارتجاع از سوی دیگر.
بی شناسنامهها؛ منبع چپاول مشترک نهادهای حکومتی:
بی شناسنامهها، در یک چرخه سرکوب و چپاولگری رژیم، طعمه نهادهای مختلف حکومتی هستند. نیروی انتظامی آنها را میگیرد، میدهد به بهزیستی برای بازی تعیین هویت، سپس قضاییه آخوندی «حق العمل» نهادهای «زحمت کش و خدوم» نظام را از آنها میگیرد. یک کارگزار حکومتی اذعان کرده است: «نداشتن شناسنامه باعث شده» که بهزیستی به بهانه «به کار گرفته شدن از سوی خانواده ها» کودکان را دستگیر میکند و «پروسه انجام تست دی ان ای» انجام میشود و « «در صورت مثبتبودن تست دیانای باید مبلغی حدود یک میلیون و 200هزار تومان به حساب دادسرا و پزشکیقانونی ریخته شود تا اثبات نسب تأیید شود». این «پروسه» میتواند در مورد هر فرد بارها تکرار شود. و همین «هزینههای بیشناسنامهبودن را برای این افراد صدچندان میکند» (روزنامه وقایع اتفاقیه-16دی). نظام ولایتفقیه تاکنون آمار دقیقی از بیشناسنامهها نداده است. تنها یک بار در سال 94، ابوترابی عضو مجلس ارتجاع، آمار کودکانی را که پدرشان افغانی و مادرشان ایرانی است و فاقد شناسنامه هستند را یک میلیون نفر اعلام کرد. که این جدای از کودکانی است که پدر و مادرشان ایرانی هستند اما بهخاطر فقر ازدواجشان ثبت محضری نشده است و فاقد شناسنامه هستند. با فرض همین یک میلیون جوانان و نوجوانان بیشناسنامه با یک ضرب و تقسیم ساده میزان پولی که از مردم محروم روانه حسابهای قوای سرکوبگر میشود، روشن میکند که چرا «شناسنامه» که «باعث» انجام پروسه تشخیص هویت است را برایشان صادر نمیکنند.
بی شناسنامهها نیروی ارزان کارهای سیاه
بی شناسنامهها ناگزیر نه درس میتوانند بخوانند نه کار رسمی میتوانند داشته باشند. اما ناگزیزند برای حداقل گذران زندگی خود، تن به هرکار سیاهی با هر شرطی بدهند. از تفکیک زباله، تا کورههای آجرپزی، و تا دل معادن استانهای محروم، مناسبترین «نیرو» ی غیرتخصصی برای کارفرمایان حکومتی، همین بیشناسنامهها هستند، چون نه میتوانند درخواست بیمه و بازنشستگی کنند، نه درخواست استخدام رسمی و نه حتی داشتن قرار داد مشخص. آنها حتی نمیتوانند در اعتراض به پرداخت نشدن ماهها حقوقشان دست به تجمع و یا اعتراض بزنند.
بی شناسنامهها؛ سربازان یک بار مصرف نظام
بی شناسنامهها، تنها منبع چپاول ایادی رژیم نیستند. در سالهای اخیر با شروع دخالتهای نظامی رژیم در سوریه، عراق و یمن آنها یکی از منابع تأمین نیرو برای رژیم بودهاند.
و به همین دلیل است که «سیستان و بلوچستان پر از پاسگاههای بین راه است، در داخل شهرها هم ایست بازرسی زیاد به چشم میخورد. آنها جلوی کسانی که لباس بلوچ برتن دارند را میگیرند و ازشان برگه شناسایی میخواهند اگر بدون شناسنامه، کارت پایان خدمت، کارت ملی و اجازه اقامت در ایران باشند، بازداشت میشوند» (سایت حکومتی مهرخانه – 25فروردین 94». و از آن جا که «شماری از خانوارهای روستایی مناطق دورافتاده و سخت گذر جنوب سیستان و بلوچستان بهدلیل برخی مشکلات هیچگاه موفق به دریافت شناسنامه و سجل هویتی نشدهاند. بر این اساس از هر نوع امکانات عمومی و خدمات دولتی بیبهرهاند» (ایرنا، 18خرداد93).
و همین هموطنان محروم و بهخصوص فاقد شناسنامه بلوچ هم با وعده حقوق و صدور شناسنامه و بعضاً تحت اجبار به صحنه جنگهای اشغالگرانه رژیم در سوریه و دیگر کشورهای منطقه اعزام شدهاند. در یک نمونه منابع محلی گزارش دادند: «در روز چهارشنبه ۲۹ مهر ۹۴ یک گروه ۲۵ نفری متشکل از جوانان منطقه فنوج و نیکشهر در ۴ دستگاه خودرو نظامی به تهران رسیدهاند و طی تماس تلفنی که با بستگان خود داشتهاند گفتهاند که هماکنون برای“آموزش ”در یک پادگان نظامی هستند. منابع مسیر سفر نیروهای جذب شده را ابتدا زاهدان و از آن پس تهران عنوان کردند. این مجموعه ۲۵ نفری توسط یکی از بلوچ های بومی بازنشسته سپاه در منطقه فنوچ جمعآوری شدهاند»، منابع محلی نوشتهاند به هر یک از این 25نفر «مبلغ ماهیانه ۲ میلیون و ۵۰۰ هزار تومان در ازای ۴۵ روز مأموریت و ۴۵ روز دیگر استراحت تعلق میگیرد». با احتساب خط فقر که از طرف ارگانهای مختلف حکومتی بالای سه میلیون اعلام شده است، علت بیشناسنامه نگهداشتن این مردم محروم روشنتر میشود. در واقع رژیم از «بدون شناسنامه بودن» مردم محروم، برای خود و ایادیش فرصت چپاول و تولید سرباز یک بار مصرف نیز ایجاد کرده است. سربازان یک بارمصرفی که میتوان تصاویر کشتههای آنها را در حجلههای خیابانهای تهران و مناطق بهخصوص حاشیه نشینی در تهران و کرج و اصفهان و یزد و مشهد و بیرجند و تربت و... مشاهده کرد. رژیم ولایتفقیه با سوءاستفاده از فقر و محرومیت این هموطنان علاوه بر تأمین نیرو برای سوریه و عراق و دیگر کشورهای همسایه، کادرهای سرکوبگر خود را در داخل هم از همین اقشار فرودست تأمین میکند. باقر حسینی از سرکردگان پیشین سپاه و عضو مجلس ارتجاع رژیم در سال 94 گفته بود: « سپاه پاسداران در مدت ۶ سال فعالیت با شعار “بومی سازی امنیت ”اقدام به ساخت دهها پایگاه بسیج و پادگانهای سپاه نموده است که میتوان گفت علاوه بر شهرها در اکثر روستاها و بخشهای استان سیستان و بلوچستان یک پایگاه ساخته شده است که در هر پایگاه تا ۱۵ نفر نیرو جذب و به کار گرفته شدهاند که حقوقی بین ۷۰۰ هزار تا ۱ میلیون ۵۰۰ هزار تومان به آنها پرداخت میکند».
این که سرکردگان سپاه چه میزان بودجه به اسم این نیروهای محروم دریافت میکنند و به آنان تا این حد نازل حقوق میدهند، معلوم نیست. کما اینکه در سایر ارگانهای دولتی نیز بهروشنی معلوم نیست بودجهیی که برای بهداشت و درمان این تعداد هموطن محروم لحاظ میشود کجا مصرف شده است و یا یارانهای که به اسم مردمان این مناطق محروم برداشت میشود به کجا واریز میشود.. همچنانکه مصائبی که بر این هموطنان محروم تحمیل شده است داستانهای دیگر دارد که گوشههایی از آن در رسانههای حکومتی هم آمده است. به همین دلائل است که رژیم هیچگاه حاضر نشده است پای شناسنامهدار کردن این هموطنان بیاید، هر چند سال گذشته آخوند یونسی معاون حسن روحانی در امور ملیتها مدعی شد که هیچ مانعی برای شناسنامهدار شدن این هموطنان بدون شناسنامه نمیبیند، اما حرف دل نظام آخوندی را آخوند علوی وزیر اطلاعات بدنام رژیم در مجلس ارتجاع و در یک جلسه خصوصی به نمایندگان گفته بود وهرگز علنی نشد که چه گفته است. ابوترابی عضو مجلس ارتجاع در سال 94 بهصورت سربسته اذعان کرد: «ظاهراً وزارت اطلاعات مخالف دادن شناسنامه و تابعیت به این افراد است» (سایت حکومتی انتخاب – 19خرداد94).