۱۳۹۵ بهمن ۴, دوشنبه

شعارهای انقلاب به خیابانها باز می‌گردند


معمولا هر انقلابی بسته به میزان عمق و گستره‌اش، تا دهه‌ها و حتی شاید تا یکی دو قرن، در و دروازه انقلاب را در کشوری که واقع شده می‌بندد، چرا که خواسته‌های تاریخی و مرحله‌ای یک ملت و چه بسا چند نسل را برآورده می‌کند و تا ظهور یک نسل نو و بالغ شدن خواسته‌های جدید به مطالبات انقلابی، یک مهلت تاریخی ایجاد می‌کند.




فرضا از پیروزی انقلاب اکتبر تا قیام فروپاشی شوروی سابق، حدود 80سال طول کشید (از 1917 تا 1991). چرا راه دور برویم؟ در همین ایران خودمان، از انقلاب مشروطه که دیکتاتوری فئودالی سلاطین قاجار را مهار کرد، تا روزی که در انقلاب بعدی، اساساً سلطنت را بر انداخت، چیزی حدود 70سال طی شد (از 1285 تا 1357).

به همین قیاس، انقلاب ضدسلطنتی سال 1357 ایران هم علی القاعده باید در کلیت، تابع همین قانونمندی می‌بود و چه بسا با توجه به گستردگی بی‌نظیر انقلاب و جامعیت قدرت سیاسی و مذهبی در شخص خمینی، حداقل تا صد سال دیگر داستان انقلاب را در ایران منتفی می‌کرد. اما با خیانتی که خمینی به انقلاب ایران کرد، همه چیز به هم خورد!

دو سال و چند ماه پس از 22بهمن 57 و در جریان سلسله‌ای از تنشها و درگیریهای سیاسی و اجتماعی گسترده، کار به تظاهرات میلیونی سی خرداد 60 در تهران و بسیاری شهرها و سرکوب‌های پس از آن کشید. اما فقط کمی بیشتر از یک دهه طول کشید تا جوانه‌های انقلاب، از قیام دانشجویی 18تیر 1378 سر بر آورد. و درست یک دهه بعد، باز ایران شاهد قیام 88 می شود! تا امروز که هر روز و هر ماهش شاهد حرکت‌ها، خیزش‌ها و قیام‌هایی باشیم که تماماً سیر صعودی دارند.

حرکتی که سرانجام در روز 29 دی 95 به تظاهرات اعتراضی کارگران به جان آمده کارخانجات هپکوی اراک منتهی شد. گرچه تظاهرات در قد و قواره یک قیام یا یک تظاهرات گسترده نبود اما نکته مهم در آن (که وزن حرکت را کیفاً بالا می‌برد) وارد شدن همان شعارهایی بود که برای بسیاری، هم کلماتش و هم آهنگش، آشنا بود. شعارهایی که کارگران فاصله چند کیلومتری کارخانه تا استانداری را با آنها طی کردند. آنها شعار می‌دادند:
زیر بار ستم نمی‌کنیم زندگی
وای از این وضع، وای از این وضع!
می‌دهیم جان همه در ره آزادگی
وای از این وضع، وای از این وضع!
آن‌هایی که انقلاب 57 را دیده‌اند به خوبی به یاد می‌آورند شعار 29 دی 95 کارگران اراکی، یکی از معروفترین و زیباترین شعارهای آن انقلاب به سرقت رفته است وقتی که با همین آهنگی که کارگران هپکوی اراک شعار می‌دهند، توده‌های انقلاب 57 می خواندند:
زیر بار ستم نمی‌کنیم زندگی
می‌دهیم جان همه در ره آزادگی
مرگ بر این شاه، مرگ بر این شاه!
و براستی که چه زود شعارهای زیبای آن انقلاب خیانت شده، دوباره به خیابانها باز گشتند تا توسط کارگران و زحمتکشان میهن، به‌صورت آخوندهای مفت‌خور و انقلاب دزد، کوبیده شوند!

همین‌جا بد نیست به‌خاطره‌ای از همین کارگران قهرمان اراکی اشاره شود که تابستان سال 1359 و در تظاهراتی مشابه، فاصله کارخانه تا کمیته مرکزی اراک (که بعداً به زندان گاوصندوق معروف شد) را طی کردند و در تظاهراتی مشترک با دانشجویان و دانش‌آموزان اراکی هوادار مجاهدین، به سرکوب آزادی‌ها و بازگشت دیکتاتوری و سرکوب در شهر اعتراض کردند. تظاهراتی که منجر به دستگیری دهها تن از دانش آموزان، دانشجویان، کارگران و معلم‌های آزادیخواه شهر شد. تظاهرات بزرگ بعدی در سی خرداد 60 بود و تظاهرات بعدی که پس از سرکوب خونین تظاهرات سی خرداد انجام شد، در تاریخ 30اردیبهشت سال 1371 برگزار شد که منتهی به آتش زدن تعدادی اماکن دولتی سرکوبگر و خودروهای آنها و بستن جاده کمربندی اراک شد و اخبار آن، روی آنتن تمامی خبرگزاریهای دنیا رفت تا امروز که پس از دهها حرکت و تجمع اعتراضی به علت آلودگی سرطانزای هوای اراک یا نپرداختن دستمزد کارگران کارخانه‌های گوناگون، رسیده‌ایم به تظاهراتی با همان شعارهای سال 57.

زیر بار ستم نمی‌کنیم زندگی
می‌دهیم جان همه در راه آزادگی
تنها چند گام تا تکمیل آن شعار تاریخی و دورانساز مانده، آیا خامنه‌ای صدای انقلاب مردم ایران را از گوشه و کنار مملکت می‌شنود؟ جواب البته روشن است: اگر شاه شنید این هم می‌شنود! و البته که هیچ دیکتاتوری توان شنیدن این‌گونه صداها را ندارد. دیکتاتورها فقط یک صدا را و فقط یک زبان را می‌شنوند و می‌فهمند، :
غریو پرشکوه و زبان سلیس و تیز انقلاب را!