مهدی ابریشمچی مسئول کمیسیون صلح شورای ملی مقاومت در مصاحبه با العین عربستان گفت: رژیم ایران از هیچگونه حمایت مردمی برخوردار نیست و به همین دلیل بر سرکوب مطلق و اعدام و شکنجه برای استمرار بقای خودش تکیه دارد.
وی خاطرنشان کرد که مردم ایران علی الاطلاق کمک رژیم آخوندی به بشار اسد را رد میکنند و افزود، حمایت رژیم از اسد بهخاطر حفظ بقای خودش و سرکوب در داخل و بهمنظور سرپوش گذاشتن بر بحرانهای داخلی است و البته این اقدام تاکنون برای این رژیم خسارات سنگینی بهدنبال داشته است.
مهدی ابریشمچی در پاسخ به این سؤال که ـ اعمال فشار ارگانهای حکومتی رژیم ایران بر رسانهها چقدر است؟ گفت: اعمال فشار و فیلتر کردن رسانههای ایران هیچ مرزی ندارد. نداشتن مطبوعات آزاد در رژیم آخوندها امر تازهیی نیست. از وقتی که خمینی در سال ۱۹۷۹در ایران قدرت را از مردم غصب کرد و به تمام وعدههایی که در زیر درخت سیب در نوفل لوشاتوی پاریس داده بود پشت پا زد، کلیه آزادیها سربریده شد و بهار آزادی به سرعت به پاییز و خزان اختناق تبدیل شد.
خمینی صراحتاً میگفت اگر کسی اسلام، که اسم مستعار خودش بود، را قبول نداشته باشد، باید از صحنه حذف شود. بر همین مبنا قلمها شکسته و دهانها دوخته و فریادها در گلو خفه شد. اگر به پروسه ۳۸ گذشته ایران نگاه کنید کمتر کشوری را در دنیا میبینید که این همه دچار سانسور باشد. رژیم در سانسور کردن و بستن روزنامهها و رسانهها حتی ظواهر امر را هم رعایت نمیکند. خصلت فاشیسم مذهبی همین است. بهعنوان یک فاکت وقتی که یکی از سایتها و پیشتر از آن یکی از مجلههای فارسی زبان عکسی از خانم مریم رجوی را درج کرد مدیر مسئول آن مجله را زندانی و خود مجله را بستند.
بسیاری از روزنامهنگاران دستگیر و زندانی شدهاند. عمده رسانهها و سایتهای غیرحکومتی فیلتر شده و اجازه فعالیت ندارند. بسیاری از نوشتهها و کتابها و مسایل رسانهای توسط وزارت ارشاد رژیم فیلتر و تعطیل و توقیف میشود و اجازه انتشار پیدا نمیکند. رسانه و مطبوعات در رژیم آخوندی حکم آبکشی را دارد که بخواهید با آن آب دریا را تخلیه کنید. اگر با آبکش میشود آبی را تخلیه کرد در ایران آخوندها هم میشود از آزادی مطبوعات صحبت کرد. در عصر ارتباطات همه کشورها تلاش میکنند که امکانات اینترنتی را بیشتر کنند و در زمینههای مختلف رشد داشته باشند اما رژیم بعکس اینترنت را تحت عنوان فضای مجازی بهشدت کنترل میکند و سرعت آن را آنقدر پایین میآورد که مردم نتوانند از این امکان تکنولوژی عصر حاضر استفاده کنند. رژیم آخوندی ماهواره و اینترنت را دشمن خودش میداند و اصطلاح نفوذ فضای مجازی و جنگ نرم و براندازی را جزیی از فرهنگ خودش کرده است. همه روزه نیروی انتظامی رژیم در سراسر ایران اقدام به جمعآوری و تخریب دیشها میکند».
خبرنگار العین پرسید رژیم ایران با نیروی مخالف خودش چگونه رفتار میکند؟ مهدی ابریشمچی پاسخ داد: «پاسخ این سؤال طی ۳۸سال گذشته با سنگینترین قیمت ممکن توسط نیروی اصلی مخالف یعنی اپوزیسیون این رژیم که مجاهدین باشند داده شده است. این رژیم در نابودی این مخالف اصلی هیچ حد و مرزی ندارد. تلاش این رژیم در تمام ۳۸سال گذشته این بوده که مجاهدین را نابود کند. از ۲۰ژوئن ۱۹۸۱ که تظاهرات مسالمتآمیز مردم تهران بهدستور خمینی به خون کشیده شد و پاسداران در میدان فردوسی تهران که مرکز اصلی تظاهرات نیم میلیون نفری بود، بهروی مردم گلوله باز کردند، خط سرخی بین رژیم و مجاهدین کشیده شده است که سراسر آن خون است. یعنی بین رژیم حاکم و مجاهدین بهعنوان همآورد این رژیم دریایی از خون فاصله است. این رژیم تاکنون بیش از ۱۲۰هزار تن از مجاهدین را قتلعام و اعدام کرده است و به همین خاطر از امسال طبق فراخوان خانم مریم رجوی جنبش دادخواهی ایران شروع بهکار کرده است تا این رژیم در شورای امنیت مللمتحد محکوم شود و پرونده آن به دادگاه جنایی بینالمللی احاله و آمران و عاملان این جنایت محاکمه شوند.
در مورد سایر گروهها هم کم و بیش همینطور رفتار میکند. اساساً بهدلیل ماهیت ضدبشری رژیم آخوندی مخالفان خودش را اعدام و یا به حبسهای طولانیمدت محکوم میکند و کمترین اختلافنظری را برنمیتابد. کما اینکه در مورد گروههای کرد و بلوچ هم به همین نحو عمل کرده است. در مورد دارویش نیز همینطور است.
وی در پاسخ به این سؤال که رژیم ایران با اهوازیها چگونه رفتار میکند؟ گفت: «ما به صفت مقاومت ایران همه قومها و ملیتهای ایرانی را بهرسمیت میشناسیم و فقط یک مرز سرخ داریم که جداییطلبی و تجزیه ایران است. ما به وحدت تمامیت ارضی ایران معتقد هستیم. در اساسنامه شورای ملی مقاومت ایران تعامل و رفتار با قوم های ایرانی مشخص شده است کما اینکه طرح خودمختاری کردستان در همین چارچوب است. در رابطه با رژیم آخوندی وضعیت فرق میکند. این رژیم بهدلیل ماهیت ضدمردمیاش با همه اقوام ایرانی در جنگ و ستیز است. عرب یا بلوچ یا کرد برایش فرق ندارد. هر قومی که در هژمونی پذیری فرهنگ منحط آخوندی حرف و نظری داشته باشد توسط این رژیم بهشدت سرکوب میشود. کما اینکه از همان اوایل پیروزی انقلاب مردم ایران خمینی شخصاً با کردها و کردستان در جنگ بود و نیروی عظیمی از ارتش و سپاه به این منطقه اعزام و آنها را بهشدت سرکوب کرد. در مورد بلوچ ها هم همینطور است و به بهانههای مختلف آنها را سرکوب میکند».
آقای ابریشمچی در پاسخ به این سؤال که بعد از توافق اتمی چه تغییراتی در ایران مشاهده میشود؟ گفت: «مهمترین تغییر ناشی از توافق اتمی تضعیف شدید نظام ولایتفقیه یعنی رژیم در کلیت آن است. این رژیم و بطور مشخص شخص خامنهای که هیچ حمایتی در بین مردم ندارد و برای بقای خود به سرکوب مطلق و اعدام شکنجه متکی است، ولی برای این سرکوب نیازمند قدرتنمایی با تلاش برای بمبسازی اتمی ونیز صدور تروریسم و جنگ میباشد. توافق اتمی که لااقل برای ۱۵سال رژیم و خامنهای را از ساختن بمب دور میکند، نظام ولایتفقیه را بهشدت در تعادل قوای داخلی و بینالمللی تضعیف کرده است و بقول خود رژیم بهمثابه خوردن جامزهر بود. خامنهای و رژیمش این شکست را زیر فشارهای تحریم و فشارهای اجتماعی ناشی از مشکلات اقتصادی پذیرفتند
قرار بود بعد از توافق اتمی که خود رژیم نام برجام را بر آن نهاده است افقهای جدیدی در ایران گشوده شود. شخص خامنهای این توافقنامه را تأیید کرده بود و همه چیز طبق خط خود او پیش رفت. اما در عمل آنچه را که اراده کرده بودند نشد. روحانی روی برجام اینطور حساب کرده بود که یک گشایش بزرگی ایجاد میشود و این موضوع را هم در تمام مصاحبه و سخنرانیهایش تأکید کرده است. آنچه هم که در ظاهر اختلاف بین نظر خامنهای و روحانی ظاهر میشود، اصالت ندارد. چون همه مسایل توافقنامه اتمی با خط و خطوط خود خامنهای پیش رفته است. خامنهای میخواست با امضای این توافقنامه همه تحریمها برطرف شود و ایران به یک قطب سرمایهگذاری برای شرکتهای خارجی تبدیل شود تا بدینوسیله خود را از بنبستهای داخلی نجات بدهد و یا لااقل سرنگونی محتومش را بهتأخیر بیاندازد. اما دیدیم که در عمل اینطور نشد. و باد در جهت کشتی آخوندی که توقع آن را داشتند نوزید. بهطور مشخص در مورد برطرف شدن تحریمها کنگره آمریکا با اکثریت قریب به اتفاق و سنا نیز به اتفاق آراء تحریمهای ده ساله علیه رژیم را به تصویب رساندند. خامنهای و روحانی فکر میکردند که این مصوبه توسط اوباما رئیسجمهور و با استفاده از اختیارات فوقالعادهای که دارد مصوبه را وتو خواهد کرد ولی دیدیم که اوباما نیز تا آخرین روز مصوبه را نگه داشت ولی آن را وتو نکرده و با استفاده از یک مکانیزم پیچیده قانونی آن را مسکوت گذشت و بالفعل این مصوبه به قانون لازمالاجرا تبدیل شد. رژیم آنقدر از این موضوع جا خورد و برآشفت که در نمایش جمعههای مختلف آن را مطرح ساختند و گلایه خودشان از اوباما تحت عنوان «بد عهدی آمریکا» ابراز داشتند. خامنهای هم در واکنش بغضآلود آن را نقض قطعی برجام خواند. البته نباید فراموش کرد که هرچه هم که از تضعیف تحریمها بهدست رژیم رسید عملاً در تنور جنگ سوریه ریخت و صرف کشتار مردم سوریه شد.
نتیجه اینکه در نتیجه امضای این توافقنامه تنها تغییر جدی تضعیف رژیم و در رأس آن ولیفقیه است ولی در زمینه اقتصادی و اجتماعی هیچ تغییری در ایران بعد از توافق اتمی مشاهده نمیشود. رشتههای ولیفقیه و هیأت مذاکرهکننده پنبه شده و در درون خود رژیم هیأت مذاکره را مستمراً زیر فشار میگذارند که چرا برجام هیچ دستآوردی نداشته است؟ حتی در اعتراض به بیثمر بودن برجام مخالفان برجام گفتهاند که باید اعضای هیأت مذاکره را وادار کنیم تا سیمانهای قلب مرکز آب سنگین اراک را با دست بتراشند تا بفهمند که کارشان چقدر بیثمر بوده است! خلاصه اینکه این توافقنامه هیچ دستآوردی نداشته و بهطور واقعی هیچ تغییری ایجاد نکرده و آنچه که توسط روحانی و هیأت مذاکره تحت عنوان دستآورد معرفی میشود صرفاً های و هوی و دود و دم و صورت را با سیلی سرخ نگهداشتن است».
خبرنگار العین پرسید آیا کمک به بشار اسد به زیان مردم ایران است؟ آقای ابریشمچی گفت: «کمک رژیم آخوندها به بشار اسد مطلقاً و علی الاطلاق به مردم ایران ربط ندارد. این کار رژیم صرفاً برای حفظ خودش و سرکوب داخل و مهار بحرانهای داخلی است. اینکار هم تاکنون برای رژیم بسیار سنگین تمام شده است. کشتههای زیاد آنهم بقول خودشان در سرداران و نه در بدنه و سربازان. افرادی مثل حسین همدانی که نفر دوم سپاه تروریستی قدس یعنی مابهازاء قاسم سلیمانی بوده است. کما اینکه روی عدد و رقم میشود تلفات رژیم را برشمرد. همه روزه کشتههای رژیم به شهرهای ایران آورده میشود و در گورستانهای مختلف دفن میشوند. همه روزه در رسانههای رژیم خبر کشته شدهها درج میشود.
اینکه میگوییم رژیم برای سرکوب داخلی و سرپوش بر بحرانها به جنگ سوریه روی آورده است یک ادعا نیست. آخوند حسین طائب سرکرده قرارگاه عمار در تاریخ ۱۴فوریه ۲۰۱۳ در سخنانی خارج از عرف دیپلوماتیک صراحتاً گفته بود: سوریه استان سی و پنجم ماست و اگر دشمن بخواهد سوریه یا خوزستان را بگیرد اولویت با این است که ما سوریه را نگهداریم چون اگر سوریه را نگهداریم میتوانیم خوزستان را هم پس بگیریم اما اگر سوریه را از دست بدهیم، تهران را هم نمیتوانیم نگهداریم.
علاوه بر این اخیراً خود خامنهای ولی فقیه این رژیم نیز در جریان حوادث حلب بهصراحت به آن اعتراف و گفت: کسی که بصیرت ندارد میپرسد ایران چه ربطی به سوریه و حلب دارد؟ این سؤال به نبود بصیرت بر میگردد. شایسته این است که منتظر نمانیم که دشمن به داخل خانهمان بیاید و نه تنها باید به دفاع از محیطمان فکر کنیم بلکه باید دشمن را در مرزهای خودش سرکوب کرد. خامنهای تأکید کرد جوانانی که به سوریه و عراق رفتند حامل بصیرت هستند در حالیکه بعضیها امروز اینجا (منظورش در داخل ایران است) در خانه مینشینند و نمیفهمند که موضوع چیست. پس بنابراین او خودش بهخوبی موضوع را فهمیده که موضوع بود و نبود خودش و تمامیت رژیمش است و طرح و برنامهاش را نیز اعلام کرده است.
کمکهای تسلیحاتی و نیرویی که توسط رژیم به بشار اسد جنایتکار میشود مطلقاً ربطی به مردم ایران ندارد. این کمکها از جیب مردم هزینه میشود. مردم ایران بشار اسد را جنایتکار میدانند و در طرف مردم و مقاومت سوریه که خواهان سرنگونی بشار اسد هستند قرار دارند. شاخص آن همبستگی که مقاومت ایران با مردم سوریه و جنبش مقاومت و نمایندگان اپوزیسیون سوریه دارد.
مسئول کمیسیون صلح شورای ملی مقاومت در پاسخ به این سؤال که چرا بهرغم نقض مکرر حقوقبشر توسط رژیم ایران مجازاتی علیه آن اعمال نمیشود؟ گفت: ”«پاسخ این سؤال را باید در سیستم جهانی و مماشات با این رژیم جستجو کرد. بهطور خاص عملکرد دولت آمریکا طی این سالیان در استمرار نقض حقوقبشر توسط ملایان بسیار مؤثر بوده است. مقاومت ایران همیشه و حتی از سالهای ۱۹۸۱ ببعد و در جریان جنگ ضدمردمی ایران و عراق گفته است که رژیم ایران یک حکومت ضدمردمی و بحران زی و مداخلهگر و سلطه طلب است و نباید با آن مماشات کرد. این رژیم فقط زبان زور و قدرت را میفهمد ولی متأسفانه به این خواست مقاومت مشروع و عادلانه مردم ایران کم توجه شده است و در نتیجه قیمت بسیار سنگین آن را هم مقاومت پرداخته است. شما فقط ۱۶سال اخیر را بررسی کنید خود متوجه میشوید که آنچه در منطقه بهوقوع پیوسته تماماً به نفع این رژیم ضدبشری تمام شده است. از حمله به عراق در زمان جرج بوش تا حکومت بعدی و ۸سال دوران اوباما تنها برنده این حوادث ایران بوده است و از این شکاف منطقهای و بینالمللی سوءاستفاده کرده و بر سرکوب داخلی افزوده و بر تروریسم خود ادامه داده و دخالتهایش در کشورهای منطقه ادامه داده است. همه این عوامل باعث شده است که رژیم در قبال بیعملی جامعه بینالمللی کارد سرکوب را برگردن مردم ایران تیزتر کند. این خواسته مقاومت ایران بوده و هست که جامعه جهانی باید دست به یک اقدام عملی بزند و در قبال نقض سیستماتیک حقوقبشر این رژیم بایستد. در تمام ۶۳ باری که مجمع عمومی مللمتحد رژیم ایران را بهخاطر نقض گسترده و سیستماتیک حقوقبشر محکوم کرده مقاومت ایران ضمن استقبال از این اقدام آن را ناکافی دانسته و خواهان این شده است که پرونده نقض حقوقبشر رژیم به شورای امنیت برود و یک اقدام عملی صورت بگیرد. کما اینکه در قبال اعدام های روزمره همیشه عفو بینالملل بیانه صادر کرده و از موضع حقوقبشری اینکار را محکوم کرده است ولی آخوندها این چیزها را نمیفهمند. آنها فقط زبان قدرت را میفهمند. در نتیجه تا وقتی که یک اقدام عملی از جمله تحریم همهجانبه علیه این رژیم اعمال نشود و روابط دیپلوماتیک با این رژیم قطع نشود و تا وقتی که کرسیهای این رژیم سرکوبگر در مجامع بینالمللی و منطقه از جمله سازمان ملل و سازمان کنفرانس اسلامی به مقاومت ایران سپرده نشود این رژیم دست از نقض حقوقبشر بر نمیدارد. قیمت را هم باید مردم تحت ظلم و ستم در داخل ایران و جنبش مقاومت ایران به سنگینترین قیمت ممکن بپردازند. کما اینکه شهید بزرگ حقوقبشر دکتر کاظم رجوی قربانی تروریسم هار رژیم و بیعملی جهانی در قبال نقض حقوقبشر رژیم است.
به این موضوعات احمد شهید که گزارشگر ویژه سازمان ملل بهخاطر نقض حقوقبشر در ایران بود بارها اشاره کرده است و رژیم هرگز به ایشان ویزا نداد تا به ایران برود و پرونده را از نزدیک بررسی و از شکنجهگاههای این رژیم بازدید بهعمل بیاورد».
وی در پاسخ به این سؤال که آیا شهروندان ایران در زندگی روزمره آنچنان که در رسانهها تبلیغ میشود از رفاه برخوردارند؟ گفت: «برای پاسخ به این سؤال شما ترجیح میدهم ابتدا توجه شما را به تصویری از گورخوابهای تهران جلب کنم. تصویری که ملاحظه میکنید طی روزهای ۲۷ و ۲۸دسامبر جاری در رسانههای خود رژیم منتشر شده است. یعنی فقر و بدبختی آنقدر زیاد است که حتی دیگر این قشر محروم و ستمدیده نمیتوانند در کارتن و زیر پلها هم استراحت کنند و به گور پناه برده و خود را دفن میکنند تا شاید زنده بمانند. فکر میکنم تصاویر گویا هستند. میلیونها ایرانی زیر خط فقر هستند. در کلیه تظاهرات و اعتراضات و تجمعهایی که در سراسر ایران برگزار میشود یکی از خواستههای اصلی مردم نجات از محرومیت و فقر است و از حکومت سؤال میکنند که ثروت و داراییهای آنها چه میشود؟ چرا اختلاس و غارت و چپاول اموال و داراییهای مردم ایران اینقدر زیاد است؟ چرا دولتمردان و اطرافیانشان باید در قصرها و ویلاها و عمارتهای آنچنانی زندگی کنند ولی عمده مردم ایران زیر خط فقر باشند و برای سدجوع و بهدست آوردن نان بخور و نمیر باید اعضای بدنشان را بفروشند؟ تنها قشری که در ایران در رفاه است آخوندها و پاسدارهای حکومت و غارتگران ثروت مردم هستند. در رسانههای حکومتی خیلی چیزها نشان داده میشود ولی واقعیت و تفاوتها زمین تا آسمان است. همه روزه آمار خودکشی بهخاطر فقر در رسانهها درج میشود. بسیاری از تحصیلکردهها با مدرک دانشگاهی بیکار هستند.