این روزها، سالگرد قیام سال 88 و نمایش ضدتظاهرات 9 دی همان سال دستمایهای برای سرمداران باند خامنهای در حمله مستقیم و آشکار به رفسنجانی بهخصوص با توجه به نزدیکی نمایش انتخابات رژیم شده است.
آخوند صادق لاریجانی سردژخیم قضاییه رژیم به نامه بدون سلام رفسنجانی به خامنهای در سال 88 اشاره کرد و گفت: «آیا مسئولی که بعد از سالها در انقلاب، در وسط میدان فتنه، نامه بیسلام به رهبری میفرستد، ماجرا را فهم کرده است یا شما فهم کردهاید که بیهیچ چشمداشتی، بیهیچ طمعی و غریبانه پا در میدان گذاشته و بساط فتنه را جمع کردید؟ بعضی در زمانی که باید کنار و حامی رهبری میبودند، نامه بیسلام نوشتند! چطور انسان میتواند باور کند که اینها نعمت بصیرت را دارا بودند».
آخوند محسنی اژهای نیز گفت: ”هاشمی بر اساس کدام مبنا برای نخستین بار حرف از تقلب در انتخابات زد“.
روزنامه جوان ارگان بسیج ضدخلقی از قول آخوند هاشمی شاهرودی رئیس وقت قوه قضاییه نوشت: «موسوی (میر حسین موسوی) و هاشمی را به قوه قضاییه دعوت کردم. موسوی پذیرفت بیانیه تظاهرات را لغو کند و در عوض حرفهایش را در تلویزیون بزند اما نمیدانم کدام خناس ذهن او را عوض کرد». (روزنامه جوان11دی 95)
جواد لاریجانی تئوریسن شکنجه و رئیس ستاد موسوم به حقوقبشر قوه قضاییه نیز گفت: ”با رفسنجانی زاویه گرفتهام. او با ولایت زاویه گرفته است. زمانی هر روز هفته را با هم میگذراندیم“.
کیهان خامنهای نیز در مطلبی تحت عنوان ”جراحی یا نمایش“، با اشاره به دوران ریاستجمهوری رفسنجانی دولت او را پایه گذار ”اشرافیت و تفرعن“ دانسته و رفسنجانی را متهم کرده که در خطبههای نمازجمعه ”مانور تجمل را تجویز می کرد“.
حسن عباسی از دلواپسان باند خامنهای سه روز قبل گفت که صراحتاً باید گفت که رفسنجانی در رأس فتنه 88 بود.
نویسنده مقاله کیهان رفسنجانی و باندش را تهدید به جراحی از نظام کرده و نوشت: ”یقینا جراحی بزرگ انقلاب اسلامی، زدودن و در آوردن غده چرکین و بدخیم مدیریت اشرافی و سبک زندگی ضددینی (نه غیردینی) حاکم بر برخی از آنهاست“. (کیهان11 دی95)
حمله کم سابقه سران باند خامنهای به رفسنجانی آن هم با اسم بردن از او به صراحت و یا با کنایههای نیش دارتر از صراحت، بیانگر شدت گیری تضاد در رأس حاکمیت یعنی هاشمی رفسنجانی و علی خامنهای در آستانه نمایش انتخابات ریاستجمهوری رژیم است.
واضح است که افراد و رسانههای نامبرده به خودی خود در مقابل رفسنجانی اعتباری ندارند و کسانی امثال، شیخ صادق لاریجانی، اژهای، که در مناصب بالای حکومتی قرار دارند و شاهرودی نیز که رئیس سابق قضاییه رژیم است، با تکیه بر ”مقام عظما ”در مقابل رفسنجانی عرض اندام میکنند.
بنابراین حملات به رفسنجانی نظیر ”خواص بیبصیرت ”، ”خناس ”، ”شخصیت خاکستری” و اولین فردی که در مورد تقلب در انتخابات سال 88 اظهار نگرانی کرده و این موضوع را به عناصر باند مغلوب القا کرده است و... در دستگاه همین جنگ هژمونی در رأس است.
البته اینکه خامنهای میتواند رفسنجانی را از سر راه بردارد یا نمیتواند بحث دیگری است اما این یک واقعیت روشن است که تضادهای درونی رژیم اوج کم سابقهیی گرفته است.
در چنین شرایطی رفسنجانی هم ساکت ننشسته و از آنجا که میداند آبشخور این حملات از کجاست ضمن شیاطین خواندن حمله کنندگان از باند خامنهای، علم تغییر قانون اساسی را به دست گرفته و ولایت خامنهای را نشانه رفته است.
وضعیت بهغایت بحرانی درونی رژیم، در شرایطی است که اعتراضات اجتماعی نیز علیه نظام منحوس آخوندی، در مسیر اعتلا و رشد روزافزون است، وبهرغم اینکه هر دو طرف تجربه قیام 88 را دارند و میدانند که بازتاب این جنگ و جدال در عنصر اجتماعی باعث ارتقاء حرکات اعتراضی و زمینهساز قیام میشود، اما جنگ قدرت قویتر از آن است که بتوانند به این جدال درونی مهار بزنند.
آری، واقعیت این است که شرایط کنونی نظام آخوندی و اسیر بودن در بحرانهای لاعلاج از جمله بحران درونی بر سر هژمونی نظام ارتجاعی ولایت، یادآور این آیه قران است که ”یُخْرِبُونَ بُیُوتَهُم بِأَیْدِیهِمْ ..