۱۴۰۰ بهمن ۳, یکشنبه

گسترش اعتراضات؛ مبنا و شرط ضروری


                                 سخن روز

                                 «اعتراض‌ها فراگیر می‌شود!».

گسترش اعتراضات در ایران آخوندزده به‌جایی رسیده که رسانه‌های رژیم چنین تیتری را درج می‌کنند و در مطلبی با ژانر وحشت می‌نویسند: «در ماه‌های گذشته بازنشستگان، آموزگاران... سرمایه‌گذاران خرده‌پا در بورس» و حتی «کارکنان قوه قضاییة» نظام «هر روز ناراضی‌تر از روز پیش اعتراض خود را به‌شکل‌های گوناگون نشان می‌دهند» (جهان صنعت-۲بهمن)؛ و هشدار می‌دهند که نه‌تنها «افزایش نارضایتی‌ها و استقبال از تجمع» های اعتراضی «به‌مراتب بیشتر «شده، بلکه «شعارهای سر داده شده نیز رنگ و بوی تندتری پیدا کرده» و «شعارهای متعددی علیه رئیسی سر داده» می‌شود (مردم‌سالاری-۲بهمن).

این اعتراف‌ها و هشدارها پر بی‌راه نیست، چرا که خامنه‌ای با یک جراحی بسیار سنگین و حذف بخش گسترده‌یی از نظام ولایت و با پذیرش خون‌ریزی شدید ناشی از آن، رئیسی جلاد را بر مسند ریاست نشاند تا جلوی همین عصیان اجتماعی را بگیرد. اما درست برعکس اعتراضات و خیزش‌ها پیاپی رو به‌افزایش است؛ هر روز دهها تجمع، اعتراض، درگیری و رویارویی اقشار مختلف مردم در گوشه و کنار کشور گزارش می‌شود و در بزنگاههای مختلف به خیزش‌هایی سراسری، مانند معلمان و حتی قیامی مانند اصفهان و شهرکرد، بالغ می‌شود. کمیت اعتراضات هم پیاپی رو به‌گسترش و فواصل خیزشها در حال کاهش است.

این گسترش هم آن‌قدر جدیست که حتی نزدیک‌ترین نیروها و جیره‌خوارهای نظام را هم شامل شده و از مدتی پیش شاهد اعتراضات سراسری کارکنان قضاییهٔ جلادان به‌خاطر وضعیت وخیم معیشتی هستیم؛ حتی روز ۲بهمن زندانبانان رژیم هم که همواره از عوامل اجرایی جنایت آخوندها هستند، در برابر مجلس ارتجاع تجمع اعتراضی کردند. وضعیتی که نشان می‌دهد کفگیر خامنه‌ای آن‌چنان به‌ته دیگ خورده که به‌رغم همهٔ دزدی‌ها، حتی دیگر توان تأمین نزدیک‌ترین نیروهایش را هم ندارد.

این گسترش اعتراضات همان مبنای ضروری تحقق هر انقلاب و به‌زیر کشیدن هیأت حاکمه‌ای است که با زور سرنیزه، بر اریکهٔ قدرت ستم و چپاول تکیه زده است.

در این وضعیت، روز ۲بهمن، پاسدار سنایی‌راد، معاون سیاسی دفتر عقیدتی-سیاسی خامنه‌ای به‌صحنه آمد تا ضمن اعتراف به «عاصی (بودن) مردم» زنگ‌های خطر را به‌صدا درآورد و از «واقعیت... دشمنان بیرونی و معاندان برانداز» ی بگوید که یک «جنگ ترکیبی پرشدتی را» علیه نظام «سازمان داده و به بروز اعتراضات اجتماعی برای تبدیل آن به‌جنبشی اجتماعی چشم دوخته‌اند»؛ دشمنی که در کف خیابان «از همراهی میدانی مجاهدین» برخوردار است و «علاوه بر به‌کارگیری تبلیغات منفی و القایی خود، سعی کرده با محرکان اعتراضات اجتماعی ارتباط‌گیری» کرده و در راستای همان سازمان‌یافتگی اعتراض اقشار به‌جان آمده را «به‌یکدیگر وصل نماید و با طرح شعارهای ساختارشکنانه، محرک بروز رفتارهای افراطی» و رادیکال «برای ایجاد درگیری و خشونت در راستای سناریو» خطرناک خود، یعنی براندازی، شود (۲بهمن).

این نیز اعتراف به بودن شرط ضروری هر انقلاب، یعنی نقش‌آفرینی سازمان پیشتاز است که باید به‌آن مبنا (شرایط انفجاری جامعه)، برای تحقق سرنگونی دیکتاتوری، سمت و شتاب بدهد.

وجود مادی همین مبنا و شرط ضروری، در سپهر سیاسی-اجتماعی امروز ایران است که چشم‌انداز برافتادن شیخ را هر چه روشن‌تر کرده، تا جاییکه خودشان هشدار می‌دهند: «اگر شاهد ادامهٔ وضعیت موجود در سیاست داخلی و در اقتصاد باشیم» خطر اعتراضات و خیزش‌های سازمان‌یافته «گسترده‌تر هم می‌شود!» (جهان صنعت-۲بهمن).