۱۴۰۰ دی ۲۳, پنجشنبه

رئیسی، رئیس‌جمهور دوران اضطرار و سرنگونی


              تظاهرات ایرانیان آزاده علیه رئيسی جلاد

در روزهایی که خلیفهٔ ورشکسته، تیغ جراحی برداشته بود و شقاقلوس‌های نظامش را یکی یکی می‌کند و به دور می‌انداخت، شاید چنین روزهایی را تصور نمی‌کرد.

او گمان می‌کرد با بریدن و دور انداختن اندامهای اینک به‌دردنخور و دردسرآفرین خلافتش می‌تواند به‌قول خودش به یک «دولت جوان حزب‌اللهی» برسد و آن را حلال مشکلات نظام [بخوانید خلاصی از بحرانهای سرنگونی‌ساز] می‌دانست.

«علاج مشکلات کشور، دولت جوان حزب‌اللهی و جوان مؤمن است» (خامنه‌ای. ۲۸اردیبهشت ۱۴۰۰).

در آن روزها هنوز ماهیت این شامورتی جدید مشخص نشده بود. گماشتهٔ خلیفه در کیهان در توصیف ابراهیم رئیسی، او را دجالگرانه به مالک اشتر تشبیه می‌کرد و می‌گفت:

«نگاهی - هر چند گذرا - به کارنامه آیت‌الله رئیسی و نمونه‌هایی مثال‌زدنی از مقابله بی‌امان با فساد، مردم دوستی، ساده زیستی، فداکاری، شجاعت، پرکاری و... که در کارنامه‌ایشان به ثبت رسیده و در همین دو، سه روز گذشته نیز قابل دیدن است، به‌وضوح حکایت از آن دارد که دولت پیش روی، دولتی در تراز انقلاب اسلامی و شایسته مردمی است که امام راحلمان توصیف فرموده‌اند». ! (کیهان. ۷شهریور۱۴۰۰)

در‌آن روزها خامنه‌ای با دمش گردو می‌شکست و در احلام دور و دراز خود خواب «دولت اسلامی»، «جامعه اسلامی» و «تمدن اسلامی» می‌دید.

دیر زمانی نیاز نبود تا بادکنک پروپاگاندا بترکد و معلوم شود که این امام‌زادهٔ قلابی کور می‌کند اما شفا نخواهد داد.

دیر زمانی نیاز نبود تا مشخص شود که در پساپشت تبلیغ و بزرگ‌نمایی دولت جوان حزب‌اللهی و رئیسی جمهور بدنام و دست در خون آن یک ضعف اساسی نهفته است؛ ضعفی که با ورود جنبش مقاومت ایران به دوران سرنگونی بیش‌از‌پیش در حال سر باز کردن است.

دیر زمانی نیاز نبود تا برای همه از جمله مجیزگویان رئیسی معلوم گردد که انتصاب او به ریاست‌جمهوری نظام نه از سر اقتدار و موضع قدرت، بلکه از سر اضطرار و به‌دلیل احساس خطر عاجل از فروپاشی و سقوط انجام گرفته است. در واقع خامنه‌ای با دست گذاشتن بر این بدترین گزینهٔ ممکن خواسته است با دو تهدید اساسی مقابله کند:

۱ـ اوج‌گیری خیزش‌ها و ورود آن به فاز نوینی از مهارناپذیری که در بررسی نهایی، براندازی استبداد دینی را در چشم‌انداز نزدیک قرار داده است. تأثیر این وضعیت جدید بیش و پیش از همه بر بدنهٔ حکومت و باندهای تشکیل دهندهٔ آن است. خلیفهٔ ارتجاع با انتصاب رئیسی به موقعیت نفر شمارهٔ ۲نظام خواسته است نظام پا‌به‌گور خود را برای مدتی از وارفتن و فروپاشی در مواجهه با امواج سهمگین قیام محافظت نماید.

۲ـ انتصاب رئیسی، به‌منظور صف‌آرایی در برابر مجاهدین و مقاومت ایران است. خامنه‌ای خوب می‌داند که مجاهدین صاحبان استراتژی هزار کانون شورشی و راهبرد براندازی هستند. او با تقلید و کپی‌برداری از خمینی خواسته است که بدنام‌ترین عضو هیأت مرگ و قاضی‌القضات خون‌آشام خود را برای رویارویی با این تهدید به میدان بیاورد.

بررسی این دو عامل ما را به یک مشابهت تاریخی راهنمون می‌شود. محمدرضا پهلوی وقتی با ناکامی پی‌درپی دولتها و نخست‌وزیرهایش در قبال پیشروی شتابان و مهارناپذیر انقلاب ضدسلطنتی مواجه شد، چاره را در تشکیل یک دولت نظامی دید و به این منظور در ۱۴آبان ۵۷ غلامعلی ازهاری را مکلف به تشکیل کابینه نمود. این دولت که از نظامیان تشکیل شده بود، وظیفه‌یی برای ادارهٔ کشور نداشت، مأموریت اول و آخر آن حفظ نظام سلطنتی بود. انتصاب ازهاری آخرین تیر ترکش شاه بود. پس از شکست این دولت او دیگر نتوانست قد راست کند.

با این پیش‌فرض و استنباط، رئیسی با آن ترکیب کابینه و استانداران، مأموریتی جز مقابله با قیام و قیام‌سازان و در رأس آنها مجاهدین و کانون‌های شورشی ندارد. چشم‌داشت از این کابینه برای سر و سامان دادن به اقتصاد و معیشت مردم آب در هاون کوبیدن است. اولویت خامنه‌ای در شرایط کنونی، هرگز مردم و اقتصاد نیستند. این دولت رانتیر و فامیل‌سالار وظیفه‌یی جز تقویت نهادهای امنیتی و نظامی و نیز تبلیغاتی وابسته به بیت خامنه‌ای ندارد. حذف ارز ۴۲۰۰تومانی و افزایش مالیاتها خبر از فشار بیش‌از‌پیش بر دهک‌های پایین جامعه برای حفظ سلطهٔ استبداد دینی دارد. ولع جنون‌آسا برای دست پیدا کردن به بمب اتمی نیز هدفی جز حفظ ولایت خامنه‌ای ندارد.

برخلاف تصور و برآورد خامنه‌ای، رئیس جمهور دوران اضطرار او، از هم‌اکنون قافیه را باخته است. وجود تنش و تشتت بین مجلس سرسپرده و رئیسی، خبر از کشاکش‌های سهمگین سهم‌خواهی در میان باند خامنه‌ای دارد. کشاکشی که با نزدیک‌تر شدن عقربه‌های ساعت سرنگونی به زمان موعود بیشتر از پیش خواهد شد.

البته آنچه تعیین‌کننده است خواست مبارک مردم ایران برای سرنگونی است که خامنه‌ای و رئیسی و کل نظام را با هم از صحنه حذف خواهد کرد.