۱۴۰۰ دی ۲۶, یکشنبه

همیاری؛ پیامی فراتر


                                 سخن روز

روزی سردار موسی خیابانی گفت: «ممکن است ما را بکشید، ممکن است ما را زندانی بکنید؛ اما نه، مجاهدین از بین رفتنی نیستند!»

این واقعیت که عملکرد قانونمند و البته اعجازگونهٔ «فدا و صداقت»، یعنی پایه و اساس رویکرد مجاهدین است، بیش از ۵دهه است که در هر بزنگاه به‌اثبات می‌رسد. از روز ۲۴دیماه ۱۴۰۰ نیز یکبار دیگر این ماندگاری، پویایی، اعتلا و فناناپذیری، با آغاز گلریزان همیاری با سیمای آزادی در امواج احساسات و تعهدات کانون‌های شورشی، خود را نمایان کرد. جوانانی که در اختناق مطلق آخوندی به‌دنیا آمده‌اند، از کودکی دستگاههای عظیم سانسور و شیطان‌سازی رژیم آخوندی تلاش کرده نام «منافقین» را در اذهان آنها حک کند و تمام زمینه‌های نزدیک شدن جوانان به مجاهدین را از بین ببرد و هر کاری بکند تا ارتباط میان مجاهدین، یعنی آنتی‌تز دیکتاتوری آخوندی با مردم ایران از میان برود. اما همیاری از همان آغاز، همراه بود با فوران عواطف و تعهدات جوانان نسبت به‌مجاهدین. یکی گفت: «مجاهدین و مردم ایران به‌طور هماهنگ گام‌های» حرکت برای سرنگونی آخوندها «را به‌پیش می‌برند و ما سکوت نمی‌کنیم، مبارزه می‌کنیم»؛ جوان دیگری گفت: «نمی‌خواهیم و نمی‌گذاریم که این شیادان تاریخ بر اریکهٔ قدرت بمانند» و همراه «با رئیس‌جمهور محبوبم مریم رجوی» آنها را به‌زیر می‌کشیم. کارگری گفت: «همهٔ امید ما کارگران و قشرهای مختلف داخل کشور به مجاهدین است»؛ جوانی بلوچ گفت: «من بلوچ و کانون شورشی هستم... اگر چه مردم فقیرند اما با همه توان با مجاهدین همراهند تا این رژیم را براندازند»؛ دختر جوانی گفت: من به‌عنوان یک کانون شورشی افتخار می‌کنم که در مسیر مبارزه تا آخرین نفس همراه و در کنار مجاهدین باشم و تعهد می‌دهم از پای ننشینم»؛ دیگری گفت: «تعهد می‌دهم‌ پیمانهایم با مجاهدین را محکمتر و استوارتر سازم تا میهن‌مان را از چنگال این رژیم رها کنیم»؛ و جوانی از خوزستان از پیوند «کانون‌های شورشی مجاهدین، زندانیان سیاسی، کارگران، معلمان، تشنگان خوزستان و اصفهان، کولبران رنج‌کشیدهٔ کردستان و سیستان و بلوچستان» با مجاهدین گفت؛ و جوانی دیگر گفت: «من مجاهدی هستم که برای آزادی وطنم آماده‌ام هر بهایی را بپردازم، مانند مجاهدین هیچ چیز برای خود ندارم و تنها دارایی‌ام، یعنی جانم را برای آزادی فدا می‌کنم»؛ این موج شکوهمند تعهدات و پیمانها در همیاری بیست و ششم با سیمای آزادی، ادامه دارد.

شاه و شیخ بیش از ۵دهه است هر چه از دست‌شان برآمده کرده‌اند تا همین رابطهٔ قلبی و ارگانیک مردم ایران با مجاهدین را قطع کنند. از اعدام بنیانگذاران و مرکزیت سازمان تا زندان و شکنجه‌های وحشیانه مسعود رجوی و دیگر اعضای مجاهدین توسط ساواک شاه؛ تا قتل‌عام۶۷، بسیج ۱۲دولت برای نابودی مجاهدین، محصور کردن آنها در اشرف و لیبرتی با انواع حملات و فشارهای کمرشکن؛ تا توطئه‌های گسترده و پیاپی با هزینه‌های سنگین برای شیطان‌سازی از مجاهدین؛ همراه با چاپ صدها جلد کتاب، ساخت صدها فیلم، برپایی هزاران نمایشگاه، علاوه بر تولید انواع برنامه‌ها در تلویزیون حکومتی علیه مجاهدین به‌وسیلهٔ انواع دروغ‌ها و تهمتها و حتی استخدام قلم به‌مزدهای خارجی تحت عنوان روزنامه‌گار به‌منظور انتشار افترائات و مطالب مسموم علیه مجاهدین.

اما اکنون پس از ۵دهه این خلق قهرمان ایران است که جوانانش در کسوت کانون‌های شورشی در ابعاد کلان به مجاهدین می‌پیوندند و این‌گونه در همیاری با سیمای آزادی، اقیانوسی از عشق، ایمان و تعهد مبارزاتی خود را نسبت به مجاهدین بیان می‌کنند و بر آن پا می‌فشارند.

پس چه درست گفته بود سردار که «... مجاهدین از بین رفتنی نیستند!».