۱۴۰۰ دی ۲۹, چهارشنبه

کنفرانس حسابرسی از رژیم آخوندی به‌خاطر نسل کشی، تروریسم و سرپیچی هسته‌یی


خانم مریم رجوی: مقاومت ایران با پشتوانه اجتماعی، ‏صلاحیت ایجاد تغییر دمکراتیک در ایران را دارد

روز دوشنبه ۲۷دی (۱۷ژانویه) یک کنفرانس با حضور شخصیت‌های بین ‌المللی برگزار شد. در این کنفرانس، آقایان گای ورهوفستاد، نخست وزیر پیشین بلژیک، و فردریک راینفلد نخست وزیر پیشین سوئد، جان برکو، رئیس و سخنگوی پارلمان انگلستان و فرانکو فراتینی، وزیر خارجه پیشین ایتالیا شرکت داشتند و سخنرانی کردند. در شروع این کنفرانس، خانم مریم رجوی طی سخنانی خطاب به شرکت‌کنندگان گفت:

آقای نخست وزیر ورهوفستاد،

آقای نخست وزیر راینفلد،

آقای برکو، رئیس مجلس و آقای وزیر فراتینی!

از حضور شما در خانه مقاومت ایران قدردانی می‌کنم. موضع شما علیه فاشیسم دینی حاکم بر ایران در گردهم‌آیی سالانه مقاومت، یک مرزبندی قاطع با تفکر شکست‌خورده‌ امتیاز دادن به رژیم ولایت فقیه است.

رژیم ولایت ‌فقیه در موقعیت سرنگونی

در یک‌سال گذشته دولت آمریکا و دولت‌های اروپایی برای رسیدن به توافق با رژیم ایران، انعطاف زیادی نشان دادند. تا آن‌جا که به‌گفته فرستادگان رژیم آخوندی، آمریکا حاضر شد بخش بزرگی از تحریم‌ها را لغو کند. حتی نماینده اتحادیه اروپا، به‌رغم شهرت آخوند رئیسی به‌عنوان جلاد قتل‌عام ۳۰ هزار زندانی سیاسی در سال ۱۳۶۷، در مراسم تنفیذ وی شرکت کرد

اما نتیجه چیزی نبود جز این‌که رژیم در همین یک‌سال در ابعادی بسیار بیشتر از گذشته، برنامه اتمی خود را به‌سوی دستیابی به ‌سلاح هسته‌یی گسترش داد. در همین سال، یک جلاد قتل‌عام زندانیان سیاسی را رئیس‌جمهور خود کرد و در همین دوران مذاکره، اعدام‌ها را به ‌دو برابر مدت مشابه در سال قبل افزایش داد.

هم‌چنین به جنگ‌افروزی و مجهز‌ کردن شبه‌نظامیان مزدورش در کشورهای مختلف به ‌انواع سلاح‌ها از جمله پهپاد سرعت بخشید و بارها به سفارت آمریکا در بغداد یا پایگاه‌های این کشور در نقاط مختلف عراق، موشک‌پرانی کرد.

این وقایع سئوال مهمی را پیش می‌آورد: این‌که چرا آخوندهای حاکم، خویشتنداری‌های غرب را با جنگ‌افروزی پاسخ می‌دهند؟ چرا هر چه بیشتر به تولید بمب اتمی رو می‌آورند؟ دینامیزم اصلی آشوب‌طلبی آ‌ن‌ها چیست؟ چرا خامنه‌ای ‌سیاست‌هایی در پیش می‌گیرد که در وهله اول به ضرر و ‌زیان رژیم به‌نظر می‌رسد.

پاسخ همه این‌ سئوال‌ها این است که رژیم ولایت‌فقیه در موقعیت سرنگونی است. بله آن خطر بزرگی که خامنه‌ای برای دور‌ کردنش خطرهای کمتر را به‌جان می‌خرد، سرنگونی است. به‌عنوان مثال، در بهار سال گذشته، هنگام نمایش انتخابات، خامنه‌ای، افراد و باندهای مدعی میانه‌روی در داخل رژیم را حذف کرد و دور انداخت. در حالی‌که باندهای مزبور همگی وفاداران ولایت فقیه‌اند و نقش ویژه آن‌ها سال‌های سال، خنثی کردن خطر سرنگونی رژیم بوده است.

حذف آن‌ها بی‌شک ضرر و زیان سیاسی مهمی برای رژیم بود. ولی خامنه‌ای به ‌این نتیجه رسید که وجود اندکی دودستگی در رأس رژیم، باعث یک ضربه جبران‌ناپذیر می‌شود. زیرا که رژیم در شرایط سرنگونی است.

                          وخامت اوضاع اقتصادی

مثال دیگر، وضعیت اقتصاد در حال فروپاشی کشور است. رژیم، آشکارا از سرمایه‌گذاری برای بهبود معیشت، رفاه، بهداشت، آموزش، اشتغال و مسکن مردم طفره می‌رود. این وضعیت، هر روز نارضایتی‌ها را بیشتر می‌کند. اما خامنه‌ای تقویت ماشین پلیسی -نظامی خود را بر هر چیز دیگری ترجیح می‌دهد. زیرا رژیم در شرایط سرنگونی است. در نتیجه می‌بینیم که از آب و نان و برق و بنزین گرفته تا وضعیت مسکن و مسأله دستمزدها، همه چیز، مایه اعتراض جامعه است. نرخ تورم دست کم ۵۰ درصد است. منابع مالی لازم برای نیمی از بودجه سال جاری وجود ندارد و اقتصاددانان معتقدند که وخامت اوضاع اقتصادی دیگر قابل کنترل نیست.

رابطه خصمانه با مردم

با این‌همه، اشتباه است اگر تصور کنیم اقتصاد درهم‌شکسته، عامل اصلی فرو‌رفتن رژیم در گرداب سرنگونی است.

در واقع این وضعیت، محصول عامل اساسی دیگری است و آن اراده جامعه ایران برای سرنگونی این رژیم است. این رژیمی است که کم‌ترین مشروعیتی نزد مردم ایران ندارد.

فراتر از آن، میان رژیم حاکم با مردم ما، آشکارا یک رابطه خصمانه برقرار است.

رویکرد آخوندها با جامعه، اقتصاد، منابع حیاتی، محیط زیست، جوانان، زنان، ملیت‌ها همه و همه بسا بدتر و بیگانه‌تر از یک قدرت اشغالگر است. در ایران کنونی، رژیم با سرکوب و خونریزی و کشتار، با مردم ما رفتار می‌کند و مردم، با زبان شورش و قیام با رژیم صحبت می‌کنند.

در قیام آبان ۹۸ به‌دستور خامنه‌ای حداقل ۱۵۰۰ تن از قیام‌کنندگان به ‌قتل رسیدند و هزاران تن دستگیر شدند.

به گفته مقامات رژیم، قیام‌کنندگان، ۹۰۰ مرکز رژیم را مورد حمله قرار داده بودند.

از طرفی، سیاست رژیم نسبت به‌ شیوع کرونا از بارزترین سیاست‌های دشمنانه‌یی است که فقط از یک قدرت اشغالگر برمی‌آید. این بیماری تاکنون جان حدود نیم میلیون ایرانی را گرفته است. یعنی یک دهم تلفات کرونا در کل جهان.

از ابتدا، خامنه‌ای راه گسترش بیماری را باز گذاشت تا از آن برای بستن راه‌ قیام‌ها استفاده کند. او حتی واردات واکسن را به‌ این بهانه که آمریکایی و انگلیسی است، ممنوع کرد.

این دشمنی را در همه‌جا می‌توان دید. دو هفته پیش آخوندها، مناطق مسکونی روستاهای بلوچستان را توب‌باران کردند. شکنجه و کشتار زندانیان سیاسی را افزایش داده‌اند و سیاست به ‌گرسنگی کشاندن مردم را به‌ اجرا گذاشته‌اند.

نمونه دیگر، فاجعه حمله موشکی سپاه پاسداران به هواپیمای اوکراینی و جان باختن ۱۷۶ انسان بیگناه است که پس از دو سال رژیم حاضر نیست کمترین پاسخی به خانواده‌های داغدار بدهد. من در همین جا اعلام کنم که پرونده سرنگونی هواپیمای مسافربری اوکراینی باید به شورای امنیت ملل متحد ارجاع شود و مسئولان و مسببان آن که بی‌تردید خامنه‌ای در راس آن‌هاست، مورد حسابرسی و مجازات قرار گیرند.

                 باج گیری رژیم از دولت‌های غرب

موقعیت سرنگونی رژیم بیش از همه جا در قیام‌های پی‌‌در‌پی اقشار مختلف جامعه ایران دیده می‌شود. استمرار این قیام‌ها حاکی از انباشت عظیم معضلات بی‌پاسخ سیاسی، اجتماعی و اقتصادی و خواست مبرم جامعه ما برای یک تغییر بنیادی است.

معنای استمرار این قیام‌ها هم‌چنین ناتوانی رژیم است که هیچ راهی برای حل مشکلات جامعه و در نتیجه هیچ راه‌حلی برای مهار قیام‌ها جز سرکوب ندارد و می‌خواهد با دستیابی به‌ بمب اتمی برون‌رفتی برای خود پیدا ‌کند.

بمب البته برای مقابله با قیام‌ها کارایی ندارد. اما آن را برای باج‌گیری از دولت‌های غرب می‌خواهد. گرفتن امتیازهای بیشتر از کشورهای غرب برای رژیم آخوندی حیاتی است. به‌همین دلیل است که مسیر تولید بمب را بر هر مسیر دیگری اولویت داده‌اند. و به‌همین دلیل است که در عمل، فروپاشی برجام را پذیرفته‌اند.

در آستانه جنگ جهانی دوم از وزیر خارجه هیتلر پرسیدند، آقای ریبن‌تروپ شما دانزیک (منطقه‌یی در لهستان) را می‌خواهید یا دالان دانزیک؟ وی گفت: هیچ‌کدام؛ ما جنگ می‌خواهیم.

حالا اگر از آخوندها بپرسید، لغو تحریم‌ها را می‌خواهید یا بمب؟ تا امروز جواب‌شان این است که هر دو را می‌خواهیم.

آن‌ها در فقدان یک سیاست قاطع، تحریم‌ها را بی‌اثر می‌کنند و مذاکرات را کش می‌دهند تا برای بمب زمان بخرند.

این وضعیت، جهان، به‌ویژه دولت‌های غرب را به‌آزمایش کشیده است. دولت‌های غرب، دیرزمانی است که بهای مماشات خود با فاشیسم دینی را از جیب مقاومت مردم ایران پرداخته‌اند. بهای آن را با سکوت در برابر نقض حقوق‌بشر ایران از جمله نسبت به ‌قتل‌عام ۳۰ هزار زندانی سیاسی پرداخته‌اند.

بهای آن را از سرنوشت کشورهای خاورمیانه و بی‌عملی نسبت به‌جنگ‌افروزی‌های رژیم در این منطقه پرداخته‌اند.

اما حالا فراتر از این، امنیت و منافع حیاتی کشورها و جوامع غرب در معرض خطر است. آیا دولت‌های غرب می‌خواهند یک فاشیسم دینی و بانکدار مرکزی تروریسم به‌ سلاح اتمی هم مسلح شود؟

برای سال‌های سال مردم ایران و خواست‌های آن‌ها مورد بی‌اعتنایی قرار گرفته است. در حالی‌که امروز جدی ‌ترین عاملی است که آینده ایران را تعیین می‌کند.

تاریخچه و برنامه مقاومت ایران

در سال ۱۳۵۶ آمریکا با وجود انبوه مستشار در ایران، نتوانست شرایط عینی در ایران را درک کند، به‌عکس ایران را جزیره ثبات می‌دید. آیا آمریکا و اروپا می‌خواهند همان تجربه را دوباره تکرار کنند؟

ما می‌گوییم،‌ یک سیاست صحیح و مسئولانه لازم است. این سیاست، همانا قاطعیت نشان‌دادن در برابر رژیم و ایستادن در کنار مردم ایران است. چرا ایستادن درکنار مردم ایران تنها راه حل صحیح، ضروری و قابل تکیه و آینده‌دار است؟

زیرا مردم ایران در مبارزه علیه دو دیکتاتوری شاه و شیخ آبدیده شده‌اند و حاصل رنج و خون طولانی خود را در یک مقاومت تاریخی و یک آلترناتیو دمکراتیک شکوفا کرده‌اند. قیام‌ها و جنبش اعتراضی که امروز رژیم را محاصره کرده، در مسیری حرکت می‌کنند که همین مقاومت گشوده است. آن‌هم با تقدیم ۱۲۰ هزار شهید برای آزادی ایران. اعضای این مقاومت با تحمل شکنجه، کشتار، قتل‌عام و محرومیت‌های بسیار، به استبداد دینی نه گفته‌اند و شرایط فوران خیزش‌های کنونی را فراهم کرده‌اند.

پا به‌پای گسترش جنبش اعتراضی، مقاومت ما توانسته است شبکه سازمان‌یافته‌یی از کانون‌های شورشی در استان‌های سراسر ایران برپا کند. این شبکه با فعالیت‌های ضداختناق روزانه، برپایی قیام‌های بعدی‌ را زمینه‌سازی می‌کند. فعالیت کانون‌های شورشی، مسیر پیشروی را به ‌قیام‌ها و جنبش اعتراضی نشان می‌دهد و آن‌ها را هرچه بیشتر به‌سوی سرنگونی رژیم سوق می‌دهد.

مقاومت ما به‌رغم سرکوبگری‌های وحشیانه و طولانی رژیم، توانسته است استقلال خود را چه در زمینه سیاسی و و چه در زمینه مالی حفظ کند. در روزهای اخیر تلویزیون سیمای آزادی برای بیست و ششمین بار برنامه‌ همیاری مالی برگزار کرد، سیل کمک‌های مالی و عواطف بیدریغ هموطنانمان از شهر‌های مختلف ایران و جهان و حامیان این جنبش، محبوبیت اجتماعی این مقاومت را نمایان کرد.

مقاومت ایران با برخورداری از پشتوانه و ریشه‌های عمیق در دل جامعه ایران و با اتکا به ‌جنبشی از جوانان شورشی و رزمنده در بیشتر استان‌ها، لحظه‌یی را تدارک می‌بیند که لحظه سرنگونی رژیم است.

زمین و زمان به‌سوی این لحظه در حرکت است و رژیم نمی‌تواند از آن جان به‌در ببرد. مقاومت ایران علاوه بر ازخودگذشتگی زنان و مردانش، و علاوه بر سازمان‌یافتگی و انسجام صفوفش، آینده آزاد و آباد و دمکراتیک ایران را نمایندگی می‌کند.

شورای ملی مقاومت که آلترناتیو دمکراتیک رژیم آخوندی است، خواهان یک جمهوری بر اساس جدایی دین و دولت، برابری زن و مرد و تأمین خودمختاری ملیت‌های ستمزده است. یک ایران غیراتمی که در صلح و همزیستی با همه کشورهای جهان است.

امروز بسیاری این ضرورت را دریافته‌اند ‏که مبارزه با افراطی‌گری تحت نام اسلام، بیشتر از هرچیز، نیازمند نقش‌آفرینی خود مسلمانان ‏است. در نتیجه، وجود یک آلترناتیو در این رابطه، اهمیت تعیین‌کننده‌یی پیدا می‌کند. اما چنین آلترناتیوی، فقط یک راه‌حل نظری نیست؛ بلکه باید متکی به ‏جنبشی باشد که: در برابر سرچشمه بنیادگرایی قیام کرده و قیمت این مبارزه را پرداخته باشد و از ظرفیت ایجاد تغییر در جامعه برخوردار باشد.‏

مقاومت ایران با برخورداری از همین ویژگی‌ها، به‌خصوص با یک پشتوانه اجتماعی مکفی و داشتن صلاحیت ایجاد تغییر دمکراتیک در ایران، توانسته است ‏بنیادگرایی را از نظر فکری و ایدئولوژیکی در داخل ایران به شکست بکشاند. و در سطح منطقه آن را افشا کند.

وظایف جامعه بین المللی

اجازه بدهید قبل از تمام کردن صحبت‌هایم،‌ بر مهم‌ترین وجوه یک سیاست صحیح که جامعه بین‌المللی باید در قبال رژیم آخوندی در پیش بگیرد تاکید کنم.

اول، پروژه‌های اتمی این رژیم تماما علیه منافع ملی مردم ایران است. مذاکره با رژیمی که به هیچ قاعده و قانونی پای‌بند نیست، صرفا به این رژیم زمان می‌دهد. شش قطعنامه شورای امنیت ملل متحد در ارتباط با پروژه‌های اتمی یاید فعال شود. تعطیل کامل غنی‌سازی اورانیوم و تعطیل سایت‌های اتمی رژیم و بازرسی‌های بی‌قید و شرط لازمه ممانعت از دست‌یابی این رژیم به بمب اتمی است.

دوم، نقض وحشیانه و سیستماتیک حقوق‌بشر در ایران باید در دستور کار شورای امنیت ملل متحد قرار گیرد.

سردمداران رژیم به‌خاطر چهار دهه جنایت علیه بشریت و نسل‌کشی به‌ویژه قتل عام ۳۰ هزار زندانی سیاسی در سال ۶۷ و کشتار حداقل ۱۵۰۰ تظاهرکننده در سال ۹۸ باید در برابر عدالت قرار گیرند. از همه دولت‌ها و مجالس قانونگذاری به‌خصوص در اروپا می‌خواهم قتل‌عام سال ۶۷ را به عنوان جنایت علیه بشریت و نسل‌کشی به‌رسمیت بشناسند.

سوم، مبارزه مردم ایران برای سرنگونی این رژیم و استقرار دمکراسی و حاکمیت مردم در کشورشان را به‌رسمیت بشناسند. این حق مسلم مردم ایران است.

دوستان گرامی،

در آستانه سالروز ۳۰دی سال ۵۷ هستیم. روز آزادی آخرین دسته زندانیان سیاسی در دیکتاتوری شاه که مسعود رجوی هم جز آن‌ها بود. مسعود رجوی از ابتدای ورود خمینی دجال، جنبشی را بنا نهاد و پیش برد که بیش از ۴۰سال است در برابر هیولای استبداد مذهبی ایستادگی کرده و مقاومتی را سازمان داده که باعث گسترش قیام‌ها و اعتراضات و بالارفتن روحیه مردم به‌رغم فشار و سرکوب و وحشیانه بوده است.

ما به پیروزی این مسیر یعنی مقاومت برای آزادی مردم ایران یقین داریم. این تحولی است که آزادی، دمکراسی و صلح را در تمام جهان پیش خواهد برد.

از همه شما متشکرم.