گلریزان همیاری با سیمای آزادی
آموختهایم که وقایع را در متن شرایط بشناسیم و نه منفک و مجرد. همیاری شگفتانگیز هموطنان نیز خارج از شرایط و دوران قابل فهم نیست. باید یک یادآوری تاریخی صورت گیرد که وقتی فرمانده روس استعماری برای تسلیم سردار بزرگ ملی ستارخان میرود. در شرایطی که آخرین سنگر آزادی در تبریز تحت محاصره عنقریب فرو میریخت، پاسخی یافت که در تاریخ ماندگار شد. او که انتظار روحیه باختگی و هراس را میکشید از سردار بزرگ تاریخی ایران شنید که ما میخواهیم هفت اقلیم را به زیر بیرق خود در آوریم آنوقت تو ما را به تسلیم میخوانی؟ و شد آنچه که همه میدانند.
محمدعلی شاه خونریز و بدسگال به همان روس اربابش پناه برد و ستارخان با شکست رضا شصت تیر و سایر قزاقان و فراشان و جلادان، تبریز را آزاد کرد و پیروزی به تهران رسید. اینکه خنجر خیانت سردار بزرگ را از پا انداخت و دوباره بساط استبداد توسط استعمار انگلیس در کسوت رضاخان بقای ننگین یافت، داستان دیگری است و هیچ از عظمت سردار و مردم آزادی ستان تبریز نمیکاهد. بلکه توشه تاریخی در تقلای آزادی فراهم کرد که تا همین امروز شاه و شیخ را لرزانده است.
همیاری خیرهکننده ایرانیان در اقصی نقاط داخل و خارج پاسخ تعیینکننده جبهه سرنگونی به شیخ خونریز و نیابتیهای بزک کردهاش از هر قماش بود. فراموش نکنیم که شرایط پسا قیام ۹۸ است. قیامی که شتاب در سقوط بازگشتناپذیر را به چشم همگان آورد و خواب بر حرامیان حرام کرد. از آن پس خیزشهای بیسابقه و اعتراضات و مقاومتهای گسترده در شهرها و استانهای مختلف با کیفیت و کمیتی متفاوت از گذشته سر بر آورد و امروز حاکمیت خونریز و فاسدی که ذخایر استراتژیکش را از دست داده آویزان شرق و غرب عالم شده و بازجوی مفلوک در کیهانش مینویسد که شعار نه شرقی نه غربی قدیمی شده!
بر کشیدن جلاد بیسواد حرف آخر خامنهای بود که در ورشکستگی همهجانبه عصاره فاشیسم دینی سالهای سیاه را رو کرد. او در منتهای بیچارگی همه تعارفات چهل ساله را کنار گذاشت، همانطور که باند مغلوب را کنار گذاشت و حتی از باند خودش "نق زن ها" را کنار گذاشت و چشم در چشم همه، عصاره نظامش را رو کرد که «ما اینیم» نه یک کلمه بیشتر و نه یک کلمه کمتر. مثل ضحاک مدفون که گفت جمهوری اسلامی نه یک کلمه بیشتر و نه یک کلمه کمتر. پاسخ همیاری هم این بود: «سرنگونی»، نه یک کلمه بیشتر و نه یک کلمه کمتر با همان صلابت سردار بزرگ ملی رو به اشغالگر روس.
روزی که مجاهدان اشرف در لیبرتی بر خرابهها و آتش موشکهای خامنهای ایستادند و در حالیکه خونهای شهیدان و مجروحان جاری بود، سرود زندگی و آزادی خواندند به اعجاز آرمان ایمان داشتند تا به فرمان مسعود تهاجم تاریخساز شروع شود. از آن پس همه شاخصها، سرنگونی را برجسته میکند. مرور تیتروار برخی شاخصها شرایط را بیان میکند:
جدال باندها و حتی مهرههای باند غالب.
لو رفتن رازهای مگو شامل سرنگونی عمدی هواپیمای مسافری توسط سپاه هرزگان آدمکش.
اعتراف به چپاول و وطنفروشی محیر العقول از زبان مهرههای جنایتکار حکومتی.
لو رفتن سریالی عوامل تروریستی و رسانهیی.
خیزشها و اعتراضات روزمره و بیوقفه.
شکست و بیآبرویی سنگین در انداختن کرونا به جان مردم.
دست بستگی حامیان خائن خارجی که بهرغم میلشان به دیوار افشا میخورند.
انزوای مفرط بینالمللی که وطنفروشی بیسابقه هم از دردش نمیکاهد...
در این متن است که همیاری بینظیر هموطنان چیزی جز شتاب در سرنگونی را برجسته نمیکند، دریغ است و نمیتوان از وجه بارز و شگفتانگیز دیگر واقعه چشم پوشید. ظهور گسترده جوانان و مردان و زنان مصمم به فدای همه چیز برای دیگران یعنی برترین خصوصیت انسان.
شرح و وصف ایثار و از خود گذشتگی با همه عواطف و خلوص قلبهای پاک شاید از هنر ساخته باشد اما از این قلم نه.
الف. عسکری
مسئولیت محتوای مطالب وارده برعهده نویسنده است