در مباحثات بازپرسی از دژخیم حمید نوری، آنچه در نگاه نخست بیش ازهرچیزتوجهات رابخودجلب میکند وقاحت بیحدوحصراودرنفی کامل جنایت هولناک قتل عام زندانیان سیاسی درسال ۶۷است.اما درورای این وقاحت رذیلانه که البته آنهم هنرهمه دست آموزان مکتب خمینی شیاد،چه از نوع اصولگراواصلاح طلب آن است،ودرپس همه اراجیف و خزعبلاتی که این دژخیم بر علیه سازمان مجاهدین خلق ردیف میکند، ادعای وی مبنی براینکه مجاهدین ابتدا نمی خواستند وارد پرونده شوندبوضوح پرده ازطرح حساب شده وزارت بدنام اطلاعات در این پروژه برمی دارد. طرحی که مقاومت ایران از همان نخستین روزهای دستگیری دژخیم نوری بر آن تأکید داشت.
برای پرداختن به این موضوع بهتر است ابتدا بخشی از مباحثه چهارمین جلسه بازپرسی از حمید نوری را از نظر بگذرانیم:
دادستان: چرا مجاهدین فقط به شخص تو گیر بدن؛ اگر این داستان (قتل عام ۶۷) ساختگی است و (مجاهدین) از خودشان درآوردهاند، چرا نرن یک شخص دیگری را انتخاب بکنن که در گوهردشت کار بکنه؟
حمید نوری: این سازمان به من کار نداشت، ایرج این داستان را شروع کرده، استارت این داستان را زده، از قبل از دستگیری من عکسهای من را پخش کردند، اسم من و حمید نوری و حمید عباسی را در تمام دنیا در رسانههای ضدانقلابی پخش کردند، اصلاً سازمان ام (مجاهدین خلق) با من کاری نداشت، ایرج توی برنامههای تلویزیونی «میهن تی وی» شبانه روز سخنرانی کرد و سازمان را تهدید کرد، همه اسامی شاکیانی که در این پرونده هستند را ایرج تهدید کرد. …. اونا (مجاهدین) نمیخواستند شکایت کنند … ».
از این چرندیات حمید نوری نتیجه گیری میشود که خیالش از بابت عدم ورود مجاهدین به پرونده میبایست راحت بوده باشد؛ به عبارت دیگر ظاهراً او را از قبل به این باور رسانده بودند که مجاهدین در پرونده ورود نخواهند کرد! حال پرسش در اینجاست که چه منبعی و براساس چه استدلالی به حمید نوری این اطمینان را داده بودند که مجاهدین یعنی سرسختترین دشمن رژیم ولایت فقیه که از هیچ تلاشی برای حسابرسی از عاملان و آمران نقض حقوق بشر در ایران فروگذار نمیکنند، اما در مورد دژخیم حمید نوری که اکنون در مقابل عدالت قرار گرفته سکوت خواهند کرد؟!
مروری کوتاه بر ترفندهای امنیتی قبل و بعد از دستگیری دژخیم حمید نوری و مواضع اصولی و هشدارهای امنیتی مجاهدین خلق در این رابطه، تردیدی باقی نمیگذارد که اتفاقاً همین موضوع، یکی از مؤلفههای اصلی طرح “چند وجهی” وزارت بدنام اطلاعات را تشکیل میداده و شویی که حمید نوری و “ایرج”ش اکنون پرسوناژهای آن هستند، از همان ابتدا چیزی نبوده جز یک تلاش امنیتی – سیاسی با هدف مشخص زیر:
هویت زدایی از شهیدان قهرمان و سرموضع مجاهد خلق بطور اخص و مصادره جنبش دادخواهی قتل عام زندانیان سیاسی ۶۷ بطور عام و سپردن پرچم دادخواهی بدست نوچه لاجوردی یعنی ایرج مصداقی تا پروژه سفیدسازی این مزدور نفوذی در شرایط انقلابی و مرحله سرنگونی رژیم ولایت فقیه بدون هیچگونه شکاف و شبههای تثبیت گردد. آخر در شرایط عینی و انفجاری کنونی، رژیم بیش از هر زمان دیگر به شیطان سازی بر علیه یگانه آلترناتیو سازمانیافته که قادر به هدایت این شرایط و رهنمون شدن آن به سرنگونی است، نیاز دارد. بنابراین سفید سازی مصداقی در مرحله کنونی برای وزارت بدنام “از اوجب واجبات” است.
در تاریخ شنبه ۱۸ آبان ۱۳۹۸ حمید نوری در فرودگاه آرلاندا استکهلم دستگیر میشود. در ۱۹ آبان ایرج مصداقی ادعا میکند که در یک «عملیات پیچیده چند وجهی» موفق شده است یکی از متهمان تراز اول قتلعام ۶۷ را در محدوده قضایی اروپا دستگیر کند ولی چون «مقید به حکومت قانون» است «تا تفهیم اتهام به شخص متهم و جهت حفاظت از کرامت انسانی او» از دادن اطلاعات بیشتر معذور است!
همزمان مصداقی در صفحه فیسبوک خود بیشرمانه و با وقاحتی از جنس خمینی جلاد ادعا میکند: «فرقه رجوی به دستور شخص وی پس از مطلع شدن از پیروزی بزرگ عملیات ”دادخواهی ۶۷“ تلاشهای زیادی برای مخدوش کردن این عملیات به خرج داده است.»
مصداقی همچنین ۲ روز بعد از دستگیری حمید نوری با عربده کشی، وکیل کاوه موسوی را تهدید میکند که جز وی هیچ احدی نباید خبر دستگیری حمید نوری را اعلام کند و اگر چنین شود او پرونده را خراب خواهد کرد!
تا همینجا هم میتوان نتیجه گرفت که بر اساس سناریوی از پیش طراحی شده وزارت بدنام اطلاعات، میبایست مزدور نفوذی مصداقی هم «قهرمان» دستگیری حمید نوری و هم تنها مرجع پیگیریهای های این پرونده شود تا طرح وزارت بدنام از ابتدا تا انتها بصورت هدایت شده به اجرا درآید و بنابراین مشخص میشود که به هر ترتیب ممکن که شده میبایست از ورود مجاهدین به این پرونده ممانعت بعمل آید!
«رسیدن به نقطه پیک» افسارپاره کردنهای دیوانه وار مزدور نفوذی ایرج مصداقی بلافاصله بعد از دستگیری دژخیم حمید نوری بر علیه مجاهدین خلق بعنوان قربانیان اصلی شکنجه و جنایاتی که دژخیم نوری تنها و تنها به جرم ارتکاب آنها در مقابل عدالت قرار گرفته است، برای هیچ فرد و جریان با پرنسیپ های مبارزاتی و اخلاقی جای هیچگونه تردیدی باقی نمیگذاشت که پشت این ماجرا باید دسیسهای حساب شده از سوی اتاق فکر وزارت بدنام قرار داشته باشد. پاسخ حمید نوری به پرسش مشخص دادستان در چهارمین جلسه بازپرسی اعترافی است آشکار بر وجهی از همین طرح وزارت بدنام با دو مؤلفه زیر:
الف) اعطای نقش «قهرمان» بلامنازع به ایرج مصداقی در بدام انداختن و دستگیری یکی از دژخیمان قتل عام ۶۷، تا به ذهن هیچ احدی خطور نکند که مصداقی همکار و پیش برنده خطوط دستگاههای امنیتی رژیم است.
ب) براه انداختن یک کارزار جنون آسا و بیسابقه لجن پراکنی بر علیه رهبری مجاهدین توسط مزدور نفوذی و همه باندهای مرتبط با وزارت اطلاعات با این هدف مذبوحانه که مجاهدین یقیناً بدلیل مرزبندی خونینی که با مزدوران اطلاعاتی دارند از ورود به پروژه قضایی دژخیم نوری پرهیز خواهند کرد و در نتیجه سناریوی طراحی شده وزارت بدنام، به نتیجه مطلوب خود خواهد رسید!
محاسبه وزارت بدنام بر این فرض استوار بود که در عدم حضور اعضا و هواداران مجاهدین بعنوان شاهدان اصلی قتل عام در روند دادرسی قضایی از حمید نوری، این دژخیم بدلیل فقدان ادله کافی و روابط مشکوکش با مزدور مصداقی از مجازات جان بدر خواهد برد؛ و متعاقب آن میتوان با گذاشتن مسئولیت گریز حمید نوری از مجازات به گردن مجاهدین، مصداقی را به عنوان «قهرمان و دادخواه» بلامنازع شهیدان قتل عام و چهره شاخص در گفتمان سیاسی، علی الخصوص در بازار مکاره آلترناتیو سازی عرضه کرد.
تلاش رسانههای معلوم الحال استمالتگر رژیم در ایجاد یک فضای روانی به منظور شرطی ساختن اذهان عمومی نسبت به قتل عام ۶۷ و دستگیری دژخیم نوری با نام ایرج مصداقی، بدون حتی کوچکترین اشارهای به سوابق همکاری جنایتکارانه وی با مأموران گشت دادستانی برای شکار مجاهدین و انقلابیون در دوران «اسارتش»، گمانه زنیهایی را نیز در مورد رد پای رژیم در وجه تبلیغات مقدماتی این طرح تقویت میکند.
مجاهدین خلق اما با تجربه بیش از نیم قرن مبارزه مخفی بر علیه دو نظام دیکتاتوری بلافاصله برای خنثی کردن توطئه دشمن ضدبشری با هوشیاری تمام وارد میدان شدند. بر خلاف جفنگیات ایرج مصداقی، مجاهدین خلق از لحظه آگاهی از خبر دستگیری حمید نوری با جدیت مثال زدنی کارزار بزرگی را در ابعاد بین المللی نه تنها برای محاکمه و مجازات دژخیم نوری بلکه محاکمه سران جنایتکار رژیم و علی الخصوص خامنهای و رئیسی جلاد ۶۷ آغاز کردند.
کارزاری که تا لحظه تنظیم این مطلب با حضور روزمره هواداران مجاهدین و مقاومت در سرمای ۸ درجه زیر صفر در استکهلم و در مقابل دادگاه ادامه دارد.
کمیسیون امنیت و ضد تروریسم شورای ملی مقاومت بعد از دستگیری دژخیم حمید نوری، در اولین گام با افشای نوار مکالمات آخوند جنایتکار مقیسه ای و سردژخیم رازینی (۱)، پوشالی بودن داستانسرایی های مضحک مصداقی در مورد «عملیات چندوجهی» اش در رابطه با دستگیری حمید نوری را در معرض عموم گذاشت و نشان داد که برخلاف ادعای مصداقی، پلیس و اطلاعات و قضاییه سوئد قبل از ورود حمید نوری به استکهلم از وضعیت حمید نوری مطلع بوده است!
تأملی بر نوار مکالمات آخوندهای دژخیم مقیسه ای و رازینی حکایت از ارتباط پروژه دژخیم نوری با جنگ گرگها در دوران سرنگونی را آشکارتر میکند. در حالیکه دژخیم مقیسه ای حمید نوری را از این سفر برحذر میدارد و احتمال دستگیری او را به وی گوشزد میکند: «به او گفتم نرو اصلاً این یک دسیسه است. تو را میکشانند آنجا دستگیرت میکنند، خودش (حمید نوری) گفت که اون (شوهر دخترخوانده نوری) علیه من یک حرفهایی زده در دادگاه آنجا و در اطلاعات آنجا حرفهایی علیه من زده»، دژخیم به این هشدار توجه نمیکند و به سوئد میرود چه فرد و چه ارگانی به نوری را تشویق به این سفر کرده است. حرفهای رازینی پازل را تکمیل میکند او
با اطمینان خاطر میگوید: «دستگاه قضایی ما با خونسردی و خیلی آرام اعلام میکند که ایشون در گذشته و در سه دهه قبل از این در فلان ارگان کارمند جزء بوده و بعد هم بازنشست شده و رفته، آنها نمیتوانند روی این مانور بدهند … چیزی بارش نیست.»
آیا اطمینان خاطر حمید نوری مبنی بر عدم حضور مجاهدین واینکه «آنها نمیتوانند روی این مانور بدهند» بهای بیش از حدی بود که دژخیم رازینی به تشبثات مزدور نفوذی داده بود؟!
آیا بلبل زبانیهای وقیحانه حمید نوری و ابراز شجاعت پوشالی او در دادگاه یک کشور دمکراتیک، و در حالیکه همزمان اعتراف میکند که «از بردن نام مجاهدین در بازجوییهای اولیه هنوز دست و پایش میلرزد» نشان از پشتگرمی او به سیاست شناخته شده گروگانگیری و باج خواهی رژیم و در نتیجه خوشبینی او از گریز از اجرای کامل مجازات او ندارد؟!
و سرانجام آیا استناد دژخیم نوری به نوشتههای «ایرج» ش برای تبرئه خود در جریان بازپرسی در هماهنگی قبلی ایمیلی با وی نبوده؟!
اینها سئوالاتی هستند که پاسخ آنها یقیناً در آینده مشخص خواهند شد. اما بازپرسی از دژخیم حمید نوری افکار عموی داخلی و بین المللی را به این یقین رسانده است که از بدو به قدرت رسیدن هیولای وحشی دیکتاتوری ولایت فقیه در ایران یک جنگ بی امان و بی وقفه برای آزادی در جریان بوده است که در یک طیف آن رژیم جنایتکار آخوندی با همه باندهای داخلی و خارجیاش قرار دارد و در رأس طیف دیگرش سازمان مجاهدین خلق ایران که دژخیم نوری از بردن نامش هم به خود میلرزد.
آدولف آیشمن، جنایتکار نازی که هزاران یهودی را روانه اتاقهای گاز اردوگاههای مرگ هیتلر میکرد، در دادگاه اورشلیم گفت: «اگر ما همه ۱۰٫۳ میلیون یهودی را کشته بودیم، آنوقت من راضی میبودم و میگفتم، خب ما یک دشمن را نابود کردیم … من یک مجری عادی دستورات نبودم، بلکه من (در اجرای جنایات) همفکری میکردم، من یک ایدآلیست بودم، اگر اینگونه نبود پس من باید دیوانه میبودم (که دست به چنین کاری بزنم).»
از دژخیم حمید نوری که گروههای زیادی از زندانیان سرموضع را روانه سالن مرگ کرده، البته انتظار نمیرود که چون همکار نازیاش «شهامت» بخرج داده و به گوشهای از چگونگی قتل عام بهترین فرزندان ایران اشاره کند!
آخر این همان تفاوت ذاتی فاشیزم هیتلری با فاشیزم دینی حاکم بر ایران است که دست پروردگانی چنین وقیح اما بزدل را پرورش میدهد. تنها قضات و دادستانهای مردم ایران در روز بزرگ حسابرسی از عهده پرداختن به این مهم برخواهند آمد.