پارسال این ایام سخت و سنگین میگذشت، حمید رفته بود، مثل چند یل دیگر، همین ایام از همراهی با مجاهدین در نبرد با کرونا بازگشته و خود را در مدار دیگری دیده و به درک جدیدی از «مجاهد» رسیده بودم که با آنچه از قبل دیده و دانسته بودم، فرق داشت.
هنوز نتوانستهام به آنچه دیدهام و حس کرده و فهمیدهام، جامهٔ کلامی درخور بپوشانم.
در مورد احساسم که چه چیزی برایم آشکار شد تنها تعریفی را مینویسم که تا حدی بخشی از حس و هوای دلم را بیان میکند، غزلی از حافظ است که «دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند / گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند/ ساکنان حرم ستر و عفاف ملکوت، با من راه نشین بادهٔ مستانه زدند»
این تعریف هم علیرغم زیباییاش، ناقص است، ناکامل، تنها بخشی از انعکاس نور در مجمر فردی است، اصل قضیه اما چیز دیگری است.
اجازه بدهید تا تعریف پدیده را بدینصورت عرضه کنم.
در روی کرهای زمین تعداد مشخصی کشور وجود دارد. تعداد احزاب و سازمانهای سیاسی علنی هم مشخص است. در هر جستجوی پایهای در مورد هر کشور میتوان به این فاکت ها دست یافت. تعریف این است که «سازمان مجاهدین خلق ایران بزرگترین تشکیلات جهان معاصر است که در آن حقوق برابر زن و مرد رعایت شده و میشود.» تلاش من بر این است که از روابط عمیقاً انسانی، توحیدی و انقلابی این مجموعهٔ چند هزارنفری که رایحهٔ ضد استثماری و احیاکنندهٔ جوهر آزاد فرد در متن یک جمع افراد مختلف با سلایق مختلف، تعریفی ارائه دهم که قابلاندازهگیری است. این یک بنیان علمی است که پدیده را باید اندازه گرفت تا بتوان در مورد آن فرضیهها را آزمود و استنتاج علمی کرد. به کلام دیگری میشود گفت که قابلیت اندازهگیری و سنجش، پایهای پیشرفت علم است. اگر سازمان مجاهدین خلق ایران بهعنوان یک نهاد اجتماعی، سازمان سیاسی، و یا هر تعریف دیگری از این جمع داشته باشیم، را بخواهیم تعریف کنیم، پس این تعریف میبایست قابلیت اندازهگیری داشته و همزمان بشود خصائل آن را با پدیدههای مشابه موردقیاس قرار داد. این همان حقیقت سادهای است که توانسته است خیل سیاستمداران از نحلههای مختلف و کشورهای مختلف و با پیشینههای بسیار متفاوت را تحت تأثیر قرار بدهد. این حقیقت شناخته شدهای هست که احزاب و سازمانهای در تبعید تلاش میکنند که به گروهها و احزابی که جهانبینی مشترکی با آنها دارند نزدیک شده و بهاصطلاح از «احزاب خواهر» برای پیشبرد و معرفی خود کمک بخواهند.
تعریف کلاسیک احزاب چپ و راست و یا میانه در توصیف این سازمان واقعیت را بیان نمیکند. پشتیبانان این سازمان از اردوگاههای سیاسی مختلفی هستند و دیدگاههای رسمی احزاب خود را گاها به چالشی بسیار عمیق کشیده و در مقابل خط دولتهای که ازنظر هویت سیاسی به آنها تعلق دارند، موضع سیاسی جدی در حمایت از مجاهدین خلق ایران را اتخاذ میکنند.
در واکنشهای رژیم ولایتفقیه نسبت به این موضوع یک فرار جدی مشاهده میشود و رژیم تلاش میکند با سخیفترین تبلیغات از کنار این مسئله رد بشود، جالب اینجاست که در ورای تبلیغات مضحک خریدوفروش افراد توسط مقاومت، تکتک این افراد «خریده شده» تحت هجمهٔ از صدها نامه و ایمیل و طومارهای ساختهشده از داخل و خارج ایران توسط ایادی رژیم، قرار میگیرند که گویا هدفش این هست که آنها را «به ماهیت اصلی منافقین» آشنا کند! در مواردی که توسط برخی از این نمایندگان مختلف افشاء شده بود، میشود تولید انبوه و فلهای را دید، مثلاً در یک مورد یک اشتباه در نگارش نام نماینده بود که توسط امت «خودجوش» از شهرهای مختلف ایران تکرار شده و مشخص بود که سرمنشأ نامهنگاری، نقطهٔ شروع این اشتباه بوده که در کپیبرداریهای بعدی تکرار شده است.
این چه خصلتی در درون مجاهدین و مقاومت ایران است که افراد باتجربه و استخوان خردکردههای سیاسی را اینچنین مورد تأثیر قرار میدهد تا حدی که در دنیای خیلی دموکراتیک غرب، احزاب و دولتهای هوادار سیاست مماشات با رژیم به «افراد خاطی» احزاب خود در موردحمایتشان از مجاهدین کارت زرد و قرمز میدهند تا از معاملات و بازار جذاب ایران محروم نشوند!
میخواستم بیشتر به این نکته بپردازم که رژیم در عالم واقع هم تلاش میکند که تبلیغات بسیار ماهرانه و پرداخته شدهٔ خودش علیه مقاومت را پیش ببرد و تئوری خریدوفروش سیاستمداران فقط برای جنگ روانی ساختهشده و خود رژیم هم در تاکتیک مقابله با مجاهدین در محافل سیاسیان را تکرار نمیکند و بیشتر «استعمال داخلی» دارد.
تلاش دیگر رژیم برای سیاه نشان دادن چهرهای انسانی این مقاومت و مجاهدین، با تبلیغات سرسامآور در مورد تشکیلات مجاهدین و نقش زنان مجاهد است!
رژیم بهخوبی میداند که این تشکیلات، توان مبارزاتی خودش را از دیدگاه انسانی خودش در مورد زنان انقلابی گرفته است، دیدگاه نفی استثمار تاریخی جنسی و جنسیتی، موتور محرکهٔ سازمانی است که در مقابل دیدگاه ضد بشری و زنستیز آخوندی قد علم کرده است.
این توضیحات را بهجای دیگری ارائه میدهم، بحث این مطلب تأثیری است که این دیدگاه ضد استثماری، به روی افرادی که در درون سازمان مجاهدین هستند، گذاشته و من فرصت داشتم که در یک مقطع بسیار حساس و شرایط بسیار حاد کرونا، این تأثیر را ببینم و بفهمم. ازخودگذشتگی و منافع جمع را بر منافع خود ترجیح دادن، در مورد اعضای مجاهدین یک تعریف انتزاعی و ذهنی نیست. وقتی شرایط سخت انسانها را احاطه میکند، مکانیسمهای تلاش برای بقاء در درون انسان فعال میشود که از یادگارهای صدها هزار سال تکامل طبیعی در انسان است. بازماندگان هولوکاست در مورد این مکانیزم ها بسیار نوشتهاند. اما وقتی بحث کمبود غذا در شرایط اعتصاب غذاست و یا تشنگی ناشی از اعتصاب خشک است، زمان فرصت بیشتری برای کنترل انعکاسهای غریزی فرد میدهد، اما وقتی کمبود اصلی هواست و تضاد در بودونبود اکسیژن تعریف میشود، و واکنش فرد مجاهد در قبال دریافت اکسیژن این سؤال هست «که آیا همه اکسیژن دریافت کردهاند؟ آیا بقیه وضع تنفسشان روبراه هست تا من دریافت این گاز حیاتبخش را برای خودم مجاز بدانم؟»
در کنار این، همزمان انطباق فعال با شرایط جدید، تلاش خستگیناپذیر جمعی، نوآوریهای فنی و مایه گذاری برای همقطاران، بهقدری اوج گرفته بود که واقعاً انسان مات و مبهوت میماند.
و وقتی شما بهعنوان شاهد، میبینید که این برخورد تک نمونه نیست و در درون این سازمان عام هست، در درون خود چه طوفانی از احساس تعلق به این رها شدگان از بند هر تعلقی بهجز دوستان، بر پا میشود؟ چگونه میشود توصیف نقطهٔ دیدن شکست کامل فرهنگ فردیت فرو برنده و منیت منفی در مقابل ارادهٔ انسان رها و آزادی را دید و به وجد و فریاد نیامد؟ در زندگی لحظاتی هستند که بروز آنها، انسان را برای همیشه تغییر میدهد، لحظاتی که شاید چیرهدستترین هنرمندان در قالب موسیقی و یا متنی و شعری و نقاشی. و.. و و تلاش کرده تا تعریف بکنند و همگان از شکوه و عظمت آن خبردار شوند و در آخر بازهم احساس موزیسین و شاعر و نقاش این است که این شاهکار هم ناقص است و نتوانسته کل بزرگی این پدیده را توصیف بکند.
در این لحظات انسان مبهوت میشود، کلام کامل نیست، هیچ فریادی بلندتر از این سکوتی نیست که رعایت آن شرط بزرگی است،
یک سال میگذرد و من هنوز مبهوت عظمت و عمق روابط انسانهای انقلابی و مجاهدی هستم که در تعریف زیبایی سازمانشان و روابطشان مجبورم به نور خورشید و زلالی آب و عطر بهار اشارهکنم تا بخشی از انسانیت رهای این انسانها را تعریف بکنم.
صدای این مقاومت، سیمای آزادی است. در همیاری با بدهکاری بزرگ به این سازمان بزرگ شرکت میکنم، اگر نکنم چه کنم؟ علم تعهد میآورد، دیروز و امروز بشری که به علم افروختن آتش رسید، یکی نیست.