۱۴۰۰ آذر ۲۱, یکشنبه

چرا دانش‌آموزان در تصادف کشته می‌شوند؟


                     تصادف مرگبار دانش آموزان

روزهفدهم آذرماه۱۴۰۰مینی بوس  مدرسه دختران مقطع اول متوسطه در محور هلشی به ماهیدشت در استان کرمانشاه، با یک کامیون تصادف کرد که متاسفانه بر اثر آن دو دانش آموز کشته و ۱۸تن دیگر مصدوم شدند.

از این‌گونه حوادث برای دانش‌آموزان میهنمان در حاکمیت آخوندی طی این چهار دهه کم اتفاق نیافتاده است، به راستی علت چیست؟

محمد بخارایی عضو هیأت جمعیت حمایت از ایمنی راه‌ها در رژیم، روز ۱۷آذر ۱۳۹۸ در گفتگو با خبرگزاری حکومتی ایرنا اعتراف کرد که: «سالانه ۲هزار دانش‌آموز به‌دلیل سوانح رانندگی در مسیر مدرسه (چه داخل شهر و چه خارج شهر) از دست می‌روند. و کسی حتی در پی علت حوادث و پیشگیری از وقوع آن نیز بر نمی‌آید».

اضافه بر فاجعه تصادف، سوختن دانش‌آموزان در کلاسهای درس به‌دلیل غیراستاندارد بودن وسایل گرمایشی، بارها اتفاق افتاده است. هم‌چنین اخبار ریزش دیوار مدارس به‌دلیل فرسودگی بناها روی سر دانش‌آموزان نیز کم نبوده است.

پانزدهم آذر سالگرد سوختن دختران شین آباد در اثر شعله‌ور شدن بخاری نفتی بود که با گذشت ۹سال از آن حادثه اسفبار به‌دلیل بی‌توجهی و عدم رسیدگی به دختران حادثه دیده شین آباد، مردم کردستان سؤال می‌کنند که اگر این دانش‌آموزان دختران و پسران مقامات رژیم بودند، آیا همین رفتار می‌شد؟

در کنار اینها، تردد دانش‌آموزان در مسیر‌های صعب‌العبور کوهستانی برای رسیدن به کلاس درس است که خطر پرت شدن وجود دارد و یا آویزان شدن آنها به کابلهای سیمی برای عبور از رودخانه‌ها برای رفتن به مدارس که گاه انگشتان دست خود را در اصطکاک با کابل سیمی از دست داده‌اند.

بنابراین تنها تصادف نیست که دانش‌آموزان را به کام مرگ می‌برد بلکه علل بسیار دیگر هم دارد. حالا این را بگذارید کنار این‌که مدارسی در دشتها زیر آفتاب تشکیل می‌شود یا در آغل گوسفندان که اینها بیماری‌زا هستند. و به سلامتی دانش‌آموزان ضربه‌های جدی می‌زند.

واقعیت این است که در جهان آموزش و پرورش یک استاندارهای مشخصی دارد. برای مثال معین می‌کنند که هر دویست خانوار باید یک مدرسه در نزدیکی خودشان داشته باشند یا هر هزار خانوار یک دبیرستان داشته باشند. به همین قیاس سایر امکانات لازم مثل ورزشگاه یا درمانگاه یا... برای ساکنان یک منطقه، مشخص و تابع استاندارهای مشخصی است... که ساکنان آن منطقه مجبور به تردد برای دستیابی به این امکانات نشوند.

یکی از استاندارها: فاصلهٔ مناسب حوزه خدماتی واحد های آموزشی به نسبت واحدهای مسکونی است که ۲۰۰ تا ۳۰۰ متر برای کودکستان، ۵۰۰ تا ۷۰۰ متر برای دبستان و ۱۵۰۰ تا ۲۰۰۰ متر برای دبیرستان پیشنهاد شده است. یعنی اصلاً کودکان و فرزندان مردم نباید نیاز داشته باشند از خانه حتی یک کیلومتر دور بشوند!

طبق استانداردهای دیگر، شعاع عملکرد مدارس بین ۲ تا ۳هزار متر برای دبیرستان، ۱۵۰۰ متر برای مدرسه راهنمایی، ۸۰۰ متر برای دبستان و ۲۰۰ متر برای کودکستان در نظر گرفته می‌شود.

حالا بر این اساس کاملاً قابل فهم است که وقتی دانش‌آموزان روستای دولت‌آباد برای درس مجبورند به ماهیدشت بروند، یا کوه‌پیمایی کنند یا با کابلهای سیمی از رودخانه‌های عبور کنند که به کلاس درست برسند، این حوادث هم طبیعی است. بنابراین روشن است که علت اصلی این حوادث اسفناک نبود امکانات اولیه طبق استانداردهای حداقلی است که اولین آن نساختن مدرسه برای دانش‌آموزان در محدوده خود آنهاست.

وقتی سالانه در نظام آخوندی سهم آموزش و پرورش از تولید ناخالص داخلی بنا به آمار رسمی حدود ۲درصد است، تازه همان هم در عمل کامل اختصاص داده نمی‌شود و بخشی هم در چاه ویل فساد دولتی می‌ریزد، طبیعی است که نتیجه‌اش بازی با جان دانش‌آموزان است.

در یک جدول مقایسه‌ای که در رسانه‌های حکومتی منتشره شده، در رابطه با نسبت مخارج آموزشی به تولید ناخالص داخلی، ایران تحت حاکمیت آخوندها در رتبه ۱۲۰ جهان در میان کشورها قرار دارد و حتی از پاکستان نیز پایین‌تر است.

علاوه بر این، سهم آموزش و پرورش از بودجه عمومی کشور در حالی که در کشورهای دیگر ۱۴درصد است بنا به آمار خود رژیم که با واقعیت فاصله دارد زیر ۸درصد است.

روشن است که با این سهم از تولید ناخالص داخلی (GDP) و بودجه عمومی وضعیت امکانات آموزشی از جمله مدارس چگونه خواهد بود.

از حدود ۵۲۰هزار کلاس درس کشور بیش از ۱۲۰هزار کلاس توسط خیرین مدرسه‌ساز احداث شده است. تازه بیش از ۲۰درصد مدارس ایمن نیست. یعنی احتمال حادثه و مرگ دانش‌آموزان وجود دارد. بقیهٔ امکانات آموزشی مثل تجهیزات آموزشی کارگاهها و آزمایشگاههای مدارس اصلاً به فراموشی سپرده شده است.

این وضعیت برای معلمین هم هست. برای مثال در مواردی یک معلم برای رسیدن به مدرسه خود طی روز مجبور است ۱۸۰کیلومتر رفت و آمد کند، در حالی‌که هیچ پشتوانه‌ای در وزارتخانه ندارد.

وقتی بودجه کشور خرج نهادهای نظامی و مذهبی وابسته به بیت ولی‌فقیه می‌شوند، طبیعی است حداقل امکاناتی که در همه کشورها برای کودکان وجود دارد، فرزندان مردم ایران از آن محروم باشند.

وقتی رژیم آخوندی به‌جای تأمین نیازهای سرویس و کلاس و ایمنی فرزندان این میهن به فکر فرستادن آخوند وطلبه به مدارس با هزینه بالا به بهانه حجاب و اخلاص است روشن است که باز هم از این فجایع داشته باشیم.

روزنامه کیهان خامنه‌ای روز ۱۰آذر ۱۴۰۰ نوشت:

«اکنون نیاز به حضور جدی و میدانی و نه رفع تکلیفی نهادی فعال و پویا هم‌چون امور تربیتی در مدارس شدیداً احساس می‌شود و همان‌طور که وزیر محترم در جلسه رأی اعتماد این وعده را دادند باید این موضوع به‌عنوان یکی از محوری‌ترین برنامه‌های آموزش و پرورش در ایام پیش رو باشد. در این خصوص یکی از راه‌کارهایی که پیش از این هم ارائه کردیم، استفاده از خیل انبوه روحانیان و طلاب جوان برادر و خواهر مؤمن و با اخلاق (در مدارس) است»