قیام ۹۸ «روشهای مدنیتر»! برای فریب معلمان
کیهاننویس حلقهبهگوش خامنهای به معلمان آزاده و بهجان آمدهٔ ایران توصیه کرد که دست از «تجمع بیدر و پیکر خیابانی»! بردارند و به «روشهای مدنیتر»! فکر کنند. روشهای مدنیتر احاله دادن مطالبهگران به وعدهٔ سر خرمن است و هیچگاه عملی نخواهد شد. روشهای مدنیتر، بهکار بستن خدعهٔ جدید برای به محاق بردن خیزش است. اکنون مشخص است که روش پاسخدهی به اعتراض کشاورزان اصفهانی را در ارتباط با خیزش معلمان نیز به اجرا گذاشته است.
وزیر نیروی دولت رئیسی در پاسخ به کشاورزان اصفهانی آنها را به آیندهیی نامعلوم احاله داد؛ این یعنی گذاشتن هیچ در کف دست کشاورزان.
با اوجگیری خیزش معلمان، مجلس ارتجاع در هراس از وضعیت انفجاری و در تقدیر بودن سلسلهای از خیزشها، با فوریت تمام لایحهٔ رتبهبندی معلمان را به تصویب رساند؛ تا بهزعم خود اعتراضات معلمان را به محاق برده باشد. اندکی از اعلام این تصمیم نگذشته بود که حسین عرب اسدی، معاون رئیس سازمان امور استخدامی رژیم آب پاکی بر روی دست معلمان ریخت و گفت که دولت اعتباری برای اجرای این لایحه در سال جاری ندارد!
«پس از این همه اعتراضات سراسری معلمان، حالا که طرح رتبهبندی در بهارستان تصویب شده اما وزارت آموزش و پرورش بودجهیی ندارد که این طرح را اجرایی کند و معلمان همچنان باید چشم انتظار بمانند» (جهان صنعت. ۲۵آذر۱۴۰۰).
این پاسخ همانند پاسخی بود که به کشاورزان اصفهانی داده شد.
در ادامهٔ این روند، محمدرضا نیکنژاد، کارشناس حکومتی مسائل آموزش و پرورش اعتراف کرد که آموزش و پرورش در اولویت دولت نیست.
کارنامهٔ عملکرد عمامهداران
سؤال این است اگر اولویت دولت منتصب خامنهای، آموزش و پرورش نیست، پس چه چیزی است؟
واقعیتها در متن جامعه سخن میگویند. زیاد نیاز نیست جای دور برویم. یک روزنامهٔ حکومتی، با انبوهی مسامحه و سانسور، بهصورت قطرهچکانی به کارنامهٔ عملکرد عمامهداران اشاره کرده است:
«دفن ۶۰میلیون تن زباله در اطراف تهران، دستآورد ۴۰سالهٔ رژیم ـ تبدیل دشتهای ایران به بیابان ـ رکود تولید ـ افزایش فقر و فقر مطلق ـ کاهش فاحش ارزش پول ملی و تضعیف شدید قدرت خرید اقشار محروم ـ احداث یک میلیون چاه عمیق و خالی شدن آبخوانها و در نتیجه فرو نشست زمین؛ فاجعهیی که بهصورت یک زلزلهٔ ویرانگر در کمین شهرهاست و در صورت وقوع «با واژگونی دکلهای انتقال برق، شکستن لولههای گازرسانی، نشست راهآهن و جادهها و ترکخوردگی ساختمانها و آثار باستانی» جهنمی زمینی برای مردم ایران رقم میخورد ـ بحران جاری شدن فاضلابها در برخی شهرها از میان کوچهها و ورود آن به خانهها ـ افزایش استفاده از کود و سموم دفع آفات در اشکال کشاورزی سنتی که علاوه بر هدر رفت آب موجب افزایش سرطان میشود ـ تولید اتومبیلهای پرمصرف و با تکنولوژی عقبافتاده و تصادفزا که جز آلودگی و مرگومیر بیشتر برای مردم به ارمغان نیاورده است ـ تبدیل رودخانهٔ کارون و دیگر رودخانههای خوزستان به محلی برای ریزش فاضلابهای شهری ـ تراشیدن جنگلها و تبدیل مزارع به ویلا برای اهداف سوداگرانه ـ صدور مجوز برای ساختن برجهای پرزرق و برق و ویلاهای وسیع و مدرن و پرهزینه در تهران و شهرهای بزرگ در حالی که بافت کهنهٔ شهری جان مردم را تهدید میکند و روستاها همچنان با زلزلهٔ پنج ریشتری فرو میریزند» (شرق. ۲۵آذر۱۴۰۰).
اولویت حکومت
اینها فقط مشت نمونهٔ خروار است؛ اما نشان میدهد اولویت این حکومت هیچگاه ایران و مردم ایران نبوده است. نشان میدهد که خامنهای و مافیای بیت او در هیچ ثانیهیی از ۲۴ساعت خود و در هیچ روزی از این چهار دهه، هرگز به ایران و منافع ملی آن نیندیشیدهاند. نه، این سخن رسا نیست. باید گفت در هیچ ثانیهیی از این چهار دهه آنها از ویرانی ایران و تبدیل آن به یک زمین سوخته در راستای منافع شیطانی خود غافل نبودهاند.
اولویت این رژیم طی ۴دهه بهطور محوری از این قرار بوده است:
آباد کردن زندانها و استفاده از آخرین تجهیزات و تکنیکها برای مراقبت، سانسور، اعمال اختناق و شکنجه و اعترافگیری و در واقع تبدیل ایران به یک زندان بزرگ ـ آباد کردن قبرستانها با انواع و اقسام مرگها از تیرباران و حلقآویز و مرگ در زیر شکنجه و خود کشاندن در زندان گرفته تا کشتار جمعی با کرونا، جنگافروزی و تروریسم ـ پروار کردن سپاه پاسداران و سپردن اقتصاد ایران به باندهای مافیایی برای خامفروشی و حراج منابع و معادن و سرمایههای طبیعی ایران ـ بهکارگیری علم، تکنیک و صنعت و شرکتهای دانشبنیان در خدمت ساخت بمباتمی، موشک و پهپاد و اختصاص سرمایههای نجومی برای رونق بخشیدن به آن و... لیستی بالابلند از تباهکاریها که همچنان میتوان آن را ادامه داد.
دو خط متنافر
آری، اولویت این رژیم هرگز ایران، آینده ایران، کودکان دانشآموز و نوباوگان ایرانی و آموزگاران آنها نبوده است و نیست. منافع ملی ایران و منافع عمامهداران دو بردار متنافر هستند که هیچگاه روی هم نمیافتند و همدیگر را قطع نمیکنند.
با این توصیف آیا جز «کف خیابان» و شورش و باز هم شورش بر هنجارهای شیخساخته، راه دیگری برای گرفتن حقوق بهیغما رفته متصور هست؟