به سمت سیاهی و سقوط
حاکمیت آخوندی آنچنان به بنبست رسیده که یک مهره حکومتی در اعترافی این وضعیت را تاریکترین نقطه از حیات ننگین رژیم دانسته و بسیاری از کارشناسان دیگر نیز در این شرایط فرصت برای رژیم را از دست رفته میدانند. آنها آنچنان این رژیم را در بنبست و غرق درگرداب بحرانهای مختلف میبینند، که نسبت به سرنگونیش به دست مردم هشدار میدهند.
آنها آخوند رئیسی و عناصر دولتش را عاجزتر از آن میدانند که توان بیرون کشیدن رژیم از چالشها و بحرانهای لاعلاج را داشته باشد. بحرانهایی که از نظر یک کارشناس حکومتی «مردم و جامعه را ناامید و گرفتار و فاصله اعتماد متقابل بین دولت و ملت را بیشتر کرد. در برهه کنونی شکاف دولت و ملت آنقدر زیاد شده که کم کردن این فاصله بسیار دشوار و یا حتی غیرممکن شده است» (جهان صنعت ۲۰آذر ۱۴۰۰).
همدلی روزنامه وابسته به باند مغلوب بحرانها را به گونهیی فراگیر و لاعلاج میداند که در نتیجه «کشورداری در این سرزمین به شیوهای که تاکنون بوده به بنبست رسیده است و این راه دیگر پیمودنی نیست و کشور را به ساحل آرام نخواهد رساند» (همدلی ۲۰آذر ۱۴۰۰).
این روزنامه در مقاله دیگری در ۱۳آذر ۱۴۰۰ با عنوان «ابرچالشهای جمهوری اسلامی» بخشی از بحرانهای گریبانگیر حاکمیت را به شرح زیر بر شمرده است:
- ناتمامی پروژه چگونگی مشارکت مدنی و تشکیلاتی مؤثر ملت در سرنوشت
- ناتمامی پروژه حکمرانی شفاف ملت و دولت پاسخگو و مسئولیتپذیر
-ناتمامی پروژههای توسعه محور منتج به رفاه و آسایش بدون تبعیض ملت با آمایش سرزمینی
-ناتمامی و ابر چالشهای زیستمحیطی با واگرایی ملی و اجتماعی بحرانزا.
تصمیمات ناقص با طرحهای غیرعلمی و غیرواقعگرایانه فارغ از منافع و امنیت ملی مانند چالش آب، احداث سدها و تأسیسات صنعتی نابجا.
- چالش واگرایی ملی، فرار نخبگان، مسخ هویتی و فقر عمومی…».
البته باید به این واقعیت اشاره کرد، هیچیک از پروژههایی که مقالهنویس این روزنامه باند مغلوب به آنها اشاره کرده مطلقاً اجرایی نشده است، تا اینکه مشکل در اجرایی شدن ناقص آنها باشد.
واقعیت این است که نظام ولایت فقیه از روز اول غصب حق حاکمیت مردم ایران توسط خمینی ملعون خودش باعث بهوجود آمدن این ابر چالشهای بوده است. طی سالیان هم نشان داده است که نه میخواهد و نه میتواند این بحرانها را برطرف کند.
بنابراین بیتردید دولت رئیسی جلاد نیز نخواهد توانست با «باید» درمانی و روضهخوانی آخوندی این بحرانها را برطرف کند. چرا که چنین ظرفیتی ندارد و امکانات و ثروتهای کشور را آنچنان نابود کرده که از این پس نیز برای حل این بحرانها در بنبست قرار دارد.
این واقعیت برخلاف ادعاهای خامنهای است که طی سالهای اخیر چندبار گفته است که حکومتش دچار هیچ بنبستی نیست و برای مشکلات راهحل دارد! بنبست و ناتوانی رژیم در حل بحرانهای مختلف آنچنان عیان و بدیهی است که حتی صدای عناصر بسیجی وابسته به باند خامنهای را نیز درآورده است.
در زمینه تاریک بودن چشمانداز بحرانها روزنامه جهان صنعت در ادامه مقالهاش نوشت: «کشور ما در تاریکترین نقطه مدیریت گرفتار شده و فرصت آزمون و خطای دوباره را از تصمیمگیران ربوده است. کارشناسان نسبت به خطرات تکرار خطاهای راهبردی گذشته هشدار میدهند» (جهان صنعت ۲۰آذر ۱۴۰۰).
البته در ورای تمامی بنبستهای سیاسی و اقتصادی که رژیم گرفتار آن شده است، بنبست اصلی آن با مردم به گونهیی است که به اذعان یک کارگزار حکومتی «دو ساعت یک اعتراض صنفی همان صنفی نمیماند بلافاصله میآیند داخل آن و تبدیلش میکنند به یک اعتراض سیاسی، شب که آنوقت اصلاً تبدیل میشود به یک پدیده براندازی» (تلویزیون شبکه چهار ۱۷آذر ۱۴۰۰).
این اعترافی به ظرفیت انفجاری جامعه و خشم و خروش مردم نسبت به نظام و سردمدارانش طوری که بقای آنرا به خطر انداختهاست.
چنین شرایطی است که باعث شده تتمه نیروهای رژیم نه تنها دچار انفعال و ناامیدی و ریزش شوند، بلکه به نوشته خبرگزاری ایرنا در گزارشی از جلسه رئیسی با دانشجویان بسیجی آنها «سخنانشان را تتدتر» کنند (ایرنا ۱۷آذر ۱۴۰۰).
وضعیت بحرانی در درون نظام به حدی است که بهنوشته روزنامه فرهیختگان نیروهای ریزشی و ناراضی باند خامنهای در دانشگاه «مطالبه تغییر در ایدههای حکمرانی» داشتند و حکمرانی دولت برگزیده خامنهای را با شدیدترین بیان به چالش کشیدند.