۱۳۹۶ اردیبهشت ۱۷, یکشنبه

بازی سخیف مناظره

کاندیداهای نمایش انتخابات رژیم
«مناظره دوم نامزدهای انتخاباتی بیش از مناظره نخست روشن کرد که دست دولت چقدر خالی است». این جمعبندی کیهان خامنه‌ای از دومین مناظره کاندیداهای انتخابات قلابی رژیم می‌تواند توصیفی نزدیک به واقعیت باشد، به شرط آن که در این جمله به جای «دولت» واژه «نظام» قرار گیرد. البته طبیعی است که ارگان و سخنگوی مطبوعاتی خامنه‌ای، فضیحت و بن‌بست تاریخی نظام ولایت فقیه را به دولت روحانی نسبت بدهد. اما واقعیت آن است که مناظرة‌ دوم بیش از مناظره اول بن‌بست دیکتاتوری فرتوت ولایت‌فقیه را در نمایش مسخرة‌ انتخابات برملا کرد.


این بن‌بست و فضیحت، از همان اولین لحظه شروع خیمه‌شب‌بازی مناظره بارز شد؛ هنگامی که مجری تلویزیون، اطلاعیه کمیسیون نظارت بر تبلیغات انتخابات را قرائت کرد که در آن تعارفات معمول کنار گذاشته شده و کاندیداهای ریاست‌جمهوری نظام صراحتاً به «مجازات» در صورت «تخلف» تهدید شده بودند: «کاندیداهای ریاست‌ جمهوری طبق ماده 71 به هیچ‌وجه مجاز به هتک حرمت و حیثیت کاندیدایی نمی‌باشند و طبق مقررات متخلفان مجازات خواهند شد».

این تهدید که به نظر می‌رسد از سوی ولی‌فقیه ارتجاع دیکته شده، علاوه بر انبوه اخطارها و هشدارهای روزهای قبل از زبان مهره‌ها و رسانه‌های رژیم به کاندیداها بود؛ از جمله: آخوند امامی کاشانی در نمایش جمعه تهران ـ (15اردیبهشت) هشدار داد که «این جامعه نباید لطمه ببیند، جامعه باید آرام و از اضطراب دور باشد. از اظهارات و حرکاتی که این جامعه را تکان می‌دهد، پرهیز شود...»

کاملاً روشن است که هراس از این است که مبادا مناظره مانند آنچه در سال88 به‌وقوع پیوست، آتش را به انبار باروت تضادهای انباشته اجتماعی نزدیک کند و خشم و کینة‌ مردم به جان آمده را شعله‌ور سازد. این همان جایی است که دیکتاتوری ولایت فقیه با یک تناقض لاینحل مواجه است؛ تناقض میان اولویت امنیت و بقایش یا گرم کردن تنور نمایش انتخابات. از یک سو دیکتاتوری مطلقه ولایت فقیه که در آن قدرت بسیار بیش از یک سلطان مستبد قرون‌وسطایی در وجود یک نفر متمرکز است و از سوی دیگر این دیکتاتوری ناچار است به اقتضای حکمرانی به جامعة که یک سابقه غنی 150ساله از مبارزه برای دستیابی به دموکراسی را در تاریخ معاصر خود دارد همرنگ شود و خود را یک حکومت امروزی و به‌اصطلاح مردم‌سالار جا بزند.

طبیعی این بود که خلیفة‌ ارتجاع اگر از قدرت تمام عیار یک ولی‌فقیه برخوردار بود، اصلاً گرد انتخابات و این قبیل بازیها نگردد یا لااقل با شیوه‌ کم‌دردسرتری و با «مهندسی» انتخابات، فرد مورد نظر خود را برمی‌کشید و بر کرسی می‌نشاند؛ اما از بخت بد، نه ولی‌فقیه چنین قدرتی دارد و نه شرایط اجتماعی و سیاسی به او چنین اجازه‌یی می‌دهد؛ او از یک سو با جامعه‌ ایران که در تراز مشخصی از رشد اجتماعی قرار دارد و در یک انقلاب شکوهمند نظام دیکتاتوری سلطنتی را به‌زیر کشیده روبه‌روست و از سوی دیگر با شرایط و مقتضیات بین‌المللی‌ای مواجه است که ناچارش می‌کند آرایه و پیرایة (هر چند نخ‌نما و مندرس) یک نظام امروزی را به خودش ببندد؛ این پوشش ناساز عاریتی اگر ‌چه نمی‌تواند ماهیتش را بپوشاند، اما در مواقعی برای بند و بست با سیاستمداران مماشاتگر به دردش می‌خورد، ولی اکنون بیش از پیش برایش دست و پاگیر و مزاحم شده است.

به این ترتیب مجموعه شرایط سیاسی، اجتماعی، تاریخی و بین‌المللی، انتخابات را مثل بسیاری پدیده‌های دیگر به این دیکتاتوری قرون‌وسطایی تحمیل کرده است؛ اما انتخابات، الزامات خودش را دارد و از آنجاکه این رژیم هیچ پایه و پایگاهی در جامعه ایران و مردم ایران ندارد، به‌شدت نیازمند آن است که شکلک انتخاباتی خود را با رنگ و نمای یک انتخابات واقعی بیاراید؛ به‌خصوص که در هر انتخابات، بیش از انتخابات قبلی نیازمند نمایش دادن حضور جمعیت و به قول خودش «شرکت حداکثری» است تا طرد و انزوای روزافزون اجتماعی خود را بپوشاند. در پاسخ به این ضرورت است که ناچار می‌شود مناظره راه بیندازد و تنور انتخابات را گرم کند؛ اما بلافاصله با تهدید و خطر آن مواجه می‌شود؛ این تهدید که مناظره تبدیل به میدان جنگ و جدال باندی و رو شدن فضاحتهای رژیم و باز شدن شکاف در رأس نظام شود و از همان‌جا آتشفشان قیام مردم فوران کند. این تناقض (میان ضرورت گرم شدن تنور انتخابات با خطر قیام) را آخوند احمد خاتمی با تشبیهی به‌خوبی بیان کرده است: «اولویت دوم، پس از گرم شدن تنور انتخابات، آن است که نان سوخته نشود، بریان شود و قابل خوردن باشد... طوری حرف نزن که نظام زیر سؤال برود.»[1]

نتیجه این تناقض لاینحل، به صحنه آمدن یک مناظره بی‌خاصیت و کنترل شده و مسخره بود که در آن هیچ مسأله جدی، حتی به‌منظور توجیه و دفاع، مورد اشاره قرار نگرفت، نه سوابق آخوند رئیسی به‌عنوان جلاد67، نه فضیحت کرسنت با دهها میلیارد دلار خسارت برای مردم ایران و نه حتی فاجعه دردناک انفجار معدن آزادشهر که این روزها همه‌ مردم را سوگوار و جریحه‌دار کرده است. چرا که روشن است اگر گوشه‌یی از هر یک از آنها و هزاران نمونه مانند آنها اندکی باز می‌شد، به سرعت به مراکز قدرت و غارت مانند سپاه پاسداران و نهایتاً بیت خامنه‌ای و شخص او راه می‌برد و «خیمه‌یی که عمودش ولایت‌فقیه است... به هم می‌ریزد.»[2]

به این ترتیب نتیجه‌ مناظره دوم برای دیکتاتوری ولایت فقیه، هم چوب و هم پیاز بود. هم پوسیدگی و شکنندگی‌اش در آن به نمایش گذاشته شد تا آن حد که توان تحمل یک مناظره کنترل شده میان چند تن از بالاترین عناصر سرسپردة‌ خود را ندارد و هم این مناظره همگان را از شعبده‌بازی انتخاباتش بیش از پیش منزجر کرد.