مقوله انتخابات را با هیچ سریشمی نمی توان به نظام ولایت فقیه چسباند. همین ناچسپی علت اصلی سیلی خوردن پی درپی ولی فقیه در چالشهای درونی نظام است. علاوه براین، خامنهای بدبختی های دیگری هم دارد. خمینی هم در انتخابات سیلی می خورد، ولی سرمایه دزدی انقلاب و عنوان مرجعیت ارتجاع را در کیسه داشت و مدعیان درون نظام را با تشری تسلیم یا خفه می کرد. خامنهای که موقعیتش به عنوان ولی فقیه پوشالی است، زورش نمی رسد و به مالیخولیا پناه می برد.
وی روز ۲۰ اردیبهشت، در جلو صفی از سرکردگان سپاهش از قبیل قاسم سلیمانی و محمد علی جعفری، کاندیداهای فرمایشی را دو روز قبل از مناظره سوم، تهدید کرد که «در انتخابات باید امنیّت بهصورت کامل محفوظ بماند و هرکسی که از این راه تخطّی بکند، قطعاً بداند سیلی خواهد خورد». در این باره، شخصیتی نکته سنج گفت، به نظر نمی رسد خامنهای حالی برای سیلی زدن داشته باشد مگر اینکه بخواهد به میرسلیم سیلی بزند که از باند خود اوست! نتیجه این شد که در مناظره سوم، کاندیداها بیشتر افسار پاره کردند و نوری همدانی حجره نشین تحت امر خامنهای در قم گفت: «از مناظره سوم خیلی ناراحت شدیم، هیچ لحظه ای از زمانی که انقلاب صورت گرفته تاکنون به اندازه این مناظره تلخ نبود».
شمشیرکشیدن دن کیشوت گونه خامنهای فرجامی بهتر از این نمی توانست داشته باشد. او که ردای ولایت فقیهی پوشالی را مدیون رفسنجانی است، شاید گمان می کرد که مرگ رقیب، کار یک دست کردن ولایت سرقتی را ساده تر خواهد کرد؛ اما در اولین نمایش انتخاباتی بعد از رفسنجانی، سرنوشت نکبت باری پیداکرده و در چالشهای درون نظام از هر طرف که می چرخد سیلی می خورد؛ چه وقتی احمدی نژاد «برخلاف توصیه عظما» در انتخابات ثبت نام می کند؛ چه وقتی قالیباف «براساس توصیه عظما» اسمش را از انتخابات پاک می کند؛ چه وقتی رئیسی برای توجیه جنایات خودش سوابق امنیتی روحانی را علم می کند و چه وقتی روحانی در حمله به رقیبش به ۳۸ سال اعدام و زندان در نظام ولایت فقیه است، اذعان می کند.
این هم که روز بعد روحانی کرنش کند که «حاضرم برای برخی از امور دهها بار دست خامنهای را ببوسم»؛ یا آخوند مصباح مدعی شود که انصراف قالیباف«پیروزی بزرگ جریان حزب اللهی است»؛ یا احمدی نژاد بگوید ثبت نامش تناقضی با توصیه عظما ندارد، هیچ کدام، سیلی خوردنهای ولی فقیه بخت برگشته را تغییر نمی دهد.
خامنهای در شب انتخابات با صحنه ناجوری مواجه شده که دست پخت خود اوست. او در ۵ مهر ۹۵ با اعلام رسمی مداخله فعالش در مهندسی انتخابات و تعیین کاندیداها، دیدار خصوصی اش با احمدی نژاد و منع او از «شرکت» در انتخابات را علنی کرد و گفت: «دو قطبی در کشور ایجاد میشود. دو قطبی در کشور مضرّ است به حال کشور». پس از هشت ماه، حالا به «ایجاد دوقطبی» و سیلی های «مضر» آن برای ولایت بحران زده اش تن داده و در سخنرانی ۲۷ اردیبهشت ۹۶ «سینه چاکان» دو قطب متخاصم را برای «حفظ امنیت» نظام به «حفظ متانت» نصیحت می کند.
آیا روند سیلی خوردن مقام عظما به همین جا ختم میشود؟ مسلما نه. فردا، چه رئیسی را از جعبه مارگیری بیرون بکشد، چه به ادامه خدمات روحانی تن بدهد، درهر حال، ولایت شکننده اش بحرانی تر و شکننده تر خواهد شد.
این حقیقت، از اول هم روشن بود، حرف تازه این است که سیلی خوردن پی درپی خامنهای در تلاشهای آشکارش برای مهندسی نمایش انتخابات - که از اسفند ۹۴ با گماشتن رئیسی به تولیت آستان قدس شروع شد و با رد صلاحیت احمدی نژاد و انصراف قالیباف و «ایجاد دو قطبی» آخوند شیاد و آخوند جلاد ادامه یافت- ؛ «شقه» و «ریزش» و «شکنندگی» ولایت او را بیشتر و آن را در برابر مقاومت انقلابی و خطر سرنگونی ضربه پذیرتر خواهد کرد.