شعار «نه جلاد نه شیاد...» که در ایام انتخابات، صدای مردم بهجان آمده و تصویر روشنی از ماهیت باندهای درونی رژیم بود یک ابهام داشت.
در این شعار که آخوند حسن روحانی، شیاد و ابراهیم رئیسی ـ قاتل زندانیان سیاسی در سال67 ـ جلاد معرفی شدند، ممکن بود این شائبه را در اذهان ایجاد کند که رئیسی دجالگری و فریبکاری و دروغ و جعل و حرامزادگی سیاسی بلد نیست؛ فقط میکشد. قاتل است؛ جلاد است به هیچ کس رحم نمیکند همچنان که به زندانیان محکوم در بیدادگاههای خودشان هم رحم نکرد. روحانی هم فقط یک شیاد است و فریبکار؛ یک دجال و حرامزاده تمام عیار سیاسی.
البته یاران و دوستاران مقاومت هر جا از این شعار استفاده کردند، اسناد شقاوت و کشتار روحانی را با هم رو کردند. یعنی هم گفتند فریبکار و دروغگو و مکار است و هم با افشای اسناد جنایت و آدمکشی و سرکوب نشان دادند که این شیاد همان است که روزی به صراحت گفت من اولین کسی بودم که حجاب اجباری را مدیریت کردم و در نطق روز 23تیر 59 که هنوز جریانهای سیاسی فعالیت میکردند و چند قطرهیی آزادی وجود داشت گفت:
«تقاضای دیگر من این است که توطئهگرها را هنگام برگزاری نماز جمعه در حضور مردم بدار آویزان کنند تا تأثیر بیشتر داشته باشد» (1)
اما این وسط دجالیت و فریبکاری آخوند ابراهیم رئیسی تحتالشعاع قتل عام قرار گرفت و به آن کمتر پرداخته شد. البته در روزهای آخر مسابقه و جنگ قدرت، وقتی کنسرتهای آنچنانی در حمایت از خودش در مشهد راه انداخت و دست گردن خواننده بازاری انداخت و با پول امام رضا بستههای مشوق به خانهها فرستاد و... نقاب فریب و دجالیتش هم کنار رفت اما باز هم به علت نفرت عمومی از قتلعام 67، کمتر به آن توجه شد.
به این سند توجه کنید:
این پشت صحنه و سورس سایت رئیسی است. قاتل شیاد برای اینکه مراجعه به سایتش بیشتر شود و کسانی که از طریق اینترنت بهدنبال موضوعات مختلف دادستانی و قضایی و قتلعام و امام رضا و... هستند، به سایت رئیسی برسند، ـ پشت صحنه ـ در متاتگ کیوردها، علاوه بر نام پایگاه اطلاعرسانی حجتالاسلام سید ابراهیم رئیسی، این عبارتها را ـ یواشکی ـ اضافه کرده است:
دادستان کل کشور، دادستان ویژه روحانیت، نماینده مردم خراسان جنوبی در خبرگان رهبری، پایگاه اطلاعرسانی سیدابراهیم رئیسی، سید ابراهیم رئیسی، تولیت آستان قدس رضوی، حرم امام رضا، آیتالله قتلعام، اعدام67، رئیسی کیست...
یعنی چون میداند نام رئیسی مترادف قتلعام و 67 و آیتالله قتلعام است، حاضر است برای بالابردن عدد خواننده و تعداد مخاطبین سایت ـ در متاتگ کیوردها ـ خودش را آیتالله قتلعام و قتلعام67 و... بنآمد اما در جنگ قدرت عقب نماند. مشابه همین سیاست فریبکارانه و خودزنی سیاسی و عقیدتی را روحانی با طرح موضوع 38سال اعدام و زندان پیش برد. او که خوب میداند جان مردم از 38سال بند و سلسله و دار به لب آمده و جوانان کسانی را که مثل آب خوردن حکم اعدام و شلاق و زندان صادر کردند نمیخواهند، در منتهای فریبکاری میگوید:
«ما انحصارگرایان را نمیخواهیم. ما آنهایی که پشت میز نشستهاند و حکم صادر کردهاند، نمیخواهیم. راه ما مشخص است. راه ما همزیستی مسالمتآمیز میان اقوام ایرانی است... ملت ایران یکبار دیگر هم اعلام کرد که مسیرش مسیر آزادی است و آن اسفند 94 بود. اردیبهشت 96 هم یکبار دیگر مردم ایران اعلام میکنند آنهایی که در طول 38سال فقط اعدام و زندان بلد بودند، را قبول ندارند...» (2)
این را کسی میگوید که در تابستان 59، آن زمان که کسی جرأت نمیکرد دم از اعدام مخالفان بزند گفت بهتر است مخالفان را در نماز جمعه حلقآویز کنیم تا با ایجاد فضای ترس و ارعاب تأثیر بیشتری داشته باشیم. انگار نه انگار که 16سال در موضع دبیر شورای عالی امنیت ملی چه خیانتها و جنایتها در حق مردم و جوانان و دانشجویان کرد.
بگذریم! صحبت از رئیسی بود. قاتل شیاد ابراهیم رئیسی در همان سایتی که خودزنی کرد باز هم حرف تازه دارد و در گرماگرم رقابت و دعوای قدرت ـ در صفحه شایعه ـ در پاسخ به قتلعام زندانیان سیاسی در سال 67 مینویسد:
«مدعیان هیچ سند و حکمی از امام مبنی بر اینکه ایشان حکم قضایی صادر مینمود، ارائه ندادهاند چون وجود ندارد.
آیتالله موسوی اردبیلی (ره) بهعنوان رئیس قوه قضاییه، حجت الاسلام موسوی خوئینیها بهعنوان دادستان کل کشور، حجت الاسلام حسینعلی نیری بهعنوان حاکم شرع، آقای اشراقی بهعنوان دادستان تهران، آقای مجید انصاری بهعنوان رئیس سازمان زندانها و آقای مصطفی پورمحمدی بهعنوان نماینده و معاون وزارت اطلاعات در این پرونده، همگی به حکم صریح امام امت در احقاق حق ۱۷ هزار قربانی اقدامات تروریستی منافقین عمل کردند.» (3)
میگوید اردبیلی و موسوی خوئینیها و مصطفی پورمحمدی و اشراقی کشتند؛ رئیسی فقط در هیأت مرگ آمد و نشست و تماشا میکرد. حالا چرا اردبیلی و موسوی و پورمحمدی؟ چون اردبیلی که مرد، این دو هم در این بازی طرف روحانی بودند. آخوند اسماعیل شوشتری هم که از موضع رئیس سازمان زندانها در هیأت مرگ حضور داشت ـ به عمد یا اشتباه یه به علت حواسپرتی ـ حذف کرده و به جایش مجید انصاری را بهعنوان رئیس سازمان زندانها نوشته است.
در ادامه هم مینویسد:
«این در حالی است که حجت الاسلام رئیسی در تمام دوران حضور خود در قوه قضاییه؛ هیچ گاه در جایگاه حاکم شرع قرار نگرفت و تاکنون هیچ حکم قضایی صادر نکرده و تنها به قبول سمتهای اجرایی و دادستانی بسنده کرده است. لازم به ذکر است که در قوه قضاییه جمهوری اسلامی ایران، قضات در جایگاه دادستان یا معاون دادستان همانند بعضی دیگر از نقاط جهان، حکم صادر نمیکنند و صدور حکم بهعهده قاضی دادگاه و نه قاضی در دادسرا است. چطور میتوان کسی که یک روز در دادگاه نبوده است به او نسبت صدور حکم داد. این موضوع برای کسی که الفبای علم حقوق را بداند روشن است.» (4)
هر چه بیشتر توضیح میدهد کار بیشتر خراب میشود. میگوید در این مملکت قضات در جایگاه دادستان یا معاون دادستان حکم صادر نمیکنند اما فراموش کرده یک سطر بالاتر خودش نوشته پورمحمدی و اشراقی و نیری و... به حکم خمینی زندانیان را کشتند. یعنی حکم را فلهیی خمینی صادر کرد و پورمحمدی و اشراقی اجرا کردند. اگر دادستان در جایگاه قضات حکم صادر نمیکند چرا نوشتی اشراقی از موضع دادستان وارد عمل شد؟ یعنی رئیس سازمان زندانها و نماینده اطلاعات حکم صادر میکنند، اما رئیسی که جانشین دادستان است [نه معاون] فقط برای کنجکاوی یا از روی بیکاری وارد هیأت مرگ شد؟ وانگهی! کسی که با الفبای محاکمه و قضا در نظام آخوندی آشنا باشد میداند که تمام قضات و حکام ضدشرع که هزار هزار حکم اعدام صادر کردند هیچ سواد حقوقی و قضایی نداشتند و رئیسی هم از 18سالگی به کار بازجویی و محاکمه و کشتار زندانیان در کرج و همدان مشغول شد و بعد هم به علت سرسپاری مطلق در جریان قتلعام زندانیان، از طرف خمینی حکم و مأموریت مشخص قضایی و کشتار و قصاص زندانیان سمنان و سیرجان و... . را گرفت و برخلاف ادعای فوق، با حکم خمینی در سمنان و سیرجان و اسلامآباد که برخی باید قصاص میشدند و برخی دار و سنگسار و ظاهراً کسی فرصت و جرأت این کار را نداشت رفت و حکم «خدا» را اجرا کرد. خمینی در این حکم مینویسد:
«از آنجا که گزارشات متعددی در مورد ضعف دستگاه قضایی به اینجانب رسیده است، و مردم شریف و متعهد ایران انتظار برخورد جدیتری با مسائل مختلف را دارند، به جنابعالی و حجت الاسلام آقای رئیسی مأموریت قضایی داده میشود تا نسبت به گزارشات شهرهای سمنان، سیرجان، اسلامآباد و دورود رسیدگی نموده، و فارغ از پیچ و خمهای اداری با دقت و سرعت آنچه حکم خداست در موارد مذکور اجرا نمایید... به تاریخ 11 دی ماه 1367- روح الله الموسوی الخمینی» (5)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1-حسن روحانی ـ 23تیرماه 1359 در مجلس آخوندی
2-آخوند روحانی دوشنبه ـ ۱۸ اردیبهشت1396ـ همدان)
3-سایت رسمی سیدابراهیم رئیسی ـ https://goo.gl/7mSPHp
4-سایت رسمی سیدابراهیم رئیسی ـ https://goo.gl/7mSPHp
5-سایت مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی. https://goo.gl/CWiKOa.
در این شعار که آخوند حسن روحانی، شیاد و ابراهیم رئیسی ـ قاتل زندانیان سیاسی در سال67 ـ جلاد معرفی شدند، ممکن بود این شائبه را در اذهان ایجاد کند که رئیسی دجالگری و فریبکاری و دروغ و جعل و حرامزادگی سیاسی بلد نیست؛ فقط میکشد. قاتل است؛ جلاد است به هیچ کس رحم نمیکند همچنان که به زندانیان محکوم در بیدادگاههای خودشان هم رحم نکرد. روحانی هم فقط یک شیاد است و فریبکار؛ یک دجال و حرامزاده تمام عیار سیاسی.
البته یاران و دوستاران مقاومت هر جا از این شعار استفاده کردند، اسناد شقاوت و کشتار روحانی را با هم رو کردند. یعنی هم گفتند فریبکار و دروغگو و مکار است و هم با افشای اسناد جنایت و آدمکشی و سرکوب نشان دادند که این شیاد همان است که روزی به صراحت گفت من اولین کسی بودم که حجاب اجباری را مدیریت کردم و در نطق روز 23تیر 59 که هنوز جریانهای سیاسی فعالیت میکردند و چند قطرهیی آزادی وجود داشت گفت:
«تقاضای دیگر من این است که توطئهگرها را هنگام برگزاری نماز جمعه در حضور مردم بدار آویزان کنند تا تأثیر بیشتر داشته باشد» (1)
اما این وسط دجالیت و فریبکاری آخوند ابراهیم رئیسی تحتالشعاع قتل عام قرار گرفت و به آن کمتر پرداخته شد. البته در روزهای آخر مسابقه و جنگ قدرت، وقتی کنسرتهای آنچنانی در حمایت از خودش در مشهد راه انداخت و دست گردن خواننده بازاری انداخت و با پول امام رضا بستههای مشوق به خانهها فرستاد و... نقاب فریب و دجالیتش هم کنار رفت اما باز هم به علت نفرت عمومی از قتلعام 67، کمتر به آن توجه شد.
به این سند توجه کنید:
این پشت صحنه و سورس سایت رئیسی است. قاتل شیاد برای اینکه مراجعه به سایتش بیشتر شود و کسانی که از طریق اینترنت بهدنبال موضوعات مختلف دادستانی و قضایی و قتلعام و امام رضا و... هستند، به سایت رئیسی برسند، ـ پشت صحنه ـ در متاتگ کیوردها، علاوه بر نام پایگاه اطلاعرسانی حجتالاسلام سید ابراهیم رئیسی، این عبارتها را ـ یواشکی ـ اضافه کرده است:
دادستان کل کشور، دادستان ویژه روحانیت، نماینده مردم خراسان جنوبی در خبرگان رهبری، پایگاه اطلاعرسانی سیدابراهیم رئیسی، سید ابراهیم رئیسی، تولیت آستان قدس رضوی، حرم امام رضا، آیتالله قتلعام، اعدام67، رئیسی کیست...
یعنی چون میداند نام رئیسی مترادف قتلعام و 67 و آیتالله قتلعام است، حاضر است برای بالابردن عدد خواننده و تعداد مخاطبین سایت ـ در متاتگ کیوردها ـ خودش را آیتالله قتلعام و قتلعام67 و... بنآمد اما در جنگ قدرت عقب نماند. مشابه همین سیاست فریبکارانه و خودزنی سیاسی و عقیدتی را روحانی با طرح موضوع 38سال اعدام و زندان پیش برد. او که خوب میداند جان مردم از 38سال بند و سلسله و دار به لب آمده و جوانان کسانی را که مثل آب خوردن حکم اعدام و شلاق و زندان صادر کردند نمیخواهند، در منتهای فریبکاری میگوید:
«ما انحصارگرایان را نمیخواهیم. ما آنهایی که پشت میز نشستهاند و حکم صادر کردهاند، نمیخواهیم. راه ما مشخص است. راه ما همزیستی مسالمتآمیز میان اقوام ایرانی است... ملت ایران یکبار دیگر هم اعلام کرد که مسیرش مسیر آزادی است و آن اسفند 94 بود. اردیبهشت 96 هم یکبار دیگر مردم ایران اعلام میکنند آنهایی که در طول 38سال فقط اعدام و زندان بلد بودند، را قبول ندارند...» (2)
این را کسی میگوید که در تابستان 59، آن زمان که کسی جرأت نمیکرد دم از اعدام مخالفان بزند گفت بهتر است مخالفان را در نماز جمعه حلقآویز کنیم تا با ایجاد فضای ترس و ارعاب تأثیر بیشتری داشته باشیم. انگار نه انگار که 16سال در موضع دبیر شورای عالی امنیت ملی چه خیانتها و جنایتها در حق مردم و جوانان و دانشجویان کرد.
بگذریم! صحبت از رئیسی بود. قاتل شیاد ابراهیم رئیسی در همان سایتی که خودزنی کرد باز هم حرف تازه دارد و در گرماگرم رقابت و دعوای قدرت ـ در صفحه شایعه ـ در پاسخ به قتلعام زندانیان سیاسی در سال 67 مینویسد:
«مدعیان هیچ سند و حکمی از امام مبنی بر اینکه ایشان حکم قضایی صادر مینمود، ارائه ندادهاند چون وجود ندارد.
آیتالله موسوی اردبیلی (ره) بهعنوان رئیس قوه قضاییه، حجت الاسلام موسوی خوئینیها بهعنوان دادستان کل کشور، حجت الاسلام حسینعلی نیری بهعنوان حاکم شرع، آقای اشراقی بهعنوان دادستان تهران، آقای مجید انصاری بهعنوان رئیس سازمان زندانها و آقای مصطفی پورمحمدی بهعنوان نماینده و معاون وزارت اطلاعات در این پرونده، همگی به حکم صریح امام امت در احقاق حق ۱۷ هزار قربانی اقدامات تروریستی منافقین عمل کردند.» (3)
میگوید اردبیلی و موسوی خوئینیها و مصطفی پورمحمدی و اشراقی کشتند؛ رئیسی فقط در هیأت مرگ آمد و نشست و تماشا میکرد. حالا چرا اردبیلی و موسوی و پورمحمدی؟ چون اردبیلی که مرد، این دو هم در این بازی طرف روحانی بودند. آخوند اسماعیل شوشتری هم که از موضع رئیس سازمان زندانها در هیأت مرگ حضور داشت ـ به عمد یا اشتباه یه به علت حواسپرتی ـ حذف کرده و به جایش مجید انصاری را بهعنوان رئیس سازمان زندانها نوشته است.
در ادامه هم مینویسد:
«این در حالی است که حجت الاسلام رئیسی در تمام دوران حضور خود در قوه قضاییه؛ هیچ گاه در جایگاه حاکم شرع قرار نگرفت و تاکنون هیچ حکم قضایی صادر نکرده و تنها به قبول سمتهای اجرایی و دادستانی بسنده کرده است. لازم به ذکر است که در قوه قضاییه جمهوری اسلامی ایران، قضات در جایگاه دادستان یا معاون دادستان همانند بعضی دیگر از نقاط جهان، حکم صادر نمیکنند و صدور حکم بهعهده قاضی دادگاه و نه قاضی در دادسرا است. چطور میتوان کسی که یک روز در دادگاه نبوده است به او نسبت صدور حکم داد. این موضوع برای کسی که الفبای علم حقوق را بداند روشن است.» (4)
هر چه بیشتر توضیح میدهد کار بیشتر خراب میشود. میگوید در این مملکت قضات در جایگاه دادستان یا معاون دادستان حکم صادر نمیکنند اما فراموش کرده یک سطر بالاتر خودش نوشته پورمحمدی و اشراقی و نیری و... به حکم خمینی زندانیان را کشتند. یعنی حکم را فلهیی خمینی صادر کرد و پورمحمدی و اشراقی اجرا کردند. اگر دادستان در جایگاه قضات حکم صادر نمیکند چرا نوشتی اشراقی از موضع دادستان وارد عمل شد؟ یعنی رئیس سازمان زندانها و نماینده اطلاعات حکم صادر میکنند، اما رئیسی که جانشین دادستان است [نه معاون] فقط برای کنجکاوی یا از روی بیکاری وارد هیأت مرگ شد؟ وانگهی! کسی که با الفبای محاکمه و قضا در نظام آخوندی آشنا باشد میداند که تمام قضات و حکام ضدشرع که هزار هزار حکم اعدام صادر کردند هیچ سواد حقوقی و قضایی نداشتند و رئیسی هم از 18سالگی به کار بازجویی و محاکمه و کشتار زندانیان در کرج و همدان مشغول شد و بعد هم به علت سرسپاری مطلق در جریان قتلعام زندانیان، از طرف خمینی حکم و مأموریت مشخص قضایی و کشتار و قصاص زندانیان سمنان و سیرجان و... . را گرفت و برخلاف ادعای فوق، با حکم خمینی در سمنان و سیرجان و اسلامآباد که برخی باید قصاص میشدند و برخی دار و سنگسار و ظاهراً کسی فرصت و جرأت این کار را نداشت رفت و حکم «خدا» را اجرا کرد. خمینی در این حکم مینویسد:
«از آنجا که گزارشات متعددی در مورد ضعف دستگاه قضایی به اینجانب رسیده است، و مردم شریف و متعهد ایران انتظار برخورد جدیتری با مسائل مختلف را دارند، به جنابعالی و حجت الاسلام آقای رئیسی مأموریت قضایی داده میشود تا نسبت به گزارشات شهرهای سمنان، سیرجان، اسلامآباد و دورود رسیدگی نموده، و فارغ از پیچ و خمهای اداری با دقت و سرعت آنچه حکم خداست در موارد مذکور اجرا نمایید... به تاریخ 11 دی ماه 1367- روح الله الموسوی الخمینی» (5)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1-حسن روحانی ـ 23تیرماه 1359 در مجلس آخوندی
2-آخوند روحانی دوشنبه ـ ۱۸ اردیبهشت1396ـ همدان)
3-سایت رسمی سیدابراهیم رئیسی ـ https://goo.gl/7mSPHp
4-سایت رسمی سیدابراهیم رئیسی ـ https://goo.gl/7mSPHp
5-سایت مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی. https://goo.gl/CWiKOa.