در روز شنبه ۳۰ اردیبهشت، وزارت کشور رژیم نتایج نمایش موسوم به انتخابات را اعلام کرد. این نتیجه در شرایطی اعلام می شود که هیچ نهاد و شخصیت بی طرف ایرانی و غیر ایرانی بر این مضحکه و اطاق جادویی «تجمیع آرا» نظارت نداشته و از این رو رقم سازی مربوط به تعداد شرکت کنندگان فاقد اعتبار و یک دروغ محض است. واقعیت این است که در رقابت بین دو باند درون ولایت خامنه ای، باند «حاکم» بازی را به شکل مفتضحانه باخته و حسن روحانی برای بار دوم با کسب ۵۷ درصد آرا بر صندلی ریاست قوه مجریه تکیه زده تا مسیر «نرمش قهرمانانه» خامنه ای که با نوشیدن جام زهر هسته ای آغاز شد را هموارتر کند. تا آن جا که به اکثریت مردم ایران بر می گردد، از این نمایش تکراری هیچ نصیبی نخواهند بُرد. زندگی و معیشت مردم روز به روز بدتر خواهد شد.
پیرامون این شعبده بازی بحث و تحلیل بسیار صورت گرفته و ادامه خواهد داشت. هدف این نوشته تحلیل آن چه تحت عنوان انتخابات صورت گرفته نیست. هدف این نوشته حتی گزارش جنبش گسترده تحریم از جانب اکثریت قریب به اتفاق گروههای سیاسی نیست. هدف این یادداشت ستایش و قدردانی از کسانی است که وارد این بازی سخیف نشده و آن را برنتابیدند. در این نوشته به فرازهایی از اعلام موضع شفاف و افتخار آمیز برخی از آنان می پردازم.
شعله پاكروان مادر زنده یاد ریحانه جباری در باره این شعبده بازی نوشت: «در حالى كه كمتر از یك هفته به نمایش تهوع آورى به نام انتخابات باقى مانده است، من به هیچکدام از۶ بازیگر رأى نخواهم داد. نه به سه بازیگر اصلی که خودشان با وقاحت در برابر چشمهای مردم، جنایات و دزدیهای یکدیگر را رسوا می کنند و نه۳ سیاهی لشگری که برای خالی نبودن عریضه آمده اند. اینان در یک مورد مشترکند: همه شان طرفدار زندان و شکنجه و اعدامند. اصلی ترین مطالبه مردم نیز روشن است، آزادى، همان كه زیر سایه هیچكدام از اینان دست یافتنی نیست… چگونه مى خواهیم رأى دهیم و چشمهای گوهر عشقی را فراموش كنیم؟ و آخرین نگاه ندا آقا سلطان را به یاد نیاوریم؟ و صدای آرش صادقی را از خاطر ببریم؟ و صدای شهرام احمدی را؟»
شهین مهین فر، مادر زنده یاد امیر ارشد تاج میر در دلنوشته خود اعلام کرد که «به قاتلان فرزندانم رای نمی دهم».
«برای پسر مبارزم، امیر ارشد تاج میر
جگرم می سوزد، برای جوانی ات، که زیر خاک شد.
عزیز مادر، بگذار هر که می خواهد رای دهد.
حق دارد، چون هنوز جگرش نسوخته و خدا نکند بسوزد.
فقط کاش می فهمیدند و می دانستند جوانهایی که در زندان به دست جلادان می می رند و هیچ کس به دادشان نمی رسد هم ایرانی اند و از جنس خودشان.
آنها برای یک زندگی شرافتمندانه، کار می خواهند.
آنها دردشان درد کودکان کارتن خواب است.
آنها دردشان درد پدریست که کلیه می فروشد تا فرزندانش شب گرسنه نخوابند.
آنها سر پناهی کوچک می خواهند، نه کاخی در زعفرانیه.
آنها آزادی می خواهند تا حرفهای پر دردشان را بزنند.
آنها گوش شنوا می خواهند برای شنیدن، نه کتک خوردن با شوکر برقی.
آنها مانند فرزندان جناب مدیر یا فلان رییس، ماشین پورشه نمی خواهند.
آنها درد دارند، درمان می خواهند، بیمارستان و پزشک و دارو می خواهند.
آنها بیمه و برای بچه های شان نان می خواهند نه شعار.
آنها دل خوش می خواهند، غم و ستم بس است.
آنها انسانیت انسانی شان را می خواهند، نه توهین و تحقیر.
شما برای احترام به دوستی هرکس و به هر دلیل و به هر کاندیدا رای دهید،
مختارید، اما من به قاتلان فرزندانم رای نمی دهم.»
روز چهارشنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۶ خانواده زنده یاد ندا آقا سلطان در فیس بوک «یادبود ندا» نوشتند: «در اینجا اعلام می داریم خانواده ندا در انتخابات شرکت نخواهند کرد…» در خرداد ۱۳۹۲ هم خواهر ندا در همین صفحه نوشت: «ما هنوز چشمهای باز مونده ندا، خون ریخته شده كف خیابون رو فراموش نكردیم كه بخواهیم از كسی طرفداری كنیم و به كسی رای دهیم. مامان من به هیچ كس رای نداده، رای ما روزی به كسی خواهد بود كه وجود آن را داشته باشد كه اعلام كند قاتل این بچه های بی گناه چه كسی بوده و انتقام آنها را بگیرد كه انتظار چنین چیزی از آدمهایی كه از فیلتر شورای نگهبان رد شده باشند محال است. مامان من رای نداده و نخواهد داد.»
گلرخ ابراهیمی ایرایی، زندانی سیاسی از بند زنان زندان اوین در باره مضحکه موسوم به انتخابات نوشت: «به راستی تفاوت این دو دسته که سعی دارند خود را به عنوان دو حزب به توده ی جامعه بقبولانند چیست؟! مگر جز این است که در تمام دوره ها بازداشت، احکام سنگین و بی ادله، دادگاههای فرمایشی و چند دقیقه ای، اعدام و فساد مالی و فقر و فحشا و کودک آزاری و تجاوز و آتش سوزی در مدارس و بی هویتی پاسپورت ایرانی و وعده های پوشالین و بی سر انجام مسئولان و …را شاهد بودهایم؟! … در کدام دولت بازداشت و اهانت و اعدام نداشته ایم که داد آزادی و امنیت و آرامش جامعه سر می دهند. البته تا زمانی که تعدادی هورا کش و از داخل زندانها هویت خود را انکار کنند و ملیجک وار دست به قلم تمجید از امثال ظریف برند و انگشت به جوهر، ننگ حضور در این نمایش مضحک آغشته کنند؛ ایشان نیز باید بر خر مراد سوار باشند و شاهد حضور اصلاحطلبان با نام اعتدالیون که با اصولگرایان معتدل گره خوردهاند باشیم…. باشد که روزی شاهد حضور احزاب و منتخبی با عقاید و باورهای مختلف در عرصه ی انتخابات کشورمان باشیم. تا آن روز به جهت نبود فضای باز سیاسی و تحمیل کاندیدای گزینشی و ممانعت از حضور احزاب و عدم پاسخگویی به چرایی از میان برداشتن احزاب و گروهها و تا حضور کاندیدایی از تمامی ایدئولوژیها، مذاهب و قومیتهای ایرانی از شرکت در چنین انتخاباتی که نه حماسه ی حضور بلکه نمایش اقتدار تک روی، سرکوب و استبداد است و تنها صرف هزینه ای جهت عوام فریبی ست خودداری نموده و فعالانه تا ایجاد فضایی باز جهت فعالیت آزاد کلیهی احزاب در ایرانی آزاد و رها از یوغ استبداد تلاش خواهیم نمود.»
زندانیان سیاسی زندان مرکزی زاهدان در بیانیه ای با تشریح تبعیض دینی در نظام حاکم، اعلام کردند:
«همه اقشار مختلف به خصوص اهل سنت و اقلیتهای قومی و مذهبی و مردم ایران می خواهیم که این انتخابات را که رئیس جمهور در آن مترسکی بیش نیست و آلت دست دیگران است را تحریم کنند. ما زندانیان سیاسی زندان زاهدان هم این انتخابات را تحریم می کنیم.»
این بیانیه را مولوی نورالدین کاشانی، مولوی عبدالرحیم کوهی، امان الله بلوچ زهی، همزه ریگی، بشیر احمد حسین زهی، عابد بم پوری، اسحاق کلکلی، میثم چندانی، حسن دهواری، الیاس قلندر زهی، شیرمحمد زمانی پور، نوید سپاهی، شیرجان دهواری، ابوبکر رستمی، سجاد بلوچ، چاکری، عبدالخالق ریگی، صوفی چمبری، درمحمد شه بخش، اسماعیل شه بخش، عبدالله نوتی زهی، محسن قنبر زهی، محمد رضا قنبرزهی، عبدالملک قنبر زهی، عبدالحمید کارا زهی،عبدالصمد هود، عطا الله هود، عبدالوحید هود، زبیر هود، عظیم بلوچ زاده، ابوبکر ملازهی، مصیب وطن خواه، حامد باران زهی، امین ریسی، بشیر احمد بلیدهی، صدیق باران زهی، ادریس بلیدهی، جاوید دهقان، محمود کلکلی و امید ایمانی امضا کردند.
جمعی از زندانیان سیاسی زندان رجایی شهر در بیانیه ای با عنوان «تحریم نمایش مسخره انتخابات قلابیرژیم» اعلام کردند:
«علیرغم مهندسی همه جانبه ولی فقیه و رسم انواع و اقسام خطوط قرمز و ممنوعه و تهدید و رد صلاحیتهای افرادی که قبلا ثابت کرده بودند منافع شخصی شان هیچگونه وجاهتی برای رسام خطوط قرمز قائل نمی شوند، همچنین مشخص کردند که تاراج و به یغما بردن اموال میهن، آنچنان در وجود عوامل و جیره خواران رژیم ریشه دوانده که برگزیده ترین نفرات حکومت نیز برای سهیم نمودن در خوان به یغما برده شده به ریش ولی فقیه پوشالی و رو به اضمحلال خندیدند و هر کدام گوشه ای از فساد نهادینه و سیستماتیک رژیم را که مربوط به جناحهای دیگر بود، رو کردند و مانند مناظره های دو دوره قبل آنچه در نهایت آشکار و یا هویدا گردید این بود که شرط اساسی برای شرکت داشتن در آن ( نه ۴٪ بلکه کمتر از ۲٪ ) افرادی که به انحاء مختلف در قدرت دستی دارند، این است که علاوه بر اینکه در مسابقه فساد و چپاول و قدرت با دیگر افراد شرکت کنند، بلکه بدون وقفه در سرکوب و شکنجه و اعدام هر آنکس که به افشای حریم فساد سردمداران ولایت و نیروی سرکوبگر آن یعنی سپاه پاسداران جهل و جنایت و بسیج ضدمردمی می پردازد، هیچگونه شک و شبهه ای به خود راه ندهند….
حال که این جانیان افشا شدن جنایتها و دزدیهای شان نزد مردم را مخل امنیت خود می دانند، بیش از پیش روشن می گردد همانطور که در قانون اساسی خود رژیم ذکر گردیده نظر مردم در مقابل نظر ولی فقیه فاقد هرگونه ارزشی می باشد. …
حال که هیچگونه تفاوتی بین آخوند رئیسی یعنی مجری قتل عام سال ۱۳۶۷ و یا آخوند روحانی یعنی سرکوب کننده قیام ۱۸ تیر ۷۸ و قیام ۸۸ و پاسدار قالیباف (که با رئیسی ائتلاف نموده) که نماینده به قول خودشان برادران قاچاقچی در بیش از ۱۱۴ اسکله و گمرک و امثال فرودگاه پیام و … وجود ندارد و از آنجائی که هر فردی با شرکت در نمایش انتخابات، با آلوده کردن دست خود به خون جوانان آگاه و پاکباز این میهن راه را برای کشتارهای آتی و چپاول مملکت برای این جنایتکاران هموار می کند؛
ما زندانیان سیاسی- عقیدتی زندان گوهردشت کرج یکصدا و دست در دست دیگر اقشار میهن در زنجیر، با تحریم این نمایش مسخره اعلام می نمائیم؛ ما خواهان یک انتخابات آزاد زیر نظر مراجع بین المللی برای رسیدن به یک جامعه آزاد و مبتنی بر حاکمیت و آزادی تمامی آحاد مردم، بدون هیچگونه تبعیض جنسیتی و قومی، دینی و … مبتنی بر اعلامیه جهانی حقوق بشر می باشیم.»
این بیانیه را رضا اکبری منفرد، ایرج حاتمی، لطیف حسنی، خالد حردانی، امیر دوربین قاضیانی، شاهین ذوقی تبار، سعید شیرزاد، حسن صادقی، محمد مهدی فراخی شاندیز، ابوالقاسم فولادوند، ابراهیم فیروزی،احمد کریمی و سعید ماسوری امضا کردند.
این است سند افتخار و شرافت شهروندان ایران زمین. اینان ستارگان درخشان سپهر جنبش آزادیخواهی و دادخواهی مردم ایران هستند و به قول زنده یاد احمد شاملو: «اینان دل به دریا افکنانند/به پای دارنده آتشها».
اینان در زیر تازیانه و درفش پایداری می کنند تا حماسه های واقعی را به ثبت رسانند.
فریاد اینان است که اندام پوسیده ولایت خامنه ای را به لرزه انداخته است. اینان نه فراموش شدگان که تجسم واقعی اراده مردم دربند برای رهایی هستند. اینان هستند که در فضای ریا و تزویر آزادی را در درک ضرورت می دانند و به همین خاطر وارد شعبده بازی خلیفه جلاد و حامیان تبهکار او نمی شوند. این عالی ترین ارزشی است که در روز ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۶ به ثبت رسید.
منبع: نبردخلق شماره ۳۸۵، دوشنبه اول خرداد ۱۳۹۶ – ۲۲ مه ۲۰۱۷
برگرفته سايت ايران نبرد
پیرامون این شعبده بازی بحث و تحلیل بسیار صورت گرفته و ادامه خواهد داشت. هدف این نوشته تحلیل آن چه تحت عنوان انتخابات صورت گرفته نیست. هدف این نوشته حتی گزارش جنبش گسترده تحریم از جانب اکثریت قریب به اتفاق گروههای سیاسی نیست. هدف این یادداشت ستایش و قدردانی از کسانی است که وارد این بازی سخیف نشده و آن را برنتابیدند. در این نوشته به فرازهایی از اعلام موضع شفاف و افتخار آمیز برخی از آنان می پردازم.
شعله پاكروان مادر زنده یاد ریحانه جباری در باره این شعبده بازی نوشت: «در حالى كه كمتر از یك هفته به نمایش تهوع آورى به نام انتخابات باقى مانده است، من به هیچکدام از۶ بازیگر رأى نخواهم داد. نه به سه بازیگر اصلی که خودشان با وقاحت در برابر چشمهای مردم، جنایات و دزدیهای یکدیگر را رسوا می کنند و نه۳ سیاهی لشگری که برای خالی نبودن عریضه آمده اند. اینان در یک مورد مشترکند: همه شان طرفدار زندان و شکنجه و اعدامند. اصلی ترین مطالبه مردم نیز روشن است، آزادى، همان كه زیر سایه هیچكدام از اینان دست یافتنی نیست… چگونه مى خواهیم رأى دهیم و چشمهای گوهر عشقی را فراموش كنیم؟ و آخرین نگاه ندا آقا سلطان را به یاد نیاوریم؟ و صدای آرش صادقی را از خاطر ببریم؟ و صدای شهرام احمدی را؟»
شهین مهین فر، مادر زنده یاد امیر ارشد تاج میر در دلنوشته خود اعلام کرد که «به قاتلان فرزندانم رای نمی دهم».
«برای پسر مبارزم، امیر ارشد تاج میر
جگرم می سوزد، برای جوانی ات، که زیر خاک شد.
عزیز مادر، بگذار هر که می خواهد رای دهد.
حق دارد، چون هنوز جگرش نسوخته و خدا نکند بسوزد.
فقط کاش می فهمیدند و می دانستند جوانهایی که در زندان به دست جلادان می می رند و هیچ کس به دادشان نمی رسد هم ایرانی اند و از جنس خودشان.
آنها برای یک زندگی شرافتمندانه، کار می خواهند.
آنها دردشان درد کودکان کارتن خواب است.
آنها دردشان درد پدریست که کلیه می فروشد تا فرزندانش شب گرسنه نخوابند.
آنها سر پناهی کوچک می خواهند، نه کاخی در زعفرانیه.
آنها آزادی می خواهند تا حرفهای پر دردشان را بزنند.
آنها گوش شنوا می خواهند برای شنیدن، نه کتک خوردن با شوکر برقی.
آنها مانند فرزندان جناب مدیر یا فلان رییس، ماشین پورشه نمی خواهند.
آنها درد دارند، درمان می خواهند، بیمارستان و پزشک و دارو می خواهند.
آنها بیمه و برای بچه های شان نان می خواهند نه شعار.
آنها دل خوش می خواهند، غم و ستم بس است.
آنها انسانیت انسانی شان را می خواهند، نه توهین و تحقیر.
شما برای احترام به دوستی هرکس و به هر دلیل و به هر کاندیدا رای دهید،
مختارید، اما من به قاتلان فرزندانم رای نمی دهم.»
روز چهارشنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۶ خانواده زنده یاد ندا آقا سلطان در فیس بوک «یادبود ندا» نوشتند: «در اینجا اعلام می داریم خانواده ندا در انتخابات شرکت نخواهند کرد…» در خرداد ۱۳۹۲ هم خواهر ندا در همین صفحه نوشت: «ما هنوز چشمهای باز مونده ندا، خون ریخته شده كف خیابون رو فراموش نكردیم كه بخواهیم از كسی طرفداری كنیم و به كسی رای دهیم. مامان من به هیچ كس رای نداده، رای ما روزی به كسی خواهد بود كه وجود آن را داشته باشد كه اعلام كند قاتل این بچه های بی گناه چه كسی بوده و انتقام آنها را بگیرد كه انتظار چنین چیزی از آدمهایی كه از فیلتر شورای نگهبان رد شده باشند محال است. مامان من رای نداده و نخواهد داد.»
گلرخ ابراهیمی ایرایی، زندانی سیاسی از بند زنان زندان اوین در باره مضحکه موسوم به انتخابات نوشت: «به راستی تفاوت این دو دسته که سعی دارند خود را به عنوان دو حزب به توده ی جامعه بقبولانند چیست؟! مگر جز این است که در تمام دوره ها بازداشت، احکام سنگین و بی ادله، دادگاههای فرمایشی و چند دقیقه ای، اعدام و فساد مالی و فقر و فحشا و کودک آزاری و تجاوز و آتش سوزی در مدارس و بی هویتی پاسپورت ایرانی و وعده های پوشالین و بی سر انجام مسئولان و …را شاهد بودهایم؟! … در کدام دولت بازداشت و اهانت و اعدام نداشته ایم که داد آزادی و امنیت و آرامش جامعه سر می دهند. البته تا زمانی که تعدادی هورا کش و از داخل زندانها هویت خود را انکار کنند و ملیجک وار دست به قلم تمجید از امثال ظریف برند و انگشت به جوهر، ننگ حضور در این نمایش مضحک آغشته کنند؛ ایشان نیز باید بر خر مراد سوار باشند و شاهد حضور اصلاحطلبان با نام اعتدالیون که با اصولگرایان معتدل گره خوردهاند باشیم…. باشد که روزی شاهد حضور احزاب و منتخبی با عقاید و باورهای مختلف در عرصه ی انتخابات کشورمان باشیم. تا آن روز به جهت نبود فضای باز سیاسی و تحمیل کاندیدای گزینشی و ممانعت از حضور احزاب و عدم پاسخگویی به چرایی از میان برداشتن احزاب و گروهها و تا حضور کاندیدایی از تمامی ایدئولوژیها، مذاهب و قومیتهای ایرانی از شرکت در چنین انتخاباتی که نه حماسه ی حضور بلکه نمایش اقتدار تک روی، سرکوب و استبداد است و تنها صرف هزینه ای جهت عوام فریبی ست خودداری نموده و فعالانه تا ایجاد فضایی باز جهت فعالیت آزاد کلیهی احزاب در ایرانی آزاد و رها از یوغ استبداد تلاش خواهیم نمود.»
زندانیان سیاسی زندان مرکزی زاهدان در بیانیه ای با تشریح تبعیض دینی در نظام حاکم، اعلام کردند:
«همه اقشار مختلف به خصوص اهل سنت و اقلیتهای قومی و مذهبی و مردم ایران می خواهیم که این انتخابات را که رئیس جمهور در آن مترسکی بیش نیست و آلت دست دیگران است را تحریم کنند. ما زندانیان سیاسی زندان زاهدان هم این انتخابات را تحریم می کنیم.»
این بیانیه را مولوی نورالدین کاشانی، مولوی عبدالرحیم کوهی، امان الله بلوچ زهی، همزه ریگی، بشیر احمد حسین زهی، عابد بم پوری، اسحاق کلکلی، میثم چندانی، حسن دهواری، الیاس قلندر زهی، شیرمحمد زمانی پور، نوید سپاهی، شیرجان دهواری، ابوبکر رستمی، سجاد بلوچ، چاکری، عبدالخالق ریگی، صوفی چمبری، درمحمد شه بخش، اسماعیل شه بخش، عبدالله نوتی زهی، محسن قنبر زهی، محمد رضا قنبرزهی، عبدالملک قنبر زهی، عبدالحمید کارا زهی،عبدالصمد هود، عطا الله هود، عبدالوحید هود، زبیر هود، عظیم بلوچ زاده، ابوبکر ملازهی، مصیب وطن خواه، حامد باران زهی، امین ریسی، بشیر احمد بلیدهی، صدیق باران زهی، ادریس بلیدهی، جاوید دهقان، محمود کلکلی و امید ایمانی امضا کردند.
جمعی از زندانیان سیاسی زندان رجایی شهر در بیانیه ای با عنوان «تحریم نمایش مسخره انتخابات قلابیرژیم» اعلام کردند:
«علیرغم مهندسی همه جانبه ولی فقیه و رسم انواع و اقسام خطوط قرمز و ممنوعه و تهدید و رد صلاحیتهای افرادی که قبلا ثابت کرده بودند منافع شخصی شان هیچگونه وجاهتی برای رسام خطوط قرمز قائل نمی شوند، همچنین مشخص کردند که تاراج و به یغما بردن اموال میهن، آنچنان در وجود عوامل و جیره خواران رژیم ریشه دوانده که برگزیده ترین نفرات حکومت نیز برای سهیم نمودن در خوان به یغما برده شده به ریش ولی فقیه پوشالی و رو به اضمحلال خندیدند و هر کدام گوشه ای از فساد نهادینه و سیستماتیک رژیم را که مربوط به جناحهای دیگر بود، رو کردند و مانند مناظره های دو دوره قبل آنچه در نهایت آشکار و یا هویدا گردید این بود که شرط اساسی برای شرکت داشتن در آن ( نه ۴٪ بلکه کمتر از ۲٪ ) افرادی که به انحاء مختلف در قدرت دستی دارند، این است که علاوه بر اینکه در مسابقه فساد و چپاول و قدرت با دیگر افراد شرکت کنند، بلکه بدون وقفه در سرکوب و شکنجه و اعدام هر آنکس که به افشای حریم فساد سردمداران ولایت و نیروی سرکوبگر آن یعنی سپاه پاسداران جهل و جنایت و بسیج ضدمردمی می پردازد، هیچگونه شک و شبهه ای به خود راه ندهند….
حال که این جانیان افشا شدن جنایتها و دزدیهای شان نزد مردم را مخل امنیت خود می دانند، بیش از پیش روشن می گردد همانطور که در قانون اساسی خود رژیم ذکر گردیده نظر مردم در مقابل نظر ولی فقیه فاقد هرگونه ارزشی می باشد. …
حال که هیچگونه تفاوتی بین آخوند رئیسی یعنی مجری قتل عام سال ۱۳۶۷ و یا آخوند روحانی یعنی سرکوب کننده قیام ۱۸ تیر ۷۸ و قیام ۸۸ و پاسدار قالیباف (که با رئیسی ائتلاف نموده) که نماینده به قول خودشان برادران قاچاقچی در بیش از ۱۱۴ اسکله و گمرک و امثال فرودگاه پیام و … وجود ندارد و از آنجائی که هر فردی با شرکت در نمایش انتخابات، با آلوده کردن دست خود به خون جوانان آگاه و پاکباز این میهن راه را برای کشتارهای آتی و چپاول مملکت برای این جنایتکاران هموار می کند؛
ما زندانیان سیاسی- عقیدتی زندان گوهردشت کرج یکصدا و دست در دست دیگر اقشار میهن در زنجیر، با تحریم این نمایش مسخره اعلام می نمائیم؛ ما خواهان یک انتخابات آزاد زیر نظر مراجع بین المللی برای رسیدن به یک جامعه آزاد و مبتنی بر حاکمیت و آزادی تمامی آحاد مردم، بدون هیچگونه تبعیض جنسیتی و قومی، دینی و … مبتنی بر اعلامیه جهانی حقوق بشر می باشیم.»
این بیانیه را رضا اکبری منفرد، ایرج حاتمی، لطیف حسنی، خالد حردانی، امیر دوربین قاضیانی، شاهین ذوقی تبار، سعید شیرزاد، حسن صادقی، محمد مهدی فراخی شاندیز، ابوالقاسم فولادوند، ابراهیم فیروزی،احمد کریمی و سعید ماسوری امضا کردند.
این است سند افتخار و شرافت شهروندان ایران زمین. اینان ستارگان درخشان سپهر جنبش آزادیخواهی و دادخواهی مردم ایران هستند و به قول زنده یاد احمد شاملو: «اینان دل به دریا افکنانند/به پای دارنده آتشها».
اینان در زیر تازیانه و درفش پایداری می کنند تا حماسه های واقعی را به ثبت رسانند.
فریاد اینان است که اندام پوسیده ولایت خامنه ای را به لرزه انداخته است. اینان نه فراموش شدگان که تجسم واقعی اراده مردم دربند برای رهایی هستند. اینان هستند که در فضای ریا و تزویر آزادی را در درک ضرورت می دانند و به همین خاطر وارد شعبده بازی خلیفه جلاد و حامیان تبهکار او نمی شوند. این عالی ترین ارزشی است که در روز ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۶ به ثبت رسید.
منبع: نبردخلق شماره ۳۸۵، دوشنبه اول خرداد ۱۳۹۶ – ۲۲ مه ۲۰۱۷
برگرفته سايت ايران نبرد