در سالهای اول دبیرستان بودم. برای تصحیح املاء های همکلاسی هایم به خانم معلم کمک می کردم. یکبار هنگام تصحیح متوجه شدم که یکی از بچه ها از کلمات سختی که معلم ها در پایان املاء می گفتند، برداشت دیگری داشته و کلمه "عقوبات" را "حبوبات" نوشته است. بدون ذره ای تأمل و بدون اینکه بدانم چرا او چنین نوشته است، با صدای بلند فریاد زدم: "خانم این "عقوبات" را "حبوبات" نوشته است." همه بچه ها خندیدند و خانم معلم هم شروع کرد به خندیدن. کاری که امروز به آن فکر می کنم اصلا درست نبود، حداقل از نظر مبانی تعلیم و تربیت!.
انتخابات نمایشی رژیم تمام شد و روحانی بهعنوان برنده انتخابات اعلام شد. اینکه ریاست جمهوری روحانی قابل پیشبینی بود و یا نبود مورد بحث نیست. آنچه مسلم است این است که خامنهای به ابقای روحانی برای پست ریاست جمهوری خودش تن داده است. مهمترین مسئلهای که برای هر دو جناح مورد نظر بود این بود که تا آنجا که میتوانند افراد بیشتری را پای صندوقهای رأی بکشانند. راهکارهایی که مورد استفاده قرار گرفت بسیار مهم است. درست است که بنیاد فکری نظری و عملی ولیفقیه مادون ارتجاعی است اما آنجا که برای ماندن در قدرت باشد از هیچ کاری رویگردان نیست. چه استفاده از نظریه های علمی و رفتاری و چه از نظر نشان دادن لحظه ای آن چه که نیست.
راه کار اول ایجاد ترس و تهدید: نمونههای بسیار زیادی وجود دارد مبنی بر اینکه اگر رأی ندهید نمیتوانید مدرک تحصیلی خود را بگیرید و یا اینکه در دانشگاه پذیرفته نخواهید شد و یا وام بانکی نمیتوانید بگیرید و یا یا! از این موارد کم نیستند و در حوصله این مطلب نیست.
انتخاب بین بد و بدتر: در واقعیت این هم نوعی ایجاد ترس است ولی این امکان را میدهد که رأیدهنده فکر کند که رأیش در تغییر مسیر مؤثر است.
نظریهای است ترکیب علم اقتصاد و روانشناسی که به "نظریه اقتصاد رفتاری" شناخته میشود. این نظریه در تغییر الگوی رفتار مصرفکنندگان بهشدت مورد استفاده قرار میگیرد و ناظر بر این است که میتوان الگوی مصرف را تغییر داد بهنحویکه مصرفکننده فکر کند که خودش با تصمیمی آگاهانه به این انتخاب رسیده است. در این موارد تبلیغات وسیع و گسترده از سوی سرمایهداران و صاحبان صنعت به جامعه تزریق میشود که نیاز به کالا را تقویت کند که مصرفکننده را مجبور به خرید کالا کند. حال این نیاز چقدر واقعی و تا چه حد کاذب است جای بحث دارد. در سالهای اخیر این نظریه در جهان سیاست هم استفاده میشود و شاهد هستیم که احزاب گوناگون تا چه حد از این تئوری برای گرفتن رأی شهروندان استفاده میکنند. مثال انتخابات اخیر فرانسه و یا خروج انگلستان از کشورهای اروپائی بسیار مورد توجه است. این نظریه بیشتر از سوی احزاب دست راستی و تا حدی نژادپرست مورد استفاده قرار میگیرد. ایجاد دشمنی که شاید در واقعیت موردی نداشته باشد. همانطور که دیدیم رژیم قرونوسطایی آنچنان از این تئوری استفاده کرد و چهره هائی را برای گسترش این نظریه مورد استفاده قرار داد که حدی بر آن متصور نیست. افرادی که لقب هنرمند، ورزشکار، دانشمند ووو را یدک میکشیدند را وارد صحنه کرد تا به هدف خود برسد. البته همه اینان قبل از آن رونمائی شده بودند و مواقع خطیر برای نجات جان نظام و ولیفقیه محبوبشان وارد صحنه عمل شده بودند. فراموش نکردهایم که در زمانی که وزارت امور خارجه آمریکا مشغول بررسی پرونده مجاهدین به خاطر برچسب ناچسب تروریستی بود، مقالات روزنامهها و نامههای تکراری پر بود از افاضات اینان که مثلا اگر اسم مجاهدین از لیست تروریستی بیرون بیاید خطر جنگ دارد. همین سیاست را در گفتگوهای برجام نیز مورد استفاده قرار دادند. این گروه آگاهانه، شهرت خود را که مدیون مردم هستند به رژیمی که چوبههای اعدامش برپا است میفروشند و گروه زیادی از اینان در کشورهای دیگر رحل اقامت گزیدهاند و از دردی که مردم روزانه با گوشت و پوستواستخوان خود لمس میکنند، به دور!.
گروهی از رأیدهندگان با اشراف بر اینکه نتیجه این انتخابات در نهایت تأثیری در سرنوشت آنان نخواهد داشت از این فضا استفاده کرده تا خواستههای اولیه خود را به زبان بیاورند (همانطور که دیدیم از واژههای اقتصادی نیز در این مورد استفاده میشد و خواستههای به حق مردم نام مطالبه بر خود گرفت). بر خلاف آنچه که خبرگزاری غربی سعی بر نشان دادن آن داشتنید که گوئی خواست مردم فقط بهبود اقتصادی است، اما شعارهای مردم در تجمعات حول محور آزادی زندانیان سیاسی و معرفی عاملین قتلعام ۶۷ متمرکز شده بود.
حال فرض را بر این می گذاریم که اعداد و ارقامی که رژیم از شرکت مردم در انتخابات داد صحیح باشد. فرض محال که محال نیست. سئوال این جاست که آیا خامنهای و روحانی، یکی بهعنوان رهبر نظام و دیگری در قبای ریاست جمهوری نظام توان حل مسائل و خواستههای مردم را دارند؟ اگر به سخنرانیهای روحانی نظری بیاندازیم متوجه میشویم که او در کلیگوئی و وعدههای توخالی گوی رقابت را از همگنان خود برد. تنها وعده مشخصی که داد در سخنرانیاش در تبریز بود و آن این بود که تبریز را به پایتخت گردشگری جهان اسلام تبدیل خواهد کرد. روحانی خوب میداند که سرمایهگذاری در ایران تحت حاکمیت اقتصادی سپاه پاسداران سرابی بیش نیست و از این رو چنین وعده هائی را میدهد که بیشتر به سراب نزدیک است. در یکی دیگر از سخنرانیهایش ادعا کرد که برادر میخواهید دوباره جو اختناق به دانشگاهها برگردد و با لحن تمسخرآمیزی ادامه داد که چنین نخواهد شد. گوئی که در دانشگاههای ایران آزادی حاکم است. زمانی که تن آتنا دائمی برای یک درخواست موجه در آتش اعتصاب غذا میسوزد، در زمانیکه آرش صادقی برای دادخواهی از تمامی حقوقش محروم شده و فاطمه مثنی و مریم اکبری منفرد و گلرخ ایرائی تحت شدیدترین شکنجهها و سرکوبها انتخابات را تحریم میکنند چه کسی باور خواهد کرد که روحانی توان برخورد با ولیفقیه و حل مسائل و مشکلات مردم را خواهد داشت.
همانطور که در موضعگیری مریم رجوی رئیسجمهور برگزیده شورای ملی مقاومت آمده است "علاوه بر استمرار اعدام و سرکوب و خفقان، روحانی در دوره دوم همچون گذشته تلاش میکند با فریبکاری و ژستهای میانتهی خود را کلید حل مشکلات معرفی کند اما این تنها به بحران و تنش در درون رژیم دامن میزند و در رویارویی با مطالبات اقشار مختلف مردم، بهسرعت رنگ میبازد. مردم ایران بهخوبی میدانند که در دوره دوم روحانی نیز تضمینهای عظیم اقتصادی و اجتماعی و سرکوب و اختناق سیاسی ادامه دارد. روحانی، نه میخواهد و نه میتواند در بنیادها و ساختار و رفتار این رژیم عقبمانده ضد تاریخی، تغییر جدی ایجاد کند. خامنهای ۱۰ روز قبل از انتخابات هشدار داد “آقایان! توجّه داشته باشید که تغییر رفتار، با تغییر نظام هیچ فرقی ندارد".
روحانی چون خاتمی رئیسجمهوری برای فریب غرب است که خامنهای پس از خوردن زهر برجام چاره ای جز قبول او را نداشت. بادکنک انتخاب روحانی به زودی خواهد ترکید و آنچه گروهی میپنداشتند که "حبوبات " است که شنیدهاند در حقیقت "عقوبات" بیش نیست.
انتخابات نمایشی رژیم تمام شد و روحانی بهعنوان برنده انتخابات اعلام شد. اینکه ریاست جمهوری روحانی قابل پیشبینی بود و یا نبود مورد بحث نیست. آنچه مسلم است این است که خامنهای به ابقای روحانی برای پست ریاست جمهوری خودش تن داده است. مهمترین مسئلهای که برای هر دو جناح مورد نظر بود این بود که تا آنجا که میتوانند افراد بیشتری را پای صندوقهای رأی بکشانند. راهکارهایی که مورد استفاده قرار گرفت بسیار مهم است. درست است که بنیاد فکری نظری و عملی ولیفقیه مادون ارتجاعی است اما آنجا که برای ماندن در قدرت باشد از هیچ کاری رویگردان نیست. چه استفاده از نظریه های علمی و رفتاری و چه از نظر نشان دادن لحظه ای آن چه که نیست.
راه کار اول ایجاد ترس و تهدید: نمونههای بسیار زیادی وجود دارد مبنی بر اینکه اگر رأی ندهید نمیتوانید مدرک تحصیلی خود را بگیرید و یا اینکه در دانشگاه پذیرفته نخواهید شد و یا وام بانکی نمیتوانید بگیرید و یا یا! از این موارد کم نیستند و در حوصله این مطلب نیست.
انتخاب بین بد و بدتر: در واقعیت این هم نوعی ایجاد ترس است ولی این امکان را میدهد که رأیدهنده فکر کند که رأیش در تغییر مسیر مؤثر است.
نظریهای است ترکیب علم اقتصاد و روانشناسی که به "نظریه اقتصاد رفتاری" شناخته میشود. این نظریه در تغییر الگوی رفتار مصرفکنندگان بهشدت مورد استفاده قرار میگیرد و ناظر بر این است که میتوان الگوی مصرف را تغییر داد بهنحویکه مصرفکننده فکر کند که خودش با تصمیمی آگاهانه به این انتخاب رسیده است. در این موارد تبلیغات وسیع و گسترده از سوی سرمایهداران و صاحبان صنعت به جامعه تزریق میشود که نیاز به کالا را تقویت کند که مصرفکننده را مجبور به خرید کالا کند. حال این نیاز چقدر واقعی و تا چه حد کاذب است جای بحث دارد. در سالهای اخیر این نظریه در جهان سیاست هم استفاده میشود و شاهد هستیم که احزاب گوناگون تا چه حد از این تئوری برای گرفتن رأی شهروندان استفاده میکنند. مثال انتخابات اخیر فرانسه و یا خروج انگلستان از کشورهای اروپائی بسیار مورد توجه است. این نظریه بیشتر از سوی احزاب دست راستی و تا حدی نژادپرست مورد استفاده قرار میگیرد. ایجاد دشمنی که شاید در واقعیت موردی نداشته باشد. همانطور که دیدیم رژیم قرونوسطایی آنچنان از این تئوری استفاده کرد و چهره هائی را برای گسترش این نظریه مورد استفاده قرار داد که حدی بر آن متصور نیست. افرادی که لقب هنرمند، ورزشکار، دانشمند ووو را یدک میکشیدند را وارد صحنه کرد تا به هدف خود برسد. البته همه اینان قبل از آن رونمائی شده بودند و مواقع خطیر برای نجات جان نظام و ولیفقیه محبوبشان وارد صحنه عمل شده بودند. فراموش نکردهایم که در زمانی که وزارت امور خارجه آمریکا مشغول بررسی پرونده مجاهدین به خاطر برچسب ناچسب تروریستی بود، مقالات روزنامهها و نامههای تکراری پر بود از افاضات اینان که مثلا اگر اسم مجاهدین از لیست تروریستی بیرون بیاید خطر جنگ دارد. همین سیاست را در گفتگوهای برجام نیز مورد استفاده قرار دادند. این گروه آگاهانه، شهرت خود را که مدیون مردم هستند به رژیمی که چوبههای اعدامش برپا است میفروشند و گروه زیادی از اینان در کشورهای دیگر رحل اقامت گزیدهاند و از دردی که مردم روزانه با گوشت و پوستواستخوان خود لمس میکنند، به دور!.
گروهی از رأیدهندگان با اشراف بر اینکه نتیجه این انتخابات در نهایت تأثیری در سرنوشت آنان نخواهد داشت از این فضا استفاده کرده تا خواستههای اولیه خود را به زبان بیاورند (همانطور که دیدیم از واژههای اقتصادی نیز در این مورد استفاده میشد و خواستههای به حق مردم نام مطالبه بر خود گرفت). بر خلاف آنچه که خبرگزاری غربی سعی بر نشان دادن آن داشتنید که گوئی خواست مردم فقط بهبود اقتصادی است، اما شعارهای مردم در تجمعات حول محور آزادی زندانیان سیاسی و معرفی عاملین قتلعام ۶۷ متمرکز شده بود.
حال فرض را بر این می گذاریم که اعداد و ارقامی که رژیم از شرکت مردم در انتخابات داد صحیح باشد. فرض محال که محال نیست. سئوال این جاست که آیا خامنهای و روحانی، یکی بهعنوان رهبر نظام و دیگری در قبای ریاست جمهوری نظام توان حل مسائل و خواستههای مردم را دارند؟ اگر به سخنرانیهای روحانی نظری بیاندازیم متوجه میشویم که او در کلیگوئی و وعدههای توخالی گوی رقابت را از همگنان خود برد. تنها وعده مشخصی که داد در سخنرانیاش در تبریز بود و آن این بود که تبریز را به پایتخت گردشگری جهان اسلام تبدیل خواهد کرد. روحانی خوب میداند که سرمایهگذاری در ایران تحت حاکمیت اقتصادی سپاه پاسداران سرابی بیش نیست و از این رو چنین وعده هائی را میدهد که بیشتر به سراب نزدیک است. در یکی دیگر از سخنرانیهایش ادعا کرد که برادر میخواهید دوباره جو اختناق به دانشگاهها برگردد و با لحن تمسخرآمیزی ادامه داد که چنین نخواهد شد. گوئی که در دانشگاههای ایران آزادی حاکم است. زمانی که تن آتنا دائمی برای یک درخواست موجه در آتش اعتصاب غذا میسوزد، در زمانیکه آرش صادقی برای دادخواهی از تمامی حقوقش محروم شده و فاطمه مثنی و مریم اکبری منفرد و گلرخ ایرائی تحت شدیدترین شکنجهها و سرکوبها انتخابات را تحریم میکنند چه کسی باور خواهد کرد که روحانی توان برخورد با ولیفقیه و حل مسائل و مشکلات مردم را خواهد داشت.
همانطور که در موضعگیری مریم رجوی رئیسجمهور برگزیده شورای ملی مقاومت آمده است "علاوه بر استمرار اعدام و سرکوب و خفقان، روحانی در دوره دوم همچون گذشته تلاش میکند با فریبکاری و ژستهای میانتهی خود را کلید حل مشکلات معرفی کند اما این تنها به بحران و تنش در درون رژیم دامن میزند و در رویارویی با مطالبات اقشار مختلف مردم، بهسرعت رنگ میبازد. مردم ایران بهخوبی میدانند که در دوره دوم روحانی نیز تضمینهای عظیم اقتصادی و اجتماعی و سرکوب و اختناق سیاسی ادامه دارد. روحانی، نه میخواهد و نه میتواند در بنیادها و ساختار و رفتار این رژیم عقبمانده ضد تاریخی، تغییر جدی ایجاد کند. خامنهای ۱۰ روز قبل از انتخابات هشدار داد “آقایان! توجّه داشته باشید که تغییر رفتار، با تغییر نظام هیچ فرقی ندارد".
روحانی چون خاتمی رئیسجمهوری برای فریب غرب است که خامنهای پس از خوردن زهر برجام چاره ای جز قبول او را نداشت. بادکنک انتخاب روحانی به زودی خواهد ترکید و آنچه گروهی میپنداشتند که "حبوبات " است که شنیدهاند در حقیقت "عقوبات" بیش نیست.