گندخواران جهان، در ایران و سراسر دنیا، به دور لاشة موجودی که نام آن رژیم جمهوری اسلامی است، گردآمدهاند. بیش از 37 سال است که سلطهگران و چپاولگران شرق و غرب عالم بر سر مردم ایران ریخته اند تا به هر زوری آنها را وادار به تسلیم کنند. اتحاد و همدستی اینها علیه مردم ایران، از چین و روسیه گرفته تا کشورهای اروپایی، آمریکا، کانادا و استرالیا و بقیه، در تاریخ بشر هرگز دیده نشده است.
در جنگ دوم جهانی، متحدین علیه متفقین می جنگیدند. پس از آن، جنبشهای آزادیبخش، از ویتنام گرفته تا کوبا و بقیه به بلوک شرق و اتحاد شوروی پشت گرم بودند. در سالهای پایانی قرن بیستم و اوائل قرن بیست و یکم، که جنبش آزادی در جهان، ممنوع شد، همه این جنبشها فروکش کردند و عقب نشستند یا از بین رفتند. برخی هم مانند جنبش مردم تامیل و… از بین برده شدند.
هنگامی که نئوکانها و جرج بوش در آمریکا سرکار آمدند، بعد از آن که ترتیب افغانستان و عراق را دادند، تا نوبت به آخوندها و سومین «محور شر»، که از قضا شر اصلی بود، رسید، یک مرتبه «دموکراتها» و «صلحطلبان» آمریکا سربرآوردند و همه «ضدجنگ» شدند. پیش از آن که ولادیمیر پوتین، رهبر روسیه، در تهران به دیدار علی خامنه ای بشتابد، تا تیغ آخوندهای سفاک علیه مردم ایران را تیزتر کند، باراک اوباما، رئیس جمهور آمریکا، در سال 1388 (2009 میلادی)، در حالی که میلیونها تن از مردم ایران طی 10 ماه تظاهرات و اعتراض به سراسر جهان نشان داده بودند که خواستار سرنگونی و نابودی رژیم جمهوری اسلامی هستند، دستش را به سوی «رهبران» ایران دراز کرد، تا مشابه همتای روسی اش، به مردم ایران بفهماند که حامی رژیم سرکوبگر و خونخوار آخوندی است. فریادهای «اوباما، اوباما، با اونایی یا با ما» تنها بیان مؤدبانة تنفر و انزجار مردم ایران از سیاست کثیف مماشات با آخوندها و «رهبران» مربوطه بود.
زمانی هم که جنبشهای بهار عرب، بعد از قیام بزرگ مردم ایران در سال 1388، شروع به رشد و نمو کردند و دیکتاتورهای منطقه، بن علی، مبارک، قذافی، عبدالله صالح و… یکی بعد از دیگری سرنگون شدند، تا نوبت به بشار اسد و سوریه ـ که سپر بلای رژیم ایران بود ـ رسید، یک مرتبه تمام سیاست آمریکا و غرب، که حمایت از مردم این کشورها در برابر دیکتاتوریهای دست نشانده خودشان بود، عوض شد. در حالی که مردم ایران فریاد می زدند، «قذافی، مبارک، بن علی، نوبت سیدعلی!»، خانم هیلاری کلینتون با صدای بلند اعلام کرد «شرایط سوریه با لیبی فرق می کند!». با چنین سیاست ننگین مماشاتی، که پایه اش بهای سنگین از جانب مردم کشورهای منطقه؛ و سقفش، مذاکره و معامله با جنایتکاران و خونخواران آن کشورهاست، تاکنون خون بیش از یک میلیون تن از مردم ایران و عراق و سوریه، یمن و لبنان و فلسطین، در خاورمیانه بر زمین ریخته شده است.
این جا صحنه محشری است که بیش از 30 سال است، سیاستگذاران غربی و شرقی، برای مردم ایران و خاورمیانه تدارک دیده اند، تا در عصر نوین ارتباطات و تکنولوژی، هوس آزادی و استقلال به سرشان نزند و حساب کار دستشان باشد که نظام غارت و چپاول با کسی شوخی ندارد! برای این سرکوبگری مافوق قرون وسطایی نیز آنها هر وسیله و حربهیی را به کار گرفته اند. از کشتار صدها هزار نفر در ایران، بیش از یک میلیون نفر در عراق، بیش از 300 هزار نفر در سوریه گرفته تا اجازه دادن به جلادان رژیم آخوندی برای ورود به عراق، سوریه، یمن، لبنان، فلسطین و… تحت نام «اسلام» و «داعش» و به کارگیری ماشین عظیم تبلیغاتی شرق و غرب عالم علیه مردم و مقاومت پیشتاز انقلابی آن. در این وانفسای کشتار مردم ایران و منطقه، تمامی قدرتهای جهان به همراه آخوندهای متعفن و ارتجاعی و همدستان داخلی و خارجی آنها شرکت دارند. تاریخ ایران هرگز چنین صحنه شگفتآور و تأسفباری از حمله و هجوم همه قدرتهای جهان به یک خلق و ملت ستمدیده، برای کشتار و چپاول آن، به خود ندیده است.
این کمدی درام تاریخی و تراژدی بزرگ قرن بیست و یکم، با صف طویل غارتگران و چپاولگران، از دولتهای بهاصطلاح چپ جهان، از کوبا، ونزوئلا و چین گرفته تا برخی کشورهای عضو جنبش عدم تعهد، خالی نمانده است. این مجموعه دولتها و روشنفکران وابسته به جناحهای مختلف نظام سلطه جهانی، هم چون نوآم چامسکی و بقیه، که اکنون همراه با لابیهای رژیم ایران در آمریکا، در پوش «ضدجنگ» از رژیم آخوندی علیه مردم ایران حمایت می کنند، همگی با ساز و کر جهانی در راستای نابودی جنبش آزادی مردم ایران گام برمی دارند.
در حالی که در سراسر خاورمیانه و منطقه، حمام خون و سیل پناهندگان نگونبخت، موج میزند، و رژیمهای خونخوار بشار اسد و خامنه ای، هزار هزار مردم ایران و سوریه را قتل عام می کنند، در ژنو، وین، لوزان، مسکو، پکن و واشینگتن بساط ناز و کرشمههای شتری و ارتجاعی رهبران کشورهای غربی و شرقی با قاتلان مردم ایران و سوریه رواج دارد. صحنههای تهوعآوری که روی چمبرلین و مماشاتگران جنگ دوم جهانی با فاشیسم هیتلری و موسولینی را سفید کرده است.
این سیاست کثیف، که پس از معامله اتمی با رژیم آخوندی، اینک سراسر مطبوعات، وبسایتها و رادیو و تلویزیونهای وابسته مانند بیبیسی، صدای آمریکا، یاهو… و نیز سیاستمداران آمریکا و اروپا، روسیه، چین و… را در برگرفته است، و با مسافرت ننگین رهبران آنها به تهران و آستانبوسی آخوندها همراه است، یک حرف بیشتر با مردم ایران و منطقه ندارد، یا «تسلیم شوید» یا «قتل عام»!
بیش از سه دهه است که ایران، مهمترین کشور منطقه و تحولات مربوطه به آن، استراتژی کل خاورمیانه را رقم زده است. از سوی دیگر، نزدیک به سه دهه است ـ پس از مرگ خمینی ـ که رژیم آخوندی پتانسیل و توان خود برای بقا را از دست داده و در سراشیبی نابودی و سرنگونی قرار گرفته است، اما سیاست مماشات دولتهای غربی و شرقی، در رؤیای یک تحول دیگر از نوع ترکیه در ایران، زیربغل آخوندهای جنایتکار و خونریز را بهشیوههای مختلف گرفته است تا در برابر قیامهایی هم چون قیام 1378، قیام 1388 و انقلاب کنونی مردم ایران سرنگون نشود. بهگفته مسعود رجوی، رهبر مقاومت ایران، هیچ دولت و رژیمی در ایران، طی 200 سال گذشته، این چنین مورد حمایت قدرتهای خارجی قرار نگرفته است.
سیر تحولات منطقه که از سرنگونی رژیم شاه در ایران آغاز شد و سپس به بحران افغانستان و بعد عراق و جنبشهای بهار عرب منجر شد در مسیر تکامل خود، اکنون در سرفصل سوریه متوقف شده است. اما هر تحلیلگر سیاسی و همه مردم خاورمیانه میدانند که فاصله زیادی تا بهدرک واصل شدن بشار اسد و به دنبال آن، خامنهای، باقی نمانده است. در عمق و بطن این رویداد بزرگ جهانی، رویارویی مردم و خلق قهرمان ایران با آخوندهای جنایتکار و عهد حجر قرار دارد. این نبردی تاریخی، ایدئولوژیک، سیاسی و انقلابی است که تاریخ آینده ایران و منطقه را رقم خواهد زد.
رهبران رژیم آخوندی، که از سیاست حقوق بشر کارتر و با هواپیمای ایرفرانس و کمک سرویس اطلاعاتی فرانسه، از پاریس، به تخت حاکمیت در تهران رسیدند، از همان روزهای اول به مجاهدین می گفتند «آخرین نفر ما آخرین نفر شما را خواهد کشت». اما تاریخ، بعد از سه دهه نشان داده است که نبرد آخر و در واقع بزرگترین نبرد قرن بیست و یکم، رویارویی و نبرد تمام مردم ایران و فرزندان مجاهد و مبارز آنها با رژیم پلید آخوندی است که در تهران تعیین تکلیف خواهد شد و سراسر خاورمیانه را تحت تأثیر قرار خواهد داد.
جرج شولتز، وزیر خارجه اسبق آمریکا در دوران رونالد ریگان، در آستانه حمله آمریکا و نیروهای ائتلاف به عراق در سال 2002، گفت: «برای اولینبار در تاریخ بشر، موقعیتی بهوجود آمده است، تا یک جامعه از دورة عقبماندگی، به مرحلة رشد اقتصادی پا بگذارد. ما این موقعیت بینظیر در تاریخ را از دست نخواهیم داد». آمریکاییها با این اشتباه تاریخی، نه تنها این موقعیت تاریخی، به زعم خودشان را از دست دادند، بلکه با خفت و خواری، صحنه را به سپاه قدس و تروریستهای بنیادگرای مورد حمایت آخوندها تقدیم کردند. همین سیاستمدار کهنه کار 92 ساله، بعد از آن که حمله آمریکا به عراق، بزرگترین موقعیت استراتژیک را به رژیم آخوندی برای بقا داد، در سال 2013، در مصاحبه 21 نوامبر با تلویزیون بی بی سی جهانی، گفت: «ایرانیها به عنوان تجار بزرگ قالی معروفند. این امر بی دلیل نیست، آنها در تجارتِ لبخند زدن و ترغیب شما بسیار ماهرند، اما بعد گلویتان را خواهند برید…»
اکنون باید گفت: برای اولین بار در تاریخ معاصر، مردم ایران برای دستیابی به آزادی و استقلال خود، با چنین طیف گستردهیی از همه غارتگران جهان و جنایتکاران و دیکتاتورهای خونخوار، روبهرو شده اند. آیا ما چنین شایستگی و ظرفیتی برای درهم شکستن همه توطئه ها و دسیسه ها و طرحها و نقشههای شرق و غرب عالم را داریم؟ اگرچنین باشد، جهان و منطقه باید در انتظار دوران نوینی از دموکراسی و آزادی و صلح و همزیستی باشد، که مردم ایران و جنبش پیشتاز انقلابی آن، بهای کامل آن را تاکنون پرداختهاند.
هنگامی که نئوکانها و جرج بوش در آمریکا سرکار آمدند، بعد از آن که ترتیب افغانستان و عراق را دادند، تا نوبت به آخوندها و سومین «محور شر»، که از قضا شر اصلی بود، رسید، یک مرتبه «دموکراتها» و «صلحطلبان» آمریکا سربرآوردند و همه «ضدجنگ» شدند. پیش از آن که ولادیمیر پوتین، رهبر روسیه، در تهران به دیدار علی خامنه ای بشتابد، تا تیغ آخوندهای سفاک علیه مردم ایران را تیزتر کند، باراک اوباما، رئیس جمهور آمریکا، در سال 1388 (2009 میلادی)، در حالی که میلیونها تن از مردم ایران طی 10 ماه تظاهرات و اعتراض به سراسر جهان نشان داده بودند که خواستار سرنگونی و نابودی رژیم جمهوری اسلامی هستند، دستش را به سوی «رهبران» ایران دراز کرد، تا مشابه همتای روسی اش، به مردم ایران بفهماند که حامی رژیم سرکوبگر و خونخوار آخوندی است. فریادهای «اوباما، اوباما، با اونایی یا با ما» تنها بیان مؤدبانة تنفر و انزجار مردم ایران از سیاست کثیف مماشات با آخوندها و «رهبران» مربوطه بود.
زمانی هم که جنبشهای بهار عرب، بعد از قیام بزرگ مردم ایران در سال 1388، شروع به رشد و نمو کردند و دیکتاتورهای منطقه، بن علی، مبارک، قذافی، عبدالله صالح و… یکی بعد از دیگری سرنگون شدند، تا نوبت به بشار اسد و سوریه ـ که سپر بلای رژیم ایران بود ـ رسید، یک مرتبه تمام سیاست آمریکا و غرب، که حمایت از مردم این کشورها در برابر دیکتاتوریهای دست نشانده خودشان بود، عوض شد. در حالی که مردم ایران فریاد می زدند، «قذافی، مبارک، بن علی، نوبت سیدعلی!»، خانم هیلاری کلینتون با صدای بلند اعلام کرد «شرایط سوریه با لیبی فرق می کند!». با چنین سیاست ننگین مماشاتی، که پایه اش بهای سنگین از جانب مردم کشورهای منطقه؛ و سقفش، مذاکره و معامله با جنایتکاران و خونخواران آن کشورهاست، تاکنون خون بیش از یک میلیون تن از مردم ایران و عراق و سوریه، یمن و لبنان و فلسطین، در خاورمیانه بر زمین ریخته شده است.
این جا صحنه محشری است که بیش از 30 سال است، سیاستگذاران غربی و شرقی، برای مردم ایران و خاورمیانه تدارک دیده اند، تا در عصر نوین ارتباطات و تکنولوژی، هوس آزادی و استقلال به سرشان نزند و حساب کار دستشان باشد که نظام غارت و چپاول با کسی شوخی ندارد! برای این سرکوبگری مافوق قرون وسطایی نیز آنها هر وسیله و حربهیی را به کار گرفته اند. از کشتار صدها هزار نفر در ایران، بیش از یک میلیون نفر در عراق، بیش از 300 هزار نفر در سوریه گرفته تا اجازه دادن به جلادان رژیم آخوندی برای ورود به عراق، سوریه، یمن، لبنان، فلسطین و… تحت نام «اسلام» و «داعش» و به کارگیری ماشین عظیم تبلیغاتی شرق و غرب عالم علیه مردم و مقاومت پیشتاز انقلابی آن. در این وانفسای کشتار مردم ایران و منطقه، تمامی قدرتهای جهان به همراه آخوندهای متعفن و ارتجاعی و همدستان داخلی و خارجی آنها شرکت دارند. تاریخ ایران هرگز چنین صحنه شگفتآور و تأسفباری از حمله و هجوم همه قدرتهای جهان به یک خلق و ملت ستمدیده، برای کشتار و چپاول آن، به خود ندیده است.
این کمدی درام تاریخی و تراژدی بزرگ قرن بیست و یکم، با صف طویل غارتگران و چپاولگران، از دولتهای بهاصطلاح چپ جهان، از کوبا، ونزوئلا و چین گرفته تا برخی کشورهای عضو جنبش عدم تعهد، خالی نمانده است. این مجموعه دولتها و روشنفکران وابسته به جناحهای مختلف نظام سلطه جهانی، هم چون نوآم چامسکی و بقیه، که اکنون همراه با لابیهای رژیم ایران در آمریکا، در پوش «ضدجنگ» از رژیم آخوندی علیه مردم ایران حمایت می کنند، همگی با ساز و کر جهانی در راستای نابودی جنبش آزادی مردم ایران گام برمی دارند.
در حالی که در سراسر خاورمیانه و منطقه، حمام خون و سیل پناهندگان نگونبخت، موج میزند، و رژیمهای خونخوار بشار اسد و خامنه ای، هزار هزار مردم ایران و سوریه را قتل عام می کنند، در ژنو، وین، لوزان، مسکو، پکن و واشینگتن بساط ناز و کرشمههای شتری و ارتجاعی رهبران کشورهای غربی و شرقی با قاتلان مردم ایران و سوریه رواج دارد. صحنههای تهوعآوری که روی چمبرلین و مماشاتگران جنگ دوم جهانی با فاشیسم هیتلری و موسولینی را سفید کرده است.
این سیاست کثیف، که پس از معامله اتمی با رژیم آخوندی، اینک سراسر مطبوعات، وبسایتها و رادیو و تلویزیونهای وابسته مانند بیبیسی، صدای آمریکا، یاهو… و نیز سیاستمداران آمریکا و اروپا، روسیه، چین و… را در برگرفته است، و با مسافرت ننگین رهبران آنها به تهران و آستانبوسی آخوندها همراه است، یک حرف بیشتر با مردم ایران و منطقه ندارد، یا «تسلیم شوید» یا «قتل عام»!
بیش از سه دهه است که ایران، مهمترین کشور منطقه و تحولات مربوطه به آن، استراتژی کل خاورمیانه را رقم زده است. از سوی دیگر، نزدیک به سه دهه است ـ پس از مرگ خمینی ـ که رژیم آخوندی پتانسیل و توان خود برای بقا را از دست داده و در سراشیبی نابودی و سرنگونی قرار گرفته است، اما سیاست مماشات دولتهای غربی و شرقی، در رؤیای یک تحول دیگر از نوع ترکیه در ایران، زیربغل آخوندهای جنایتکار و خونریز را بهشیوههای مختلف گرفته است تا در برابر قیامهایی هم چون قیام 1378، قیام 1388 و انقلاب کنونی مردم ایران سرنگون نشود. بهگفته مسعود رجوی، رهبر مقاومت ایران، هیچ دولت و رژیمی در ایران، طی 200 سال گذشته، این چنین مورد حمایت قدرتهای خارجی قرار نگرفته است.
سیر تحولات منطقه که از سرنگونی رژیم شاه در ایران آغاز شد و سپس به بحران افغانستان و بعد عراق و جنبشهای بهار عرب منجر شد در مسیر تکامل خود، اکنون در سرفصل سوریه متوقف شده است. اما هر تحلیلگر سیاسی و همه مردم خاورمیانه میدانند که فاصله زیادی تا بهدرک واصل شدن بشار اسد و به دنبال آن، خامنهای، باقی نمانده است. در عمق و بطن این رویداد بزرگ جهانی، رویارویی مردم و خلق قهرمان ایران با آخوندهای جنایتکار و عهد حجر قرار دارد. این نبردی تاریخی، ایدئولوژیک، سیاسی و انقلابی است که تاریخ آینده ایران و منطقه را رقم خواهد زد.
رهبران رژیم آخوندی، که از سیاست حقوق بشر کارتر و با هواپیمای ایرفرانس و کمک سرویس اطلاعاتی فرانسه، از پاریس، به تخت حاکمیت در تهران رسیدند، از همان روزهای اول به مجاهدین می گفتند «آخرین نفر ما آخرین نفر شما را خواهد کشت». اما تاریخ، بعد از سه دهه نشان داده است که نبرد آخر و در واقع بزرگترین نبرد قرن بیست و یکم، رویارویی و نبرد تمام مردم ایران و فرزندان مجاهد و مبارز آنها با رژیم پلید آخوندی است که در تهران تعیین تکلیف خواهد شد و سراسر خاورمیانه را تحت تأثیر قرار خواهد داد.
جرج شولتز، وزیر خارجه اسبق آمریکا در دوران رونالد ریگان، در آستانه حمله آمریکا و نیروهای ائتلاف به عراق در سال 2002، گفت: «برای اولینبار در تاریخ بشر، موقعیتی بهوجود آمده است، تا یک جامعه از دورة عقبماندگی، به مرحلة رشد اقتصادی پا بگذارد. ما این موقعیت بینظیر در تاریخ را از دست نخواهیم داد». آمریکاییها با این اشتباه تاریخی، نه تنها این موقعیت تاریخی، به زعم خودشان را از دست دادند، بلکه با خفت و خواری، صحنه را به سپاه قدس و تروریستهای بنیادگرای مورد حمایت آخوندها تقدیم کردند. همین سیاستمدار کهنه کار 92 ساله، بعد از آن که حمله آمریکا به عراق، بزرگترین موقعیت استراتژیک را به رژیم آخوندی برای بقا داد، در سال 2013، در مصاحبه 21 نوامبر با تلویزیون بی بی سی جهانی، گفت: «ایرانیها به عنوان تجار بزرگ قالی معروفند. این امر بی دلیل نیست، آنها در تجارتِ لبخند زدن و ترغیب شما بسیار ماهرند، اما بعد گلویتان را خواهند برید…»
اکنون باید گفت: برای اولین بار در تاریخ معاصر، مردم ایران برای دستیابی به آزادی و استقلال خود، با چنین طیف گستردهیی از همه غارتگران جهان و جنایتکاران و دیکتاتورهای خونخوار، روبهرو شده اند. آیا ما چنین شایستگی و ظرفیتی برای درهم شکستن همه توطئه ها و دسیسه ها و طرحها و نقشههای شرق و غرب عالم را داریم؟ اگرچنین باشد، جهان و منطقه باید در انتظار دوران نوینی از دموکراسی و آزادی و صلح و همزیستی باشد، که مردم ایران و جنبش پیشتاز انقلابی آن، بهای کامل آن را تاکنون پرداختهاند.
زیرنویس عکس: بوزینهیی در میان «بزرگان»
از راست: جان کری، وزیر خارجه آمریکا؛ فیلیپ هاموند، وزیر خارجه انگلستان؛ سرگئی لاوروف، وزیر خارجه روسیه، جواد ظریف، وزیرخارجه مسخره آخونها و فرانک والتر اشتاینمایر، وزیر خارجه آلمان
از راست: جان کری، وزیر خارجه آمریکا؛ فیلیپ هاموند، وزیر خارجه انگلستان؛ سرگئی لاوروف، وزیر خارجه روسیه، جواد ظریف، وزیرخارجه مسخره آخونها و فرانک والتر اشتاینمایر، وزیر خارجه آلمان