اکنون بیش از هزاران صفحه و دهها فایل صوتی و تصویری درباره «پرونده قتلهای زنجیرهای» منتشر شده است. با این همه، بُعدهای اصلی این جنایتها، هنوز در پرده مانده و دانستیهای اصلی این پرونده، حتی از دوران ریاست جمهوری محمد خاتمی از بایگانیهای فوق محرمانه حکومت اسلامی تاکنون «رها» نشده است.
برنامۀ قتلهای زنجیرهای به قتل برخی از شخصیتهای فرهنگی، سیاسی و اجتماعی سکولار و مخالف حکومت اسلامی، به ویژه قتل محمد مختاری و محمدجعفر پوینده از هموندان کاری و سرشناس گروهِ مشورتی کانون نویسندگان، در دهه هفتاد خورشیدی در داخل انجامید که به گفته برخی کارشناسان، با صدور فتوی آخوندهای بلندپایهای مانند قربانعلی دری نجفآبادی وزیر وقت اطلاعات، از سوی کارمندان وزارت اطلاعات و به سازماندهی سعید امامی، در زمان وزارت علی فلاحیان وزیر اطلاعات دوران ریاستجمهوری هاشمی رفسنجانی و دری نجفآبادی وزیر اطلاعات در دولت محمد خاتمی و مصطفی موسوی کاظمی معاون وزارت اطلاعات و مهرداد عالیخانی صورت گرفته است.
قتلهای زنجیرهای که در در ازای چندین سال رویداده و به جانباختن بیش از هشتاد نویسنده، مترجم، شاعر، کنشگر سیاسی و شهروندان عادی رسید، در نهایت در سال ۱۳۷۷(۱۹۹۸ میلادی) به هنگام قتل مختاری و پوینده و همچنین فروهرها، در مدت دو ماه به بحرانی جدی تبدیل شد.
اول آذر ۱۳۷۷، داریوش فروهر و پروانه اسکندری، شبانه به دست نیروهای امنیتی حکومت اسلامی با ضربات متعدد کارد به قتل رسیدند.
هرچند پرونده «قتلهای زنجیرهای» به دوران ریاست جمهوری خاتمی برمیگردد، اما سرآغاز سیاست اینگونه قتلها، از نخستین سالهای قدرتگیری حکومت جمهوری اسلامی آغاز شده است.
حذف فرهنگی و فیزیکی و ایجاد فضای وحشت به قصد افزایش خودسانسوری و بازداشتن منتقدان و مخالفان از مخالفت و انتقاد عملی، از مکانیزمهای اصلی جمهوری اسلامی در سه دهه و نیم اخیر است.
اما قربانیان در دورانهای مختلف از طیفهای گوناگون برگزیده شدهاند. بازداشتها و احضارهای مکرر روشنفکران و به ویژه اعضای فعال جمع مشورتی کانون نویسندگان به وزارت اطلاعات، قتل احمد میرعلائی مترجم، بازداشتهای جمعی اعضای کانون، و طرح پرت کردن شماری از شعرا و نویسندگان به دره در سفر ارمنستان ادامه یافت.
از دیگر ترورهای وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی، قتل غفار حسینی، احمد تفضلی، از جمله معروفترین رخدادهای این پرونده بود.
نشستهای دادگاه پس از توقیف مطبوعات در بهار ۷۹، دستگیری و زندانیکردن برخی روزنامهنگاران و محکوم کردن آنان، بدون حضور هیات منصفه بود، در حالی که خانواده جانباختگان در اعتراض به شیوۀ رسیدگی در نشستهای دادگاه حضور نیافتند. پروندۀ جانباختگان با محکوم کردن برخی از عوامل وزارت اطلاعات به چند سال زندان، بسته شد. افزون بر این، با واجبی خور کردن سعید امامی، متهم ردیف اول قتلهای زنجیرهای این پرونده برای همیشه، مختومه اعلام شد.
نیازی، رییس سازمان قضایی نیروهای مسلح روز شنبه ۲۹/۴/۸۷ خبر فوت سعید امامی را اعلام کرد و بنا بر آن، نام او از پرونده حذف شد و برگه های بازجوییهایش نیز، دربست از پرونده کنار گذاشته شد و متهم ردیف اول از سعید امامی به مصطفی کاظمی نزول پیدا کرد و این پرونده که میتوانست دستهای پیدا و پنهانِ مافیای قدرت و ثروت و ترور را در درازای بودن حکومت اسلامی روشن کند، به فراموشی سپرده شد .
در برابر اما، برای ناصر زرافشان وکیل خانوادههای زندهیادان مختاری و پوینده و..، پروندهسازی شد. ناصر زرافشان در آذر ۱۳۷۹ در پی سخنرانی و گفتگوهایش در بارۀ قتلهای زنجیرهای و شیوۀ برگزاری دادگاه متهمان این بی دادگاه، بازداشت شد و پنج سال در زندان ماند. از این تحول بود که پرونده به بایگانی محرمانه سپرده شد.
«مبارزه با تهاجم فرهنگی»، از محورها و انگیزههای اصلی قتلهای زنجیرهای در دوران دوم ریاست جمهوری رفسنجانی و دورۀ اول ریاست جمهوری محمد خاتمی بود. اما با وجود همۀ سرکوبها و حذف فرهنگی و فیزیکی هنرمندان، خلق اثرهای هنری و ادبی در حوزۀ فرهنگ سکولار و جهانشمول و مستقل از حکومت و همچنین فعالیت کانون نویسندگان ایران پیگیرانهتر از پیش، تداوم یافت.
واقعیت این بوده و هست که تولید و بازتولید فرهنگی، حذف شدنی نیست! هرچند که حذف و سانسور در زمینۀ فرهنگ میتواند بازدارنده باشد، اما هرگز کارساز نبوده و نیست.
انجمن قلم ایران در تبعید، همآوا با خانوادههای جانباختگان قتلهای زنجیرهای، با بانگِ بلند اعلام میکند که این پرونده، همانند دیگر پروندههای سرکوب و ترور و اعدام دهها هزار انسان و بیحقوقیهای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی در جامعه ما، همچنان باز است و عاملان اصلی آنها نیز، سران و سرکردگانِ حکومت اسلامی ایران هستند و بس! از اینرو، مردم مبارز ایران، تا روزی که همه سران و دولتمردانِ حکومت جهل و جنایت و ترور را محاکمه نکنند و به یک جامعه آزاد، برابر، عادلانه و انسانی نرسند، از پیکار بر حق و دادگرانۀ خویش دست نخواهند کشید!
انجمن قلم ایران در تبعید
آذر ماه 1394
بیانیه خانوادههای قتلهای زنجیرهای سال ۷۷
خانواده هشت قربانی قتلهای زنجیرهای سال ۷۷ در بیانیهای اعلام کردند که با وجود گذشت ۱۷ سال از این قتلها، رسیدگی قضایی به آن «یا انجام نشد و یا به بیراهه کشیده شد».
خانواده هشت قربانی قتلهای زنجیرهای سال ۷۷ در بیانیهای اعلام کردند که با وجود گذشت ۱۷ سال از این قتلها، رسیدگی قضایی به آن «یا انجام نشد و یا به بیراهه کشیده شد».
خانوادههای دوانی، حاجیزاده، شریف، فروهر، مختاری و پوینده در بیانیه خود تاکید کردهاند که «لاپوشانی و تقلب و تهدید و سرکوب جایگزین دادرسی» در این پرونده شد و اعتراضهای آنان و وکلایشان «به جایی نرسید».
در این بیانیه از مردم ایران خواسته شده که خانواده قربانیان قتلهای زنجیرهای را در «پافشاری بر دادرسی عادلانه و ایستادگی بر روشنگری و دادخواهی جنایتی که بر دگراندیشان رفته است» و همچنین در «یادآوری و بزرگداشت» قربانیان این قتلها همراهی کنند.
پیروز دوانی، حمید حاجیزاده، کارون حاجیزاده، مجید شریف، پروانه فروهر، داریوش فروهر، محمد مختاری و محمد جعفر پوینده سال ۷۷ به قتل رسیدند.
در نهایت وزارت اطلاعات ایران در بیانیهای اعلام کرد که نیروهای «خودسر» این وزارتخانه در تعدادی از این قتلها دست داشتهاند.
سعید امامی، معاون امنیتی سابق وزارت اطلاعات و از متهمان قتلهای زنجیرهای در زندان درگذشت. درحالی که مقامهای سازمان قضایی نیروهای مسلح علت مرگ او را خودکشی اعلام کردند، روح الله حسینیان از حامیان آقای امامی و همچنین علی فلاحیان، وزیر اسبق اطلاعات، احتمال خودکشی آقای امامی را رد کردند.
دادگاه قتلهای زنجیرهای تنها به قتل پروانه و داریوش فروهر، محمد مختاری و محمد جعفر پوینده رسیدگی کرد و خانواده این قربانیان نیز به علت «عدم معرفی آمران اصلی» دادگاه را تحریم کردند.
درنهایت برای تعدادی از۱۸ مامور وزارت اطلاعات در این پرونده حکم قصاص و برای تعدادی دیگر حکم زندان صادر شد.
با اعتراض وکلای متهمان قتلهای زنجیرهای رای دادگاه در دیوان عالی کشور نقض شد و حکم محکومان به قصاص نیز به دلیل به گفته مقامات دادگاه «گذشت خانواده مقتولان» به ۱۰ سال زندان تبدیل شد.
به گفته رسانههای نزدیک به منتقدان حکومت ایران، تمامی متهمان قتلهای زنجیرهای پس از گذشت چند سال و بدون طی کردن کامل دوره محکومیت خود از زندان آزاد شدهاند.
در سالگرد قتلهای سیاسی پاییز ۱۳۷۷
هفده سال پیش در چنین روزهایی عزیزان ما؛ پیروز دوانی، حمید حاجیزاده، کارون حاجیزاده، مجید شریف، پروانه فروهر، داریوش فروهر، محمد مختاری، محمد جعفر پوینده، یکی پس از دیگری محکوم حکمی مخفیانه شدند، ربوده شدند، به خانهشان هجوم رفت، حریمشان شکست، جسم و جان گرامیشان درد کشید و سرانجام با بیرحمی و خشونتی لجامگسیخته به قتل رسیدند.
پاییز آن سال به درد و خون عزیران ما آغشته است. انسانهایی که هریک در جایگاه خویش و با پافشاری بر باورها و آرمانهای خویش، برای برقراری آزادی و عدالت پیکار کردند. و کارون کودکی بود نورسیده و جرمش چشمهای باز او، که شاهد قتل پدر شد.
قتلهای سیاسی پاییز ۷۷ بر وجدان جامعه زخمی عمیق زد و موج گستردهای از اعتراض مردمی را سبب شد. این اعتراضِ فراگیر نقطهی عطفی ساخت در پاسخگو کردن نهادهای قدرت، در افشاگری خشونت سازمانیافته بر ضد دگراندیشان، در پافشاریِ جمعی بر حق رسیدگی قضایی و لزوم دادخواهی جنایتهای سیاسی.
اما تمامی تلاشها و پایداریهایی که در این راستا انجام شد با سدی از تحریف و سرکوب از سوی نهادهای حکومتی روبرو گشت و به سرانجامِ بایسته نرسید. رسیدگی قضایی به این قتلها یا انجام نشد و یا به بیراهه کشیده شد. لاپوشانی و تقلب و تهدید و سرکوب جایگزین دادرسی شد. اعتراضهای ما، وکلای ما و تمامی همراهان این راه دشوار به جایی نرسید. و این روندهای مخدوش و غرضورزانه نیز باری شدند سنگین در کفهی بیدادها، و دردی شدند روی دردها بر جان ما.
اکنون که یک بار دیگر سالگرد قتلهای سیاسی پاییز ۷۷ فرارسیده است، از شما میخواهیم تا در یادآوری و بزرگداشت آن جانهای شیفتهی آزادی، که شریان شریف زندگیشان در این روزها قطع شد، ما را همراهی کنید. همراهیمان کنید در پافشاری بر دادرسی عادلانهی جنایتی که بر آنان رفت، در ایستادگی بر روشنگری و دادخواهی جنایتی که بر دگراندیشان رفته است.
با امید به آن روز موعود که «داد خواهیم این بیداد را».
پاییز آن سال به درد و خون عزیران ما آغشته است. انسانهایی که هریک در جایگاه خویش و با پافشاری بر باورها و آرمانهای خویش، برای برقراری آزادی و عدالت پیکار کردند. و کارون کودکی بود نورسیده و جرمش چشمهای باز او، که شاهد قتل پدر شد.
قتلهای سیاسی پاییز ۷۷ بر وجدان جامعه زخمی عمیق زد و موج گستردهای از اعتراض مردمی را سبب شد. این اعتراضِ فراگیر نقطهی عطفی ساخت در پاسخگو کردن نهادهای قدرت، در افشاگری خشونت سازمانیافته بر ضد دگراندیشان، در پافشاریِ جمعی بر حق رسیدگی قضایی و لزوم دادخواهی جنایتهای سیاسی.
اما تمامی تلاشها و پایداریهایی که در این راستا انجام شد با سدی از تحریف و سرکوب از سوی نهادهای حکومتی روبرو گشت و به سرانجامِ بایسته نرسید. رسیدگی قضایی به این قتلها یا انجام نشد و یا به بیراهه کشیده شد. لاپوشانی و تقلب و تهدید و سرکوب جایگزین دادرسی شد. اعتراضهای ما، وکلای ما و تمامی همراهان این راه دشوار به جایی نرسید. و این روندهای مخدوش و غرضورزانه نیز باری شدند سنگین در کفهی بیدادها، و دردی شدند روی دردها بر جان ما.
اکنون که یک بار دیگر سالگرد قتلهای سیاسی پاییز ۷۷ فرارسیده است، از شما میخواهیم تا در یادآوری و بزرگداشت آن جانهای شیفتهی آزادی، که شریان شریف زندگیشان در این روزها قطع شد، ما را همراهی کنید. همراهیمان کنید در پافشاری بر دادرسی عادلانهی جنایتی که بر آنان رفت، در ایستادگی بر روشنگری و دادخواهی جنایتی که بر دگراندیشان رفته است.
با امید به آن روز موعود که «داد خواهیم این بیداد را».
خانوادههای
دوانی، حاجیزاده، شریف، فروهر، مختاری، پوینده