۱۴۰۰ آذر ۱۹, جمعه

ارتقا ساختار سرکوب در تعادل‌قوای مغلوب


                                    سخن روز

۱۵آبان ۱۳۵۷، شاه، مستأصل در برابر استمرار قیام مردم ایران، ارتشبد ازهاری را به‌نخست‌وزیری گماشت تا بلکه با تغییر ساختار دولت و آوردن حکومتی نظامی، مردم ایران مقهور شوند. اما کار از کار گذشته بود، حکومت نظامی، انبوه سربازان سرکوبگر گارد شاهنشاهی و سرازیر شدن تانکهای چیفتن به‌خیابان‌ها هم کاری از پیش نبرد و تنها ۳ماه بعد، شد آنچه دیکتاتور نمی‌خواست بشود!

ناکارآمدی تغییر ساختار در حاکمیت و ارتقای نیروهای سرکوبگر تا سطح نخست‌وزیری، به‌خاطر شرایط انقلابی جامعه‌یی عاصی از سال‌ها ستم و دیکتاتوری بود. اما در شرایط انقلابی، دیکتاتور دست به‌هر مانور و تغییر ساختاری بزند، در حکم ریختن بنزین بر آتش قیام است.

اکنون ۴۳سال و یک ماه بعد از تجربهٔ آوردن حکومتی نظامی توسط شاه، شیخ نیز مستأصل از شرایط انقلابی جامعهٔ ایران، دست به‌تغییر ساختار و ارتقای نیروهای سرکوبگر انتظامی، تا سطح «فرماندهی کل» و همردیف قرار دادن این نیروی جنایتکار با سپاه و ارتش زده است.

پاسدار باقری، رئیس ستاد نیروهای مسلح تحت‌امر خامنه‌ای این تغییر ساختار را به پاسدار اشتری، سرکردهٔ نیروی انتظامی ابلاغ کرد و رسانه‌های رژیم خبر دادند که ۳هفتهٔ پیش خود خامنه‌ای، این تغییر ساختار را امضا کرده است.

اما چه شد که ولی‌فقیه یکباره به‌فکر چنین تغییر ساختاری افتاد؟

دو مؤلفه در این تصمیم‌گیری نقش پایه‌یی دارند:

یکم: شرایط انفجاری جامعه و کوتاه شدن فاصلهٔ بین خیزش‌ها و قیام.

خامنه‌ای توالی سلسله قیامهای بزرگ از دی ۹۶ تا امروز را می‌بیند که به‌رغم سرکوب و کشتار مردم، نه‌تنها خیزشها و قیام‌ها خاموش نشده، بلکه فواصل آنها کم و کمتر شده است: قیام دیماه ۹۶- قیام مردم کازرون در اردیبهشت۹۷-قیام تابستان ۹۷ -قیام آبان۹۸ -قیام دیماه ۹۸-قیام سیستان و بلوچستان در اسفند۹۹-قیام خوزستان در تیر و مرداد ۱۴۰۰-قیام مردم اصفهان در آذر۱۴۰۰.

خامنه‌ای می‌بیند که حتی دستور به‌رگبار بستن مردم در آبان۹۸ و کشتار دست‌کم ۱۵۰۰تن، نه‌تنها نتوانست مانع این روند (نزدیک شدن فواصل قیام) شود، بلکه بر تعمیق و رادیکالیسم آن افزود؛ همان واقعیتی که رسانه‌های رژیمش هم به‌آن اعتراف می‌کنند که «آنچه در خیابانهای اصفهان رخ داد، شعله زیر خاکستری بود که دوباره‌گر گرفت... التهاب آغشته به دود و فریاد و خشم» در اصفهان جاری بود! (روزنامهٔ حکومتی اعتماد-۶ آذر).

قیام اصفهان هم‌چنین یک زنگ خطر بسیار جدی برای خامنه‌ای بود. ولی‌فقیه دید که با وجود آماده‌باش تمام‌عیار نیروهای سرکوبگر، اما به گفتهٴ رسانه‌های حکومتی، در بیش از ۱۵نقطه شهر، کانون‌های شورش و درگیری برپا شد.

دوم: روحیه‌باختگی شدید نیروهای رژیم.

خامنه‌ای که خود بارها نسبت به خسته شدن، نترسیدن از دشمن، صحنه را خالی نکردن به‌نیروهایش هشدار داده بود و این معنا را گماشته‌هایش در جمعه‌بازارها هم تکرار کرده‌اند، اکنون می‌بیند فوران بحرانها و تضادها آن‌چنان به درون رژیمش سرریز شده که در جلسهٔ نمایشی و دستچین شده از نزدیک‌ترین نیروهایش در ۱۶آذر، حرف مجاهدین از زبان بسیجی‌ها خطاب به رئیسی جلاد بازگو می‌شود: «از جانب مردم پاسخی دریافت خواهید کرد که... حتماً انقلابی و قاطع است!».

خامنه‌ای هم‌چنین در جریان قیام اصفهان دید که چگونه بسیجی‌ها و نیروهای گارد ویژه‌اش، با آن تجهیزات و امکانات، در برابر جوانان و مردم شورشی فرار می‌کردند و روحیه‌ای برای مقابله نداشتند.

همین وضعیت باعث شده تا شیخ نیز در فاز پایانی و در نازل‌ترین مدار از تعادل‌قوا با مردم ایران، مستأصل و در بن‌بست، به‌آخرین حربه رو آورده و تلاش می‌کند با ارتقای نیروی سرکوبگر انتظامی، هم به‌نیروهای وارفته‌اش روحیه بدهد و هم خودش مستقیماً زمام سرکوب را به دست بگیرد.

اما اگر شاه توانست با گماردن یک نظامی در رأس دولتش سرنوشت محتوم خود را تغییر دهد، شیخ هم با تغییر ساختار دستگاه سرکوبش خواهد توانست.