در جریان قیام سال 96 برای اولین بار شعار رضا شاه در ایران رسانه ای شد. پس از آن بود که در دعوای باندی بین دولت روحانی و دلواپسان باند خامنه ای، روزنامه جمهوری اسلامی منشا یک مورد از شعارهای رضا شاه را اعلام کرد. این روزنامه باند مقابل را خطاب قرار می دهد و می نویسد: "این جماعت آنقدر بیپروا شدهاند که عدهای را با شعارهای بیسابقه رضا شاه روحت شاد و مرگ بر مفتخور، روانه مجلس میکنند و آنها نیز با مشایعت پلیس آزادانه مانور میدهند. این جماعت دقیقاً همان دسته و گروهی هستند که در نماز جمعه تهران و راهپیماییها حضور دارند و پایان تکبیرشان مرگ بر غارتگر بیتالمال است. همه آنها را بهخوبی میشناسند و ظاهراً ماموریت جدیدشان ریشهکنی دولت با سوءاستفاده از شرایط حاد اقتصادی است." لینک: https://bit.ly/3E34cHg
آقای خواستار در یک افشاگری فاش می نماید که اطلاعات رژیم او را تحت فشار گذاشته تا با رضا پهلوی کار کند:
هاشم خواستار: "نمی دانم چه رابطه ای بین اقای رضا پهلوی و اطلاعات وجود دارد که مامور اطلاعات بسیار علاقمند بود که من با ایشان فعالیت سیاسی داشته باشم و حتی از من خواست که در صورت تمایل شماره ی موبایل اقای رضا پهلوی را گرفته و من با ایشان صحبت کنم که قبول نکردم.قبلا شرح مفصلش را داده بودم که چگونه ماموران اطلاعات به باغچه ام در گلبهار امده و با من مذاکره کرده که با درخواستهای انها مخالفت کرده که منجر به توقیف لپ تاپ و موبایل و توقیف شماره های تلفن خانه و موبایل های خودم و همسر و نوه ام شده و من از ان زمان اینترنت ندارم." لینک: https://bit.ly/3lgvHWb
موضوع استفاده رژیم از کارت سلطنت یک با دیگر در مشاجره آقای خواستار و واحدیان مورد تاکید او قرار می گیرد. او در پاسخ به واحدیان که از او خواهان موضع گیری علیه مجاهدین شده بود پاسخ می دهد: "شما فقط هنرتان این شده که از سلطنت طلبها حمایت می کنید. در مقابل یک عده که میدانید که رژیم حساسه وامی ایستید…آقای واحدیان خیلی خیلی داری کج میری. از این نصیحتها کسی به من نکرده. شما لطفا لازم نیست از این نصیحتها به من بکنید. آقای واحدیان تبریک میگم به شما، شما خواسته یا ناخواسته مامور اطلاعات شدی بدون رودربایستی. این تز اطلاعاته. دو تا فحش به ما بده یک فحش به مجاهدین خلق…من که فهمیدم شما سلطنت طلب هستی آقای واحدیان…سلطنت بودن که رژیم حمایت می کنه. مشکلی نداره. در دیار معشوق هستی آقای واحدیان." بخشی از مشاجره آقای خواستار با واحدیان. ویدئو دو قسمتی در توییتر:
https://twitter.com/Rahesevvom96/status/1420150240255086599
نحوه رسانه ای کردن جریان پیدا شدن جنازه رضا شاه توسط رسانه های رژیم و مدیریت آن به طوری که نسبت به رضا شاه احساس ترحم بر انگیزد. در روز سوم اردیبهشت 1397 خبر پیدا شدن جنازه رضا شاه یکباره مثل بمب ساعتی در رسانه های رژیم و سپس دیگر رسانه ها آنتنی می شود و فضای افکار عمومی را اشغال میکند. اینطور به نظر می رسد که خود رسانه ها رژیم به دامن آن میزنند. نحوه برخورد رژیم با این موضوع کاملا سوال برانگیز است. رژیم میتوانست با سکوت رسانه ای جنازه را هم اگر واقعا تصادفی پیدا شده را پنهان و صدایش را هم در نیاورد ولی این کار را نمی کند بلکه خودش هم با آب و تاب آن را رسانه ای می کند، چرا؟ یک نمونه انعکاس این خبر در سایت امنیتی تابناک: https://bit.ly/3leRiyd (جنازه مومیایی شده رضا شاه در شهر ری کشف شد؟!) برای نمونه نشان میدهد که نه تنها رژیم در صدد پنهان کردن این موضوع نیست بلکه از آن استقبال هم می کند. آیا رژیمی که یک قلم سال شصت و هفت سی هزار مجاهد سر موضع و کمونیست را اعدام و اجساد آنها را تا به امروز پنهان نگه می دارد نمی تواند یک جسد مومیایی شده را پنهان کند؟ این نحوه برخورد رژیم چه معنی دارد؟ موضوعی که قابل تعمق است نحوه چیدمان گزارش سایت امنیتی تابناک از این موضوع است. آمده یک گزارش کامل با دوگانه سازی -خلخالی علیه رضاشاه-تهیه کرده. بدین معنی که عکسها و کارهای خلخالی، یکی از منفورترین دژخیمان رژیم در افکار عمومی ایرانیان، را در کنار عکس جنازه رضا شاه که بی کس و تنها رها شده را مقابل هم قرار داده. این تقابل ذهن خواننده -به خصوص در جامعه ای که بنا به سنت برای جنازه احترام زیادی قائل است- ناخودآگاه به سمت همدردی با رضا شاه به عنوان کسی که مظلوم واقع شده سوق میدهد. نفرت از خلخالی نیز هرچه بیشتر به شکل تقابلی همدردی با رضا شاه را تشدید می کند. چرا رسانه امنیتی رژیم میخواهد در ذهن خواننده نسبت به رضا شاه حس ترحم و همدردی برانگیزد؟
یک موضوع دیگر که اینجا میتوان به آن اشاره کرد پدیده چرخش ناگهانی کسانی که وظیفه اجرای سیاستهای ویژه رژیم که روی اهداف خاص متمرکز است را پیش میبرند بسمت نزدیک شدن به رضا پهلوی و ترویج سلطنت طلبی می باشد. در یک تحقیق وقتی نمونه ها تکرار شوند و مخرج مشترک یکسانی را نمایش دهند میتوان آنها را به عنوان دلایل و شواهد اثبات وجود یک روند مورد استفاده قرار داد. نگارنده معتقد است که چرخش کسانی مثل اسماعیل وفا یغمایی، ایرج مصداقی، سیامک نادری و… بسوی ترویج سلطنت طلبی را باید در چارچوب یک روند مد نظر قرار داد. این نمونه ها به ما می گویند که ترویج سلطنت طلبی به عنوان یک کار خطی وظیفه ای است که از سوی یک مرجع ویژه خارج از تصمیم فردی خود این افراد به آنها ابلاغ شده. پس سلطنت طلب شدن این افراد را باید ناشی از پیشبرد خط رژیم در رابطه با ترویج سلطنت دانست. منطقا نمی توان پذیرفت که همینطور افراد مختلفی که تا دیروز نقطه اشتراکشان تنها مبارزه با مجاهدین و زمینه سازی برای سرکوب آنها بوده یکباره و بطور همزمان به شکل فردی به یک نتیجه مشترک دیگر هم برسند و یکباره یک خط سیاسی دیگر راهم تعقیب کنند. گویی که بطور خاص از بین اینهمه فعال خارج کشوری یک امداد غیبی یکباره در خواب به آنها الهام کرده که سلطنت طلبی خوب است و باید آن را هم ترویج کرد.
5- و بالاخره مورد اخیر در قیام اصفهان که بنا به گفته شاهد صحنه کسانی که بسیجی هستند و چفیه ها هم هنوز در دستشان است در تقابل با شعار "این همه سال جنایت مرگ بر این ولایت" شعار رضا شاه میدهند. لینک:
https://www.youtube.com/watch?v=KQwdo-16amE&t=4s
شواهد بالا برای نگارنده هیچ شک و شبهه ای در اینکه رژیم سلطنت طلبی را ترویج می کند باقی نمی گذارد. و اما چرا؟
برای پاسخ دادن به چرایی آن باید به چند نکته توجه کرد.
1- با روی کار آمدن ترامپ در آمریکا و ضعیف شدن سیاستهای مماشات گرایانه غرب از یک سو و تشدید نارضایتیهای عمومی که چشم انداز رویارویی رژیم با مردم را در تقدیر آن قرار داده بود از سوی دیگر، انقباض درونی رژیم ضرورت پیدا می کند و در دستور کار خامنه ای قرار می گیرد. این ضرورت خامنه ای را مجبور می کند تا به سیاست یک دست کردن رژیم و آرایش جنگی دادن به نیروهای خود رو بیاورد. یکی از طبعات این سیاست این بود که او باید بازی اصلاح طلبی را تعطیل و باند اصلاح طلب را هم که دیگر ضررش از نفعش بیشتر شده بود را از ارگانهای رژیم حذف کند. تا پیش از این خامنه ای با استفاده از جریان اصلاح طلبی و مدره نمایی به لحاظ داخلی تلاش کرده بود که انرژیهای بسیاری که می توانستند بر علیه رژیم به کار گرفته شوند را قفل و بدین وسیله بخش قابل ملاحظه ای از پتانسیل مبارزاتی جامعه خواهان تغییر را در چارچوب نظام نگه دارد. به لحاظ خارجی هم جریان اصلاح طلبی توهم سیاست تغییر رفتار رژیم از طریق استحاله درونی آن در غرب را تا حدودی زنده و سر پا نگه داشته بود. بدلیل چنین منافع هنگفتی خامنه ای این جریان را تا کنون تحمل کرده بود ولی این جریان دیگر چه به لحاظ خارجی و چه به لحاظ داخلی از حیز انتفاع افتاده بود. بدین معنی که در درون ایران این توهم که گویا تغییر اوضاع از طریق اصلاحات درونی رژیم ممکن است دیگر خریداری نداشت و نگاهها به سمت بیرون نظام جلب شده بود. به لحاظ خارجی هم با روی کار آمدن ترامپ سیاستگذاری های جدید آمریکا نشان داده بود که کسانی که به سیاست توهم استحاله درونی رژیم باور داشتند از صحنه سیاست گذاری کلان آمریکا حذف شده اند و لابیتهای رژیم هم تقریبا به بن بست رسیده اند. اینچنین بود که خامنه ای به این نتیجه رسید که ضرر این جریان قلابی اصلاح طلبی دیگر از نفعش بیشتر است و باید آن را جمع کند و رژیم را برای جنگ پیش رو با مردم ایران آماده و یکدست کند. درست در همین بازه زمانی و متعاقب شکست طرح به ریاست جمهوری گماردن رئیسی در انتخابات سال 96، یکباره سر و کله شعار رضاشاه هم پیدا می شود. آیا این همزمانی تصادفی است؟
میتوان گفت که جمع کردن دکان اصلاح طلبی تیر خلاص نهایی به دو توهم بود و میتوانست تعادل رژیم را در مقابله با مردم به هم بزند و برای حفظ تعادل رژیم، باید نگاهها به سمت یک توهم دیگر رانده می شد تا بتواند بخشی از پتانسیل مبارزاتی را به هرز بدهد. این دو توهم طی سالیان دراز مبنای بخش بزرگی از سیاستگذاری های کلان رژیم بوده و حالا که مجبور شده آن را رها کند در آرایش جدید سیاسی خطر اصلی کجاست و برای مهار این چه باید کرد؟ منطقا یکی از آثار بلافصل آرایش جدید سیاسی ،همانطور که در قیام 96 نشان داده شده، بالا آمدن راه حل سرنگونی و گفتمان براندازانه خواهد بود. بالا آمدن گفتمان و راه حل براندازانه سودش طبیعتا به شاخص ترین و تثبیت شده ترین نیروی برانداز در ایران یعنی مجاهدین و شورای ملی مقاومت خواهد رسید. چگونه میتوان در چیدمان آرایش جدید نیروهای سیاسی دخالت کرد تا در حد امکان این نیرو را از این سود محروم کرد؟ اگر این نیرو با نیروی عظیم ناراضی جامعه پیوند بخورد فاتحه رژیم خوانده است. چه باید کرد؟ در عالم واقع برای رژیم انتخابهای خوب وجود ندارد. هرچه هست در بیرون نظام است. یا خیلی خیلی بد و خطرناک-مجاهدین و شورای ملی مقاومت است و یا بد-سلطنت. اگر نیروی معترض عبور کرده از چارچوب رژیم و طرف حسابهای خارجی توجه شان دیگر نمیتواند به درون رژیم باشد بهتر است به سمت کدام یک از این نیروها بچرخد؟ منطق حکم می کند که اگر به سمت بد جلب شود خطرش کمتر است. پس باید بد-سلطنت-را در مقابل خیلی خیلی بد و خطرناک-مجاهدین- علم کرد. تلاش برای دست بردن در ایجاد تعادل دلخواه بین نیروهای مخالف یک نظام توسط نیروی در حاکمیت امری رایج است. نیروی در حاکمیت امکانات و توانایی هایی را دارد که به او اجازه میدهند این کار را بکند. تیغ سرکوب در دست خود حاکمیت است و با کم و زیاد کردن آن روی نیروها می تواند قدرت مانور آنها را کم و زیاد کند. یکی را بالا ببرد و دیگری را پایین. میتواند هزینه فعالیت برای یکی را برای یکی بسیار بالا و غیر قابل تحمل و برای دیگری پایین بیاورد. حتی میتواند یکی را در مقابل دیگری تقویت کند. آنها سعی می کنند برای کنترل اوضاع بدین وسیله در چینش و آرایش نیروهای سیاسی مقابل خود نیز دست ببرند به این امید که نیروهای خطرناک که تهدید فوری و بالفعل حساب می شوند را مهار کنند. یکی چنین دخالتی را شاه هم در دوران پایانی حاکمیتش انجام داد. پس از اوج گیری جنبش چریکی در ایران، شاه برای کنترل اوضاع آخوندها را در مقابل مجاهدین و چریکهای فدایی و دیگر نیروهای چپ و ملی و روشنفکر فعال کرد و به میدان آورد؟
پس اینکه رژیم سیاست تقویت و ترویج سلطنت برای مهار کردن مجاهدین را در پیش گرفته قابل انکار نیست.
اهداف و آرزوهای رژیم از ترویج سلطنت
الف- آرزوها و اهداف داخلی: این اهداف حول خنثی سازی و مهار نیروی بالفعل خطرناک که خطر فوری محسوب می شود-در اینجا مقاومت و کانونهای شورشی-می چرخد و می توان به چند تا از مهمترین آنها اشاره کرد.
کند کردن روند پیوستن جوانان و مردمی که به این نتیجه قطعی رسیده اند که تنها راه حل مشکلات ایران سرنگونی و براندازی رژیم است به کانونهای شورشی. برای این کار باید یک نیروی به ظاهر برانداز ولی بی خطر را با گفتمان تند براندازانه در سر راه آنها کاشت. همزمان با فرستادن جوانان به دنبال شعار رضاشاه در داخل کشور، می بینیم که در خارج هم یک گروه ظاهرا جدید، فرشگرد، با گفتمان تند براندازانه-چیزی که البته با مواضع اعلام شده رضا پهلوی و در کل با گروه خونی جریان سلطنت طلبی اساسا سازگاری ندارد-ده ماه پس از قیام دی 96 یکباره ظاهر و در تمام رسانه های فارسی زبان خارج کشور بشدت آنتنی می شود. شدت پوشش رسانه ای به یک گروه کوچک چهل نفره-که معتقد به مبارزه تشکیلاتی هم نیست و به همین دلیل خودش را نه یک تشکل سیاسی بلکه یک شبکه میداند-خود از عجایب صحنه سیاسی ایران است. اینها همان رسانه هایی هستند که حتی امروز هم از آوردن نام کانونهای شورشی مجاهدین وحشت دارند.
تلاش و استقبال از گشودن جبهه بندیهای سیاسی جدید در مقابل قطب بندی سیاسی ثبیت شده ی رژیم و ضد رژیم. اگر بتوان جهت گیری جبهه بندی اساسی اصلی- یعنی رژیم و ضد رژیم- را تضعیف کرد به همان میزان میتوان برای نیروی اصلی سیاسی چالشهای انرژی بر بوجود آورد و بخشی از نیروها را به هرز داد. تلاش برای تبدیل کردن انقلاب پنجاه و هفت به مرکز ثقل جبهه بندی سیاسی جدید در ایران به قصد جایگزین کردن جبهه رژیم و ضد رژیم به جبهه پنجاه و هفتی و ضد پنجاه و هفتی و یا پهلوی و ضد پهلوی و تحریک سلطنت طلبان بر علیه نیروهایی که در انقلاب پنجاه و هفت شرکت داشته اند یکی از راههای بوجود آوردن جبهه بندی سیاسی انحرافی میباشد. رژیم امیدوار است که با این تغییر بویژه در حوزه گفتمانی نفرت عمومی ناشی از سیاستهای جنایتکارانه خود را متوجه نیروهای مقابل خودش هم بکند و همزمان گفتمان ضدیت با هر گونه انقلاب را در مقابل گفتمانی که خواهان یک انقلاب دیگر است را تقویت نماید. رژیم میخواهد از چیزی به نام انقلاب شیطان سازی کند تا کسی هوس یک انقلاب دیگر ننماید و همزمان گروهای سیاسی که در انقلاب 57 نقش داشته اند را به عنوان کسانی که باعث بدبختی کنونی ایران شده اند را ذهن توده ها به انزوا بکشاند.
استقبال از تلاشها برای جایگزین سازی جبهه بندی رژیم و ضد رژیم، به جبهه بندی مسلمان و ضد مسلمان و تغییر ماهیت مبارزه از یک امر سیاسی به یک امر مذهبی و اعتقادی. بدینوسیله رژیم امیدوار است که از نیروی اعتراضی آن بخش از مردم ایران که به دلیل گزیدگی از قوانین ضد بشری شرعی به ضدیت با مذهب افتاده اند هم در جهت خنثی سازی نیروی سیاسی سازمان یافته موجود که اعتقادات مذهبی هم دارد استفاده کند. این استدلال شاید به نظر کمی اغراق آمیز آید ولی دقت کردن در فعالیتهای یکی از تروریستهای کهنه کار رژیم بنام مهرداد عارفانی در این رابطه میتواند کمک کننده باشد. او همان کسی است که به جرم تلاش برای بمب گذاری در میتینگ مجاهدین اکنون در زندان بلژیک است. او در قالب شاعری خودش را ضد مذهب معرفی می کرد. عنوان یکی از شعرهایش "مرگ بر خدا" می باشد. این نمونه نشان میدهد که وقتی به ضربه زدن به نیروی سازمان یافته ضد رژیم میرسد رژیم از زیر پا گذاشتن ادعاهای مذهبی خودش هم باکی ندارد. منطق رژیم ماندن در قدرت به هر قیمت و نیرنگ است و در این مورد ایدئولوژی ندارد.
تلاش برای کنترل کف خیابان. نقش بدون تردید کانونهای شورشی مجاهدین در مدیریت قیام 96 https://bit.ly/3FS8vWb که خود رژیم هم مجبور به اعتراف به آن شده، خیابان را به کابوس رژیم تبدیل کرده. بنابراین برای مدیریت کف خیابان علاوه بر بگیر و ببند، رژیم با مطرح کردن شعارهای انحرافی از قبیل رضا شاه و…که هم میتواند سبب دلسردی برخی شرکت کنندگان اعتراضات خیابانی شود و هم بین آنها اختلاف و تفرقه بیاندازد، امیدوار است که از شدت جهت گیری تظاهرات علیه کلیت رژیم بکاهد. همچنین این شعارهای انحرافی میتواند سبب کناره گیری برخی از کف خیابان و یا حتی درگیری بین تظاهرکنندگان شود. شعار "نه شاهچی ام نه شیخ چی/ ملت چی ام ملت چی" که در تظاهرات حمایت مردم تبریز از خوزستان داده شد و همچنین اعتراض و افشاگری چند خانم علیه کسانی که شعار رضا شاه می دهند در اصفهان، اینجا:
https://www.youtube.com/watch?v=CB9U2tb9K40&t=24s
در این رابطه قابل تامل است. این برخوردها نشان میدهد که ترس از ربوده شدن تظاهرات بر علیه اهداف تظاهرکنندگان که توسط رژیم دنبال می شود کاملا واقعی و در ذهن توده مردم وجود دارد. هدف نهایی همه این ترفندها اخلال در کار کانونهای شورشی در مدیریت شعارها و جهت دادن به تظاهرات های خیابانی می باشد.
تلاش و استقبال از فعال کردن سلطنت طلبان و کسانی که تحت تاثیر این ترفندهای رژیم نسبت به سلطنت دچار توهم می شوند و مدیریت آنها در جهت هیستریک و آلوده کردن فضای سیاسی در بین ایرانیها از یک سو و حمله و هجوم و نفرت پراکنی بر علیه نیروهای سیاسی فعال و بطور ویژه سازمان مجاهدین خلق در فضای مجازی تحت عنوانی مانند مقابله با خائنین پنجاه و هفتی یا کسانی که بر علیه شاه انقلاب کردند و ایران را به خمینی دادند و…. رژیم بدینوسیله نه تنها امیدوار است که انرژی مبارزاتی برخی جوانان آماده کارزار را به شوره زار بفرستد تا به هرز برود بلکه می خواهد از نیروی آنها در جهت تضعیف نیروی برانداز واقعی و خدمت به منافع نظام هم استفاده کند.
ب-اهداف و آمال خارجی
تلاش برای آلترناتیو سازی و جلب نظر ایرانیان و دولتها به آلترناتیو دلخواه. این مهم است که دولتها و مراکز قدرت خارجی که با یکدست کردن رژیم ممکن است چشمشان به بیرون از نظام دوخته شود و به دنبال نزدیکی با کسانی که فکر می کنند در آینده ایران نقش خواهند داشت برآیند را هم به سمتی جهت داد که کمترین ضرر برای نظام داشته باشد. مطرح بودن جریان سلطنت طلبی که نه تشکیلات دارد و مدیریت بخش مهمی از آن هم بدست خود رژیم است به عنوان آلترناتیو صد بار از اینکه مجاهدین خلق و شورای ملی مقاومت مطرح شوند برای رژیم ارجحتر است. همانطور که در داخل ایران برای دور کردن جوانان از نیروی جدی و خطرناک ضد نظام یعنی کانونهای شورشی رژیم به ترویج سلطنت طلبی می پردازد در خارج هم امیدوار است با آلترناتیو سازی از جریان سلطنت در مقابل شورای ملی مقاومت سد بندی کند.
فعال کردن سلطنت طلبان و انداختن آنها به جان نیروهای سیاسی ایرانی که تضعیف آنها هم به نفع رژیم هست و هم به نفع خود سلطنت طلبان که آنها را به چشم رقیب می بینند. آنها با شیوه های چماقداری چه در فضای واقعی و چه در فضای مجازی می توانند دست به فحاشی و ایجاد رعب و وحشت بزنند. حمله اخیر چنین افرادی به هادی خرسندی: https://www.facebook.com/reza.shams.12/posts/4790866970945350
از طرفی خود نیروهای سایبری رژیم هم میتوانند همراه با فعالین سلطنت طلب برای کمپینهای دروغ پراکنی و شیطان سازی شان علیه مخالفین و به ویژه علیه مجاهدین پوشش سلطنت طلبی ایجاد کنند تا شاید بتوانند مخاطبان بیشتری را تحت تاثیر قرار دهند. اقرار یکی از طرفداران پهلوی به وجود پدیده ای بنام سایبری سلطنت طلب:
https://twitter.com/MehrizadehB/status/1451099407366119424
آنها همچنین مطالب و لینکهای کسانی که مورد تایید ارتش سایبری هستند را با کلیک و لایک یا پخش کردن بولد و برجسته می کنند و بدینوسیله هم به گسترش فضای مورد نظر خود می پردازند و هم غیر مستقیم نویسندگان و تولید کنندگان چنین مطالبی را تشویق به کار بیشتر می کنند. تا آنجا که من متوجه شده ام یک دسته از کسانی که بطور خاص مورد علاقه این دسته سایبری/ سلطنتی می باشند و مرتب مطالبشان توسط آنها برجسته می شود بریدگان مجاهدین که به خدمت رژیم در آمده اند، می باشند.