۱۳۹۹ اردیبهشت ۲۷, شنبه

کیهان و وحشت از محبوبیت مجاهدین در دانشگاه

 وحشت از محبوبیت مجاهدین در دانشگاه
               وحشت از محبوبیت مجاهدین در دانشگاه
«چهره معصوم و وضعیت تحصیلی این دو نفر [امیر حسین مرادی و علی یونسی] ممکن است هر مخاطبی را به تردید وا دارد که آیا زندان جای دانشجویان به ظاهر نخبه است؟» (کیهان شریعتمداری. ۲۴اردیبهشت ۹۹)

این همهٔ حرف است که چماقدار و گماشتهٔ خامنه‌ای در کیهان به ناگزیر به آن اذعان کرده است.
آری زندانهای بدنام و کرونازدهٔ خامنه‌ای جای دانشجویان نخبه نیست. این اولین موضوعی است که با دیدن چهرهٔ معصوم و پی بردن به وضعیت تحصیلی و افتخارات دانشجویان نخبه به ذهن هر ایرانی و حتی دوستداران و حامیان حقوق‌بشر در جهان می‌زند. از روی همین مکث تکان دهنده در واقعیت است که بیننده به‌صورت مسألهٔ ایران و ایرانی در نظام قداره‌بندان و زندان‌سازان و شکنجه‌گران انسان پی می‌برد. او حتی اگر هیچ سابقه و کارنامه‌ای از وضعیت ایران گرفتار در حاکمیت آخوندها را نداشته باشد، با شنیدن خبر دستگیری و شکنجه و زندانی شدن دانشجویان نخبه به این سؤال راه خواهد برد که آنها چرا دستگیر شده‌اند؟ جرمشان چیست؟ چرا دانشجویان به مسیر تقابل و رویارویی با این حاکمیت کشیده شده‌اند و چرا نخبه‌گانی که می‌توانستند در تعامل با حکومت به همه نوع پست و مقام و امکانات برسند، این‌چنین در مقابل آن قرار گرفته و زندگی خود را نیز وثیقهٔ این مقاومت قرار داده‌اند.

این‌ها سؤال‌هایی است که بیننده و شنوندهٔ خبر نمی‌تواند ساده از کنار آن رد شود و یک جواب دم دستی و از سر رفع تکلیف به خودش بدهد.

او یا باید در بی‌گناهی دانشجویان دستگیر شده شک کند یا در ماشین دستگیری و شکنجه و کشتار که بی‌محابا در ایران در حال کار است و با کمترین بهانه، دگراندیشان و کنشگران اجتماعی را روانهٔ سیاه‌چالهایش می‌کند.

جرم بزرگ: ارتباط با مجاهدین
نام بردن از مجاهدین و تبلیغ برای آنان همیشه در دیکتاتوری آخوندها جرم بوده است؛ مگر این‌که به کلیت نظام تحمیل شود و چاره‌ای نداشته باشند. در ماجرای دستگیری امیرحسین مرادی و علی یونسی، تا مدتی قضاییهٔ بدنام آخوندی تلاش داشت از مجاهدین نام نبرد اما در اثر فشار خانواده‌های زندانیان و پرس و جوی بی‌وقفهٔ آنان مجبور شد به دستگیری آنان اعتراف کند و از این نقطه سرکلاف باز شد. سازمان مجاهدین خلق ایران با اعلام اسامی سایر دستگیر شدگان (۱۸نفر) دیکتاتوری آخوندی را در امپاس قرار داد.

اذعان به پایگاه اجتماعی مجاهدین در ایران
تا به‌حال تبلیغات طراحی شدهٔ حکومتی این تصویر را ارائه می‌داد که بگوید مجاهدین در داخل ایران هیچ پایگاهی ندارند و همه چیز در اشرف۳ خلاصه می‌شود اما به‌دنبال رسانه‌یی شدن نام دانشجویان دستگیر شده، چاره‌ای جز این نیافت که بر نقش مجاهدین در فعالیت‌های مربوط به داخل ایران صحه بگذارد و به پایگاه آنها اذعان کند.

کیهان شریعتمداری در مقاله‌یی به تاریخ ۲۴اردیبهشت ۹۹ با زبان معکوس به میزان اثرگذاری مجاهدین در دانشگاههای ایران اعتراف می‌کند. در این اعترافنامه به «تبدیل اتمسفر دانشگاه به فضایی پرالتهاب و تنش‌زا و کشاندن این التهاب به کف جامعه» پرداخته شده که به نوعی بیانگر این موضوع است که اعتراضات دانشجویی و شعارهای رادیکال آن؛ به‌خصوص بعد از هلاکت قاسم سلیمانی، برآمده و تأثیرپذیرفته از فعالیت‌های مجاهدین است.

مجاهدین و ریشه‌داری در چند نسل
گماشتهٔ خامنه‌ای ناخواسته به کارنامهٔ خانوادهٔ علی یونسی پرداخته و آه و ناله می‌کند که چگونه مجاهدین در بین جوانان و دانشجویان نفوذ و تأثیر دارند. او بدون این‌که متوجه شود، نسل‌هایی را ردیف می‌کند که جرم همهٔ آنها یکسان است: عضویت و هواداری از مجاهدین و سرانجام وفا کردن به وعدهٔ خود در قبال خدا و خلق و پذیرش شهادت و دستگیری.

عمق سوزش و استیصال گماشتهٔ خامنه‌ای را در قبال وجدان برانگیختهٔ عمومی و بازتاب دستگیری دانشجویان نخبه در بین سایر دانشجویان و نیز افکار عمومی را در عبارتهای زیر می‌توان به چشم دید:

«در پرونده حاضر نیز چهره به ظاهر معصوم این دانشجویان و رزومه علمی ایشان نباید باعث نادیده گرفتن عمل ارتکابی آنان گردد. چه بسا باید این یک مطالبه عمومی باشد نه این‌که عده‌یی از سر جهل و جو‌زدگی و احساسات، سنگ یک متهم به‌اصطلاح نخبه را به سینه بزنند.

در سوی دیگر اما، حمایت برخی از به‌اصطلاح تشکل‌های دانشجویی معلوم‌الحال از این دو دانشجوی بازداشت شده، در نوع خود تعجب‌برانگیز بود! جالب آنکه، این نخستین‌بار نیست که مجموعه‌های دانشجویی یکبارمصرف و دولت‎ساخته پای خود را از قوانین فراتر می‌گذارند و از خطوط قرمز عبور می‌کنند.» (همان منبع) ‌

عبور از «خط قرمز» ! دیکتاتور
کیهان، این رسانهٔ اختصاصی ولی‌فقیه در ادامه نگران از محبوبیت مجاهدین و مقاومت ایران در بین دانشجویان ایران و جامعهٔ دانشجویی با کلافگی تمام می‌نویسد:

«جا دارد تا این گلایه را از نهادهای آموزشی کشور بالاخص وزارت علوم مطرح نمود که چرا پیش از ورود این قبیل دانشجونمایان به داخل محیط‌های علمی، اقدامات پیشگیرانه لازم نظیر مراقبت‌های امنیتی و ایضاً بررسی سوابق خانوادگی ایشان، کنترل نمی‌شود تا شاهد حجم عظیمی از مظلوم‌نمایی به نفع این جریان خطرناک نباشیم؟» (همان منبع)

این زوزه‌های احتضار در حالی است که طی سالیان در ایران، فضای سرکوب و سانسور بر دانشگاههای ایران حاکم بوده و با ستاره‌دار کردن دانشجویان آزادیخواه آنها را یا دستگیر و یا از دانشکاه اخراج می‌کردند.

اقشار مختلف اجتماعی و به‌ویژه جامعهٔ دانشجویی دیرگاهی است از این خط قرمز ادعایی دیکتاتور عبور کرده است. نه دستگیری و اتهام، نه اقدامات امنیتی و سرکوب در دانشگاهها نمی‌تواند این قشر بیدار و پیشگام را متوقف کند؛ اگر می‌توانست تاکنون کرده بود.