۱۳۹۹ خرداد ۹, جمعه

معنای ریاست پاسدار قالیباف بر مجلس ارتجاع

سخن روز
                                                     سخن روز
روز پنجشنبه ۸خرداد، مجلس ارتجاع از میان ۳نفر، پاسدار قالیباف رئیس سابق نیروی انتظامی را با ۲۳۰رأی به‌عنوان رئیس معرفی کرد. در این رأی‌گیری فریدون عباسی رئیس سابق سازمان انرژی اتمی رژیم ۱۸رأی و میرسلیم وزیر کشور پیشین آخوندها ۱۲رأی آوردند. از قبل هم پیش‌بینی می‌شد که قالیباف کاندیدای خامنه‌ای برای ریاست مجلس است و «مجلس مطیع رهبری» و «مجلس ولایت» طبعاً نمی‌توانست گزینهٔ دیگری جز قالیباف داشته باشد.

گام دوم از یک نقشه‌مسیر سه مرحله‌یی
گماشتن این پاسدار لومپن و غارتگر در رأس قوه مقننه، یک گام دیگر در راستای نقشه مسیری است که خامنه‌ای برای نظامش ترسیم کرده است. گام اول انتخاب آخوند رئیسی جلاد شناخته شده قتل‌عام۶۷ به‌عنوان رئیس قوه قضاییه بود. گام دوم گماشتن پاسدار قالیباف همزاد و هم‌سرشت رئیسی جلاد در رأس قوه مقننه است که او نیز شرکت در کشتار مجاهدین در عملیات فروغ جاویدان و سرکوب و کشتار دانشجویان را در کارنامهٔ خود دارد، گام سوم و ادامهٔ این «ریل‌گذاری» طبعاً «دولت جوان حزب‌اللهی» است که خود خامنه‌ای اعلام کرده است؛ اگر چه شخص رئیس این دولت فعلاً شناخته شده نیست، اما به‌تصریح خامنه‌ای کسی با الگوی دژخیم قاسم سلیمانی مد نظر است.
پیامدهای داخلی و بین‌المللی
معنا و هدف این ترکیب و این ریل‌گذاری مشخص است: تشدید سرکوب و اعدام در داخل کشور که تضمین غارت و چپاول باز هم بیشتر مردم به‌خصوص اقشار محروم است. در سیاست بین‌المللی نیز وجه رو به خارج این خط، قطعاً انقباض است. نمودهای این خط انقباضی از مدتی پیش ظاهر شده که بارزترین آن نقض‌های اتمی و تهدید رژیم به خروج از ان.پی.تی و بازگشت به مرحله پیش از برجام است که معنایی جز تهدید به بمب‌سازی ندارد.

مخاطبان خارجی این سیاست، حتی پیش از معرفی قالیباف، مضمون این سیاست و پیام آن را دریافته‌اند که می‌توان آن را در تشدید سیاست حداکثری آمریکا، به‌ویژه تصمیم اخیر کاخ‌سفید برای پایان دادن به معافیت‌های هسته‌یی رژیم و تحریم همهٔ فعالیت‌هایی است که تا پیش از این تحت عنوان فعالیت‌های صلح‌آمیز هسته‌یی، معاف از تحریم بود.

به نظر می‌رسد در سوی دیگر آتلانتیک نیز درک و نتیجه‌گیری مشترکی در مورد رویکرد و جهت‌گیری رژیم ایران وجود دارد که آن را در سخت‌تر شدن سیاست کشورهای اروپایی، به‌خصوص آلمان در قبال رژیم می‌توان دید.
انقباض، نشانهٔ قدرت یا ضعف؟
نکتهٔ مهم آن است که خط انقباض از سوی نظام دیکتاتوری به‌معنای ضعف است. این واقعیت در مورد رژیم آخوندی کاملاً بارز است. ولی‌فقیه ارتجاع که با شرایط انفجاری جامعه و روند رو به گسترش اعتراضهای مردمی مواجه است، چاره‌یی و راه‌حلی جز سرکوب و انقباض پیش روی خود نمی‌بیند. همین وضعیت بود که خامنه‌ای را واداشت در اول خرداد۹۸، تصریح کند که غصه‌هایش با روی کار آمدن یک دولت جوان حزب‌اللهی پایان می‌یابد. این غصه‌ها طی یک سال گذشته بسا بسا بیشتر هم شده است، از قیام آبان۹۸ تا هلاکت قاسم سلیمانی، نفر دوم رژیم و بازوی اصلی ترور و جنگ‌افروزی خامنه‌ای در منطقه تا فاجعهٔ سرنگون کردن هواپیمای اوکراینی توسط سپاه پاسداران تا افتضاح خودزنی دریایی و هدف قرار دادن ناو کنارک توسط ارتش تحت‌امر خامنه‌ای و... تا وضعیت داغان اقتصادی که حتی حذف ۴صفر از پول ملی هم دردی از آن دوا نمی‌کند؛ و... و...

در این فاصله ویروس کرونا و شیوع آن در سراسر کشور و قربانی کردن دست‌کم دههاهزار نفر هم وارد این معادله شده است، عاملی که خامنه‌ای امید داشت از آن به‌عنوان نعمت و فرصتی برای بقای حکومت خود استفاده کند، اما چنین که پیداست، سیاست خامنه‌ای ـ روحانی مبنی بر استفاده از کرونا برای تحت‌الشعاع قرار دادن بحرانهای گریبانگیر رژیم شکست‌خورده است؛ شاخص آن افزایش روزافزون حرکتهای اعتراضی اقشار به جان آمده است.
سرکوب و اختناق، راه‌حل یا نشانهٔ بی‌راه‌حلی؟
در چنین شرایطی باز هم خلیفهٔ درماندهٔ ارتجاع راه‌حل خود را در تشدید سرکوب و اختناق جستجو می‌کند.

اما واقعیت این است که در شیب نزولی حاکمیت و در حالی که فقر و بیکاری کارد را به استخوان مردم رسانده، خط انقباضی و تشدید سرکوب، قادر نیست جلو حرکت ارتش بیکاران و گرسنگان را که چیزی برای از دست دادن ندارند، بگیرد. از سوی دیگر، این خط که با حذف و جراحی در درون رژیم همراه است، بیش‌از‌پیش تضادهای درونی هرم قدرت و ثروت را شدت می‌بخشد و رژیم را در مواجهه با خطر درونی و فشار فزایندهٔ بیرونی بیش‌از‌پیش تضعیف می‌کند. به‌ویژه که این فعل و انفعالها در شرایطی است که مجاهدین و مقاومت ایران در همهٔ معادلات سیاسی و اجتماعی و داخلی و بین‌المللی حضور دارند و به‌مثابه کاتالیزور و معین عمل، به همهٔ تحولات در جهت نفی رژیم شتاب و سمت و سو می‌دهند.

خامنه‌ای بهتر از هر کس از این واقعیت خبر دارد و بی‌جهت نیست که در هر سخنرانی غیظ و کین خود را نسبت به مجاهدین ابراز می‌کند و نسبت به خطری که از جانب مجاهدین «جامعهٔ جوان» را تهدید می‌کند، هشدار می‌دهد و بی‌جهت نیست که رژیم به‌طور هیستریک و جنون‌آمیزی به دستگیری و شکنجه و زندان هواداران و خانواده‌های مجاهدین و دانشجویان و اعضای کانون‌های شورشی روی آورده است. اما تجارب متعدد تاریخی گواه آن است که ارادهٔ مردم ایران که در کانون‌های شورشی تبلور یافته، این تشبثات حقیرانه را درمی‌نوردد و ریل‌گذاری احمقانهٔ خلیفهٔ ارتجاع برای منحرف کردن سیر تاریخ را بر سر خودش خراب می‌کند.