وحشت از آتش خشم فقیرانی که زیر تازیانهٔ پاسدار و داغ ویروس و گرانی پوست انداختهاند ارکان نظام را به لرزه درآورده است.
محمدرضا مرتضوی، رئیس کانون انجمنهای صنایع غذایی ۵خرداد ۹۹: «معلم فقیره! کارگر رو میگیرن شلاق میزنن، که اومده میگه حقوق مرا نمیدهند، اون کسی که حقوق کارگر رو نمیده کاخ داره».
یک کارگر: «یه روز سر کار نرفتم، یه روز»
یک کارگردیگر: «از موقعی که آقا مریضی کرونا اومد ما بیکاریم».
کارگری دیگر: «شبها گرسنه میخوابم».
یک کارگر: «هیچ کس مارو درک نمیکنه».
وحشت از انفجار بغض کارگر و کینه اجتماعی، اولین عامل اعتراف به فساد نظامی است که ۴۰سال بر پیکر کارگر تازیانه میزند.
محمدرضا مرتضوی، رئیس کانون انجمنهای صنایع غذایی ۵خرداد ۹۹: «این بغض اجتماعی که گلوی طبقات متوسط را گرفته، یکی از عوامل بازدارنده رونق در کشور است... این فاصله و این کینه اجتماعی... این بغض تبدیل به یک کینه اجتماعی میشه».
گزارش از شهر: «اینم مملکت اسلامی ما یک پیرزن بیچاره کنار خیابون خوابیده. اینو بفرستید برای آقای خامنهای که ببینه تو یه مملکت اسلامی تو روز عید فطرش اینجوریه وقتی واسه فلسطین دل میسوزونه، اینجوریه».
یک روزنامه حکومتی با اشاره به اتحاد سلاطین سیاسی و مالی برای چپاول سیستماتیک مردم نوشت: «این سلاطین فساد» در کنار املاک نجومی، حقوقهای نجومی، اختلاسهای نجومی و دیگر نجومیها نشاندهنده فساد عمیق و ریشهدار اقتصادی در کشور است که قطعاً با «سلاطین فساد سیاسی و. ». . دستشان در دست هم است». (روزنامه مستقل ۶خرداد ۹۹)
محمدرضا مرتضوی: «این بغض دیگه از گلوی کارگر فرو نمیره و منجر به انقلاب میشه».
راستی! چه اتفاقی افتاده؟ چه چیزی تغییر کرده؟ از چه میترسند؟
بله! از قیام ارتش گرسنگان و آتشفشان خشم فقیرانی که تمام ارکان و ارگانهای نظام را تهدید میکند.
محمدرضا مرتضوی: «شاهد باشید من گفتم، روزی فقرا این خانهها را آتش میزنند».