۱۳۹۷ مرداد ۱۰, چهارشنبه

هادی مظفری:‌ رجزخوانی‌های حسنک و قاسمش


طغیان ارزهای خارجی به سرکردگی دلار در ایران، سردمدارانِ حکومتی را به وحشت انداخته است.
آنها که سالیانِ متمادی ثروتهای ملی و مردمی را تبدیل به بمب و موشک و برنامه‌های خانمانسوز اتمی کرده‌اند، مانورهای جنگی در خشکی و دریا به راه می‌انداختند و با نمایش‌های مسخره، دشمن فرضی را قلع و قمع می‌کردند و سالم به پایگاه‌های خویش باز می‌گشتند، حالا بدونِ بروز جنگ و درگیری، به فلاکت و زبونی افتاده‌اند و از ترس قیام و شورش مردم، نیروهای مزدورشان را روانۀ خیابانها کرده‌اند.

آنها هرگز باور نمی‌کردند که روزی همان دشمن فرضی بدون شلیکِ یک گلولۀ ناقابل، چنان گلوگاهشان را بگیرد که نفس هایشان به شماره بیفتد. این در حالیست که هنوز دور اول تحریمها آغاز نشده و خودشان هم خوب می‌دانند که «این قصه سر دراز دارد». با این شرایط بحرانهای کمرشکن در هفته‌های آینده اوج خواهند گرفت و نظام مفلوک آخوندی را با چالشی بی سابقه تر از همیشه مواجه خواهند ساخت.
در این میان عرصه آنقدر بر نظام تنگ شده است که شیخ حسنِ اعتدال مرام ناگهان تعارف را کنار می گذارد و بطور تلویحی تهدید به بستن تنگۀ هرمز می نماید. او سپس قدری فراتر می‌رود و از امریکا درخواست می‌کند که با دُم شیر! بازی نکند. طرف مقابل هم بلافاصله با پاسخی قاطع در قالب یک توئیت ساده به شیخ حسن حالی می‌کند که «این تو بمیری از آن تو بمیری ها»ی دورانِ حسین خانِ باراک اوبامایی نیست.
پس از آن نوبت به پاسدارِ منفور قاسم سلیمانی می‌رسد تا در میدانی خالی، رجز خوان و جان برکف و کف بر لب، به سبک و سیاق فیلمهای قدیمی فارسی یک تنه در نقش یکه بزن و بزن بهادر محله ظاهر شود و رامبو-وار سینه سپر کند و «هل من مبارز» طلب نماید و خودش را «طرف حساب» اصلی ماجرا معرفی کند. باید به سردارِ بی مُخ و بی یال و کوپالِ سپاه قدس این بیتِ سعدی را یادآوری کرد که:
«هر آن کِهتر که با مِهتر ستیزد***چنان افتد که هرگز برنخیزد».
اینها در سوریه که حیات خلوت خودشان محسوب می شود، با وجودیکه گاه و بیگاه از یمین و یسار از طریق هواپیماهایی که ناشناس معرفی می شوند، تجهیزات و نفراتشان یکجا با هم دود می شود و به هوا می‌رود و ضربه‌های سنگین و کاری دریافت می‌کنند، اما دریغ از یک جو واکنش و یک مقابله به مثل ولو ناچیز در حد تبلیغات جهت روحیه دادن به نیروهای ورشکستۀ ولایی شان.
 به قول معروف «می‌خورند و دم هم نمی‌زنند» هیچ، تازه بعضی اوقات تکذیب هم می‌کنند در حالیکه همزمان تصاویر و فیلمهای مربوط به دود شدن آرزوهاشان در سوریه، از طریق رسانه‌های مختلف در حال پخش شدن هستند!
اینها همه بازتابِ مختصات نظامی است که در یک کلام ورشکسته و منفعل ورود به جهنم را در انتظار نشسته است. آنهمه خرج توپ و تانک و سلاح های کشتار جمعی کنی و در روز مبادا که دستت در حنا مانده، هیچکدام به کارت نیایند. ظاهرا دشمنِ به زعمِ سردار (قمارباز) چنان «جفت ششی» به میانۀ میدانِ حکومت انداخته که بالا تا پائینِ نظام را انگشت به دهان کرده است.
در کنار این رجزخوانی‌های بی سود و بی خاصیت، زمزمه هایی نیز مبنی بر رفع محدودیت های اعمال شده بر خاتمی و برداشتن حصر از نخست وزیر سابق و شیخ اصلاحاتی، به گوش می‌رسند. احتمالا سید علی با توجه به شرایط موجود شاید تصور می‌کند که در صورت وخیم تر شدن اوضاع، بتواند از این کارتهای سوخته و نیمه سوخته به نفع حفظ نظام بهره برداری نماید.
 اگر حکومت شاه در واپسین روزهای حیات خویش با دستگیری و زندانی کردن نزدیکترین افراد به رژیم سلطنتی همانند هویدا، توانست از خشم توده های به پا خاسته جانِ سالم به در ببرد و سقوط نکند، سید علی هم می تواند با آزادی دوستانِ سابق از حصر و رفع محدودیت از آنها، کشتی در هم شکسته نظامش را به ساحل امن برساند.
با اینهمه همانگونه که رهبران مقاومت نیز به دفعات اعلام کرده‌اند، براندازی و سرنگونی این حکومتِ فاشیستی و ویرانگر، وظیفه ایست ملی و میهنی که بر عهدۀ مردم و مقاومتشان گذاشته شده است.
 گذشتۀ نظام در خصوصِ نوشیدن جامهای زهر، با وجود تمام عربده کشی هایی از نوع «جنگ جنگ تا پیروزی» و «انرژی هسته ای حق مسلم ماست»، می تواند نشانه ای از تسلیم نهایی حاکمیت و ادامۀ زنجیره ای عقب نشینی های قهرمانانه تا سقوط در مقابل خواسته های دولت امریکا، جهت ادامۀ چند روز بیشتر از حیات ننگینش باشد.
 البته غلظت این جام زهر و عوارض به شدت مرگبارش به هیچ وجه قابل مقایسه با جام زهرهای گذشته نخواهد بود. چرا که یکی از عوارض اصلی این جام زهر، تغییر رفتار بنیادینِ رژیم است که به تعبیر مقام عظما به تغییر نظام یعنی سرنگونی راه خواهد برد.
در هر صورت حکومت ولایت فقیه با جام زهر و یا بدونِ آن، محکوم به سرنگونی است. این حکم دیرگاهیست که توسط مردم ایران و مقاومتشان صادر شده است و شواهد و قرائن حاکی از اجرای بسیار نزدیکِ آن در دادگاه تاریخ می باشد.
برای براندازیِ این حاکمیّت پلید، ضد ایرانی و ضد انسانی به پا خیزیم و سرزمین اهورایی و باستانی مان را از لوث وجود این کفتارانِ ردا بردوش برای همیشۀ تاریخ، پاک و تطیهر نمائیم.