استفاده گسترده حکومت آخوندی از اعدام
اعمال مجازات اعدام در رابطه با جرایم اجتماعی به موضوع بررسیهای علمی دانشمندان در یک قرن اخیر تبدیل شد که آنها از طریق مطالعه علمی اثبات کردند که ازدیاد اعدام تأثیری بر میزان جرایم در جامعه ندارد و از قضا در بسیاری از جوامع که اعدام در آن منسوخ شده میزان خشونتهای اجتماعی نیز کاهش یافته است.
ماندگاری پدیده شوم اعدام تا این برهه از زمان مرهون استفاده ابزاری آن توسط صاحبان قدرت سیاسی و دینی است. آخوندهای حاکم بر ایران به خزیدن به سریر قدرت بادآورده، بهزودی دریافتند که میتوانند با استفاده از اعدام در جامعه وحشت مداوم ایجاد کرده و علاوه بر آن مخالفان سیاسی خود را نیز بهصورت فیزیکی از میان بردارند.
در تابستان سال ۱۳۶۰محسن رضایی، فرمانده وقت سپاه پاسداران، خطاب به همپالگیهایش گفت: «ماشین اعدامها را راهاندازی کنید، ترور خودش پا در خواهد آورد». هدف کشتار وحشیانه مجاهدین بعد از ۳۰خرداد ۶۰این بود که هم دهانهای مخالفان را میبست و هم پیام وحشت به تودههای مردم میداد تا پا در راه پرمخاطره مخالفت با حکومت نگذارند. اجرای اعدامها در ملأعام و در حضور چشمان حیران و وحشتزده زنان و کودکان، چیزی جز وحشتپراکنی و قفل کردن جامعه را دنبال نمیکند.
در سال ۱۳۶۰آخوند رفسنجانی که رئیس مجلس ارتجاع بود رسماًً طی سخنرانی خود اعلام کرد: «۴حکم بر اعضای اینها(مجاهدین) لازمالاجراست: «۱ـ کشته شوند ۲ـ بدار آویخته شوند ۳ـ دست و پایشان قطع شود ۴ـ از جامعه جدا شوند».
قوانین جزایی حکومت آخوندی به صراحت از صلب(به صلیب کشیدن)، سنگسار، قتل با شمشیر، زیر دیوار گذاشتن، از بلندی انداختن و یا زنده در آتش سوزاندن محکومان سخن به میان میآورد. طبق آییننامه اجرایی حکم اعدام در حکومت آخوندی، «انسان مجرم گناهکار، آلوده و پلید است؛ قبل از طلوع آفتاب باید معدوم شود تا تابش نور خورشید او را تطهیر نکند و آلوده و ناپاک از دنیا برود! در ماده ۱۸این آییننامه گفته شده، متهم بعد از بدار کشیده شدن تا مدت یک ساعت در بالای دار میماند مگر اینکه اطمینان به مرگ وی حاصل شود سپس از دار به پایین آورده میشود».
به راستی این همه شقاوت، حتی در حق جسم قربانی از کدام دیدگاه ناشی میشود؟
اعمال مجازات اعدام در رابطه با جرایم اجتماعی به موضوع بررسیهای علمی دانشمندان در یک قرن اخیر تبدیل شد که آنها از طریق مطالعه علمی اثبات کردند که ازدیاد اعدام تأثیری بر میزان جرایم در جامعه ندارد و از قضا در بسیاری از جوامع که اعدام در آن منسوخ شده میزان خشونتهای اجتماعی نیز کاهش یافته است.
ماندگاری پدیده شوم اعدام تا این برهه از زمان مرهون استفاده ابزاری آن توسط صاحبان قدرت سیاسی و دینی است. آخوندهای حاکم بر ایران به خزیدن به سریر قدرت بادآورده، بهزودی دریافتند که میتوانند با استفاده از اعدام در جامعه وحشت مداوم ایجاد کرده و علاوه بر آن مخالفان سیاسی خود را نیز بهصورت فیزیکی از میان بردارند.
در تابستان سال ۱۳۶۰محسن رضایی، فرمانده وقت سپاه پاسداران، خطاب به همپالگیهایش گفت: «ماشین اعدامها را راهاندازی کنید، ترور خودش پا در خواهد آورد». هدف کشتار وحشیانه مجاهدین بعد از ۳۰خرداد ۶۰این بود که هم دهانهای مخالفان را میبست و هم پیام وحشت به تودههای مردم میداد تا پا در راه پرمخاطره مخالفت با حکومت نگذارند. اجرای اعدامها در ملأعام و در حضور چشمان حیران و وحشتزده زنان و کودکان، چیزی جز وحشتپراکنی و قفل کردن جامعه را دنبال نمیکند.
در سال ۱۳۶۰آخوند رفسنجانی که رئیس مجلس ارتجاع بود رسماًً طی سخنرانی خود اعلام کرد: «۴حکم بر اعضای اینها(مجاهدین) لازمالاجراست: «۱ـ کشته شوند ۲ـ بدار آویخته شوند ۳ـ دست و پایشان قطع شود ۴ـ از جامعه جدا شوند».
قوانین جزایی حکومت آخوندی به صراحت از صلب(به صلیب کشیدن)، سنگسار، قتل با شمشیر، زیر دیوار گذاشتن، از بلندی انداختن و یا زنده در آتش سوزاندن محکومان سخن به میان میآورد. طبق آییننامه اجرایی حکم اعدام در حکومت آخوندی، «انسان مجرم گناهکار، آلوده و پلید است؛ قبل از طلوع آفتاب باید معدوم شود تا تابش نور خورشید او را تطهیر نکند و آلوده و ناپاک از دنیا برود! در ماده ۱۸این آییننامه گفته شده، متهم بعد از بدار کشیده شدن تا مدت یک ساعت در بالای دار میماند مگر اینکه اطمینان به مرگ وی حاصل شود سپس از دار به پایین آورده میشود».
به راستی این همه شقاوت، حتی در حق جسم قربانی از کدام دیدگاه ناشی میشود؟