رژیم طی ایام اخی درمورد FATF و تصویب لوایح مربوطه، آنقدرخبرهای ضد ونقیض پخش کرده که نمیتوان تشخیص داد بالاخره این لوایح تصویب شده یا نشدهاند؟ ! یا در چه مرحلهیی هستند و اصلاً رژیم در رابطه با این موضوع، سیاستش چیست؟
بالاخره رژیم با این لوایح FATF چهکار میخواهد بکند، چرا این قضیه را آنقدر کش میدهد؟ چون بالاخره از دو حال خارج نیست، یا میخواهد به این کنوانسیون بپیوندد که باید لوایح مربوطه را تصویب کند، یا نمیخواهد بپیوندد که باز تکلیف روشن است. پس مشکل چیست؟
واقعیت این است که نپیوستن به FATF و قرار گرفتن رژیم در لیست سیاه این معاهده، پیامدهای بسیار فلجکنندهیی بر رژیم و بر مبادلات مالی و بانکی آن دارد و حتی به اعتقاد برخی از کارشناسان پیش از تأثیر تحریمهای آمریکا، اقتصاد کشور را متلاشی میکند. چون روشن است در دنیا بهجز رژیم، کره شمالی و دو سه کشور منزوی دیگر، تمام کشورهای دنیا به این کنوانسیون پیوستهاند.
علت بیتصمیمی در مورد FATF
علت کشآمدن و بیتصمیمی در مورد این لایحه، جدای از بنبست کلی رژیم نیست و ناشی از آن است. همین وضعیت را در رابطه با مذاکره با آمریکا هم میبینیم در رابطه با اروپا و بسته اروپا و در مورد همه مسائل استراتژیک رژیم هم میبینیم.
حرفهای موافقان و مخالفان پیوستن به FATF روشن است؛ موافقان میگویند اگر ما در لیست سیاه قرار بگیریم راه ارتباط مالی و بانکی ما با دنیا قطع میشود و ما پیش از تأثیر تحریمهای آمریکا از پا در میآییم! بالاخص اینکه اگر رژیم هنوز کمترین امید «شفا» از «بسته اروپا»را دارد، اولین الزامش پیوستن به قوانین مبارزه با پولشویی است که تمام سیستم مالی اروپا از آن پیروی میکند.
مخالفان پیوستن به کنوانسیون میگویند با این کار، راه برای انتقال کمک مالی به گروهای تحت حمایتمان مثل «حوثیها» و «حزبالله لبنان» مسدود میشود.
موافقان پیوستن رژیم به این پیماننامه، یک حرف دیگر هم میزنند و میگویند که مخالفان آن، از شفافیت اقتصادی و جلوگیری از فساد بانکی میترسند. یعنی میترسند که راه اختلاس و رانتخواری آنها بسته شود.
موضع خامنهای چیست؟
موضع خود خامنهای که تصمیمگیرنده نهایی است در این زمینه چیست؟
واقعیت این است که بلاتکلیفی فعلی، در نهایت ناشی از موضع مبهم و دوگانه خامنهای است. خامنهای روز ۳۰خرداد گذشته در دیداری که با اعضای مجلس ارتجاع داشت، در یک بیان دوپهلو هم از نکات مفید و هم از نکات مضر پیوستن به FATF حرف زد، اما نهایتاً با بیان اینکه مجلس رشید و بالغ و عاقل است؛ در این زمینه توپ را به زمین مجلس انداخت و گفت خودتان در مورد مقابله با تأمین مالی تروریسم و مبارزه با پولشویی، مستقلاً قوانین دیگری تهیه و تصویب کنید. حرفی که دلواپسان از آن مخالفت خامنهای را نتیجه گرفتند و دولت روحانی و موافقان، موافقت او را، که نتیجهاش هم ادامهٔ همین جنگ و دعواست که میبینیم.
واقعیت اینکه سیاست اصلی خامنهای همین وضعیت مبهم و مهآلود است. زیرا میخواهد مثل برجام بالاخره معلوم نشود موضع واقعی خودش چیست تا از هر طرف راه فرار را برای خود باز بگذارد و از قبول مسئولیت خودداری کند و عنداللزوم مسئولیت شکست را به گردن دولت یا مجلس انداخته و آخر سر هم در آب گلآلود ماهی خودش را بگیرد. یعنی همچنان که برجام را مجلس طبق دستور خامنهای ظرف ۲۰دقیقه تصویب کرد، این لوایح را هم تصویب کند.
اگر FATF تصویب شود؟!
فرض کنیم که این لوایح هم نهایتاً تصویب شود و رژیم به FATF بپیوندد، این موضوع با توجه به تحریمهای آمریکا چه مسألهیی حل میکنند؟ نپیوستن به FATF هم با وجود تحریمهای آمریکا بهخصوص تحریمهای بانکی و نفتی که از آبانماه اعلام میشود، چندان تغییری در وضعیت رژیم نمیدهد.
جواب روشن است: بله این حرف از جهتی درست است. اما باید توجه داشت که مسأله FATF جدای از مسأله رابطه با اروپا و بسته اروپا نیست. مسأله اروپا و شروط اروپا هم جدای از مسأله رابطه با آمریکا و مذاکره با آمریکا نیست. همه اینها یک بسته واحد است. کما اینکه به حرفهای موافقان و مخالفان و دعوای آنها هم که نگاه کنید همگی یک بسته یا یک دستگاه هستند. مثلاً یکی از اعضای مجلس از باند روحانی به نام جلال میرزایی میگوید:
«در شرایطی که با وجود خروج آمریکا از برجام، کشورهای اروپایی همچنان در بیانیهها و موضعگیریهای خود بر ادامه همکاری با جمهوری اسلامی تأکید دارند و با این حساب، ما نباید به دست خودمان بهانهیی در اختیار آنها قرار دهیم و شرایطی را فراهم کنیم که آنها بتواند بگویند نه بهخاطر تحریمهای آمریکا و خروج این کشور از برجام، بلکه بهدلیل قرار داشتن در فهرست سیاه FATF قادر به ادامه همکاری با ایران نیستند».
متقابلاً روزنامه کیهان خامنهای هم در شماره ۲۸مرداد خود مینویسد:
«تصویب FATF و کنوانسیونهای وابسته به آن، ریلگذاری برای تسلیمسازی کشور در جنگ اقتصادی است. برخلاف برخی ادعاها در داخل کشور، آمریکا نه تنها از اجرای دستورات FATF توسط ایران ناراحت نمیشود، بلکه این اقدام را تکمیلکننده پازل تحریمهای بانکی و هوشمندتر شدن تحریمها میداند».
درباره سیاست «کش»دادن! و پادزهر آن یعنی قیام!
در مورد سیاست کشدادن هم باز اگر اسم آن را بشود «سیاست» گذاشت، سیاست رژیم همواره از این ستون به آن ستون بوده تا شاید در این فاصله و شکاف، فرجی حاصل شود. کما اینکه روزنامه جهان صنعت امروز بهنقل از مارک دوبوویتز، کارشناس مسائل ایران در بنیاد دفاع از دموکراسیها نوشته است:
«مقامات دولت اوباما به ایران توصیه کردهاند که تا زمان پایان یافتن دوره ریاستجمهوری ترامپ صبر کنند تا یک رئیسجمهور جدید به قدرت برسد و به توافق هستهیی بازگردد»!
اما مسأله این است که تحولات پرشتاب ایران که آن را قیام و شرایط انفجاری جامعه ایران رقم میزند چنان است که تصور فرصت گرفتن رژیم برای ۲سال دیگر را به آرزویی محال تبدیل کرده است. قیام مردم ایران، مسأله بود و نبود رژیم را به موضوع روز تبدیل کرده است و مکرراً از مهرههای رژیم این عبارت را میشنویم که فردا خیلی دیر است.