۱۳۹۷ شهریور ۴, یکشنبه

ناگفته‌های سیاسی در شکست پروژهٔ روحانی (گفت‌وگو با محمدعلی توحیدی)


سؤال: این هفته آخوند روحانی در یک احضار اجباری باید به مجلس رژیم برود؛ در حالی که هفته قبل مهمترین وزیر او ـ ربیعی وزیر کار ـ استیضاح و از کار برکنار شد. یک وزیر دیگر هم از کابینه روحانی در نوبت استیضاح است.
به نظر شما علت استیضاح وزرای روحانی و احضار خودش به مجلس ـ آن هم در این شرایط بحرانی رژیم ـ چیست؟


محمدعلی توحیدی: وضعیت بحرانی رژیم که واضح است؛ ولی بحران شکست روحانی و پروژه‌یی که اصلاً رژیم با روحانی دنبال می‌کرد هم بسیار قابل تأمل است. برکناری ربیعی که بیش از یک وزیر بود، یک شکست است. وزیر بهداری هم در نوبت استیضاح است. خود روحانی هم برای اولین بار در تاریخچه یک رئیس جمهور، احضار می‌شود. البته این احضار هم نزدیک بود استیضاح باشد که به برکناری‌اش بکشد؛ ولی خیلی ناپلئونی رأی‌کشی شد و به سؤال نمایندگان بسنده کردند.

اولین مسأله یا ویژه‌گی احضار روحانی این است که دولت روحانی بعد از یک سال که در دور دوم بر سر کار آمده، به چنین وضعیت فلاکت‌باری افتاده است.

ویژه‌گی دوم این بحران این است که در شرایطی قرار دارند که خامنه‌ای کاملاًً از روحانی حمایت می‌کند. خامنه‌ای در اواخر مرداد صحبتی داشت که گفت «دولت باید بماند و آن‌هایی که می‌گویند دولت باید برکنار شود، در میز دشمن بازی می‌کنند. دولت بایستی با قدرت سر کارش باشد». خامنه‌ای می‌داند که رفتن دولت اصلاً به نفعش نیست. حتی غیر از خامنه‌ای، بین دو باند رژیم هم در نظر بگیرید، هر دو طرف به تواتر و به کرات می‌گویند که «عبور از دولت روحانی در این شرایط یعنی عبور از نظام». این حرف از قاسم سلیمانی که خیلی با روحانی پیام‌های دوستی رد و بدل می‌کنند هست تا باندهای مربوطه که می‌گویند نباید از روحانی عبور کرد. روحانی در سفر اروپا که بود ـ که همزمان با آن برنامه تروریستی علیه مقاومت ایران چیده بودند ـ قاسم سلیمانی برایش پیام می‌فرستاد. از طرفی حجاریان که متعلق به باند دیگر رژیم است و زیاد هم نقد می‌کند، همه معتقدند که عبور از روحانی، عبور از نظام است. روحانی با چنین ویژه‌گی‌هایی دچار چنین بحرانهایی مثل احضار به مجلس است.

 سؤال: به این ترتیب می‌شود گفت با صحبتهایی که خامنه‌ای در حمایت از روحانی ایراد کرد و یا هر دو باند می‌گویند نباید از نظام عبور کرد، به‌نظر می‌رسد که بحرانی چندان جدی برای روحانی و نظام وجود ندارد.
محمدعلی توحیدی: به‌هیچ‌وجه نمی‌شود مسأله را این‌طور دید. این حمایتی که هر دو جناح یا خامنه‌ای از روحانی می‌کنند، از قضا حاکی از بحرانی است که کل نظام با آن مواجه است. علت اصلی‌اش هم این است که این‌ها هیچ گزینه‌یی ندارند. حجاریان اخیراً گفته بود که «ما تمام گزینه‌هایمان را سوزانده‌ایم و شده‌ایم مثل اواخر جنگ در سال ۶۷. بعد از خرمشهر در مقاطع زیادی می‌توانستیم تمام کنیم؛ ولی گزینه‌یی نگذاشتیم». الآن به‌طور واقعی دچار چنین وضعیتی هستند. بنابراین تلاش برای نگه‌داشتن روحانی ناشی از فقدان‌ گزینه‌ است.

 سؤال: روحانی درباره احضارش به مجلس، یک مصاحبة‌ تلویزیونی داشت. در این رابطه هم حرف‌هایی زد. اجازه بدهید حرف‌های روحانی را بشنویم و بعد من سؤال را مطرح می‌کنم.
تلویزیون رژیم، روحانی: «ما با مجلس روابطمان بسیار خوب و نزدیک است. هر وقت مجلسیان خواسته‌اند، آمده‌اند این‌جا و با هم بحث کرده‌ایم. آنها خواسته‌اند، من رفته‌ام مجلس. نیازی هم نبود. ولی حالا مجلس می‌گوید من می‌خواهم طبق قانون عمل کنم. اهلاً و سهلاً! هیچ اشکالی ندارد؛ طبق قانون عمل کنند. ما هم طبق قانون عمل می‌کنیم. هر دو طبق قانون عمل می‌کنیم. بنابراین آنها سؤال می‌کنند و من هم تذکر قانون اساسی را می‌دهم. ما با هم می‌رویم جلو...ولی استفاده از حق قانونی در این مسائل مهم، حداقل باشد بهتر است تا حداکثر. اما در عین‌حال مجلس مجاز و مختار است که سؤال کند. برای همین هم می‌روم مجلس پاسخ می‌دهم. من مشکلی ندارم. البته برای من هم یک فرصت خوب به‌وجود می‌آورد؛ چون من خیلی از حرف‌ها را سختم است که در مصاحبه بگویم. در سخنرانی سختم است بگویم. ولی وقتی یک نماینده از مجلس شورای اسلامی سؤال کرده است، دیگر شرایطی است که من خیلی صریح‌تر می‌توانم حرف بزنم. خیلی چیزها را آنجا واضح‌تر می‌شود برای مردم گفت. شاید هم سؤال مبارک باشد. برای مردم ما مفید باشد و یک سری نکات و اطلاعاتی که باید به مردم گفته شود، در آن فرصت گفته شود».

آقای توحیدی! روحانی با این توضیحاتی که می‌دهد، چه کار می‌خواهد بکند؟
محمدعلی توحیدی: عطف به صحبتی که در پاسخ سؤال قبلی داشتیم، باید شدت بحران را دید. خودش می‌گوید ما با مجلس حرف می‌زدیم، ما می‌رفتیم، آنها می‌آمدند؛ پس چرا ما را احضار کردند؟ این حداقل باید باشد. حالا که آنها سؤال می‌کنند، من هم تذکر قانون اساسی‌اش را می‌دهم و از حق قانونی خودم استفاده می‌کنم. بعد هم تهدید می‌کند؛ می‌گوید که یک‌سری حرف‌ها را در مصاحبه نمی‌توانم بگویم ولی آنجا چون سؤال می‌کنند، فرصتی هست که من یک‌سری حرف‌ها را بگویم که مردم بدانند. در واقع می‌خواهد پیام بدهد که شما هم کاری به کار من نداشته باشید تا از این داستان رد بشویم.

اگر خاطرتان باشد در دور قبل که دعوای شیاد و جلاد بود و مقاومت هم با جنبش دادخواهی و تحریم، مداخله کرد، همین روحانی در جنگ و جدال گرگ‌ها ناگزیر شد در مقابل رقیب، داستان ۳۸سال اعدام و زندان و شکنجه را عنوان کند. این را گفت و خیلی مسأله ایجاد کرد. حالا هم دارد می‌گوید اگر شما قرار باشد یک چیزهایی بگویید، من هم یک چیزهایی می‌گویم. این حرف‌ها را می‌زند که شاید بتواند قضیه را جمع‌وجور کند. در نهایت می‌خواهد بگوید شما کوتاه بیایید، من هم کوتاه می‌آیم.

 سؤال: درباره بحران و شکستی که آخوند روحانی با آن روبه‌رو است، حجاریان گفته بود که علت این شکست، شکست برجام است. جمله‌اش این است: «واقعیت این است که روحانی تنها یک پروژه داشت و زمانی که آن پروژه ـ یعنی برجام ـ‌ با دست‌انداز مواجه شد، گویی کابینه از درون فرو ریخت. به‌نحوی که بعضی وزرا سودای رفتن دارند، بعضی مشاوران هم جدا شدند».

به‌نظر شما آیا می‌توان گفت که شکست دولت روحانی ناشی از شکست برجام است؟

محمدعلی توحیدی: البته شکست برجام، شکست خیلی بزرگی برای روحانی و کل رژیم است. منتها حرف حجاریان به عمق مسأله نمی‌رود. خود حجاریان هم در جایی دیگر می‌گوید که فقط برجام نیست؛ ولی این‌که می‌گویند دولت از درون فرو ریخته، این فقط سطح مسأله است. عمق مسأله این است که راه‌حل ندارند؛ یعنی گزینه‌یی ندارند. حتی همین حجاریان و یا بقیه می‌گویند اصلاً دولت، نظامی شود یا روحانی نظامیان را بیاورد در کابینه که بتواند کنترل کند. در ادامه، خودشان به این رسیده‌اند که این هم راه‌حل نیست. اصل قضیه این است.

واقعیت این است که شکست روحانی، شکست یک پروژه برای نظام است. سابقه‌اش هم به سال ۹۲و به اختلاف بین خامنه‌ای و رفسنجانی برمی‌گردد. کار به جایی کشید که رفسنجانی خودش را کاندید کرد و حذفش کردند و به‌اصطلاح عقلای نظام گفتند که اگر بین خامنه‌ای و رفسنجانی بر سر روحانی توافقی حاصل نشود، کل دستگاه از هم می‌پاشد. حاصل این هم درآمدن روحانی از صندوق بود.
بنابراین این‌ها به عمق نمی‌روند که رژیم چه بی‌گزینه‌گی داشته که حالا به روحانی رسیده است. طبعاً در این وسط برجام برجسته می‌شود؛ ولی در واقع مسأله درونی است.

 سؤال: منظورتان از این‌که به عمق نمی‌روند، به‌طور مشخص چیست؟ بیشتر توضیح بدهید.
محمدعلی توحیدی: به عمق نمی‌روند یعنی این‌که حجاریان یا هر کس دیگری از خودش بپرسد که چرا روحانی فقط یک گزینه داشت و آن برجام بود؟ چرا فقط موضوع اتمی گزینه شد؟

سال ۹۲که روحانی از صندوق‌های نمایش انتخاباتی سر در آورد، قالیباف که آن موقع شهردار بود و شکست خورده بود ـ و  رأیش هم به روحانی خیلی نزدیک بود ـ در نشریة‌ شهرداری رو به سعید جلیلی که خیلی بحث اتمی را مطرح می‌کرد، پرسیده بود: «آقای جلیلی! ما از شما یک پرسش داریم که آیا شما به تکلیفتان عمل کردید که انتخابات ریاست‌جمهوری را به یک رفراندوم هسته‌یی تبدیل کردید؟».

پس انتخابات شده بود انتخابات هسته‌یی. پروژهٔ هسته‌یی را که رژیم برای بقای خودش درست کرد، مقاومت ایران هم با افشای این پروژه، آن را به شکست کشاند و رژیم را به نقطه‌یی رسانده بود که این‌ها خودشان می‌گویند که نمایش خودشان تبدیل به رفراندوم هسته‌یی شده بود.

بنابراین شکست را از جای دیگری خورده‌اند. این است عمق بی‌گزینه‌گی یا بی‌پروژه‌گی. این کشاکش درون رژیم ناشی از کشاکش کل رژیم با آلترناتیوش، با نیروی مقابلش و با آن کسی این پروژه را افشا کرده و به شکست کشانده است، می‌باشد. ولی این‌ها این را بیان نمی‌کنند که از کجا شکست خورده‌اند. عمق قضیه، فقدان آن برآمد راه‌حلی است که در خارج رژیم بوده است. این‌ها تلاش می‌کنند این را بیان نکنند؛ ولی در تجربه‌های سیاسی و یا وقایعی که رخ می‌دهند، به ناگزیر نزدیک می‌شوند که اصل موضوع را اذعان کنند.

با این حال در شکست پروژهٔ بزرگی مثل پروژهٔ‌ روحانی، ناگفته‌های بسیاری هست که گاهی بیان گوشه‌یی از آن تحمیل می‌شود.

 سؤال: چطور ناگزیر می‌شوند اذعان کنند و به چه شکلی این را بیان می‌کنند؟
محمدعلی توحیدی: مثلاًًً حجاریان در همین مصاحبه‌، جملهٔ جالبی را اذعان کرده که خیلی پر معنا است. بر سر همین برجام که گفت این تنها پروژه بوده است، می‌گوید: «من معتقدم حداقل خاصیت برجام این بوده است که ما را از شر پروژهٔ هسته‌یی که هیچ فایده‌یی بر آن مترتب نبود و فقط هزینه به کشور تحمیل می‌کرد، رها کرد. من نمی‌خواهم به جزئیات فنی ورود کنم، اما این‌که پروژهٔ هسته‌یی بسته شد و در حد آزمایشگاهی باقی ماند، مهمترین دستاورد برجام بود».

دقت کنید که چه جمله مهمی را اذعان می‌کند. می‌گوید که پروژهٔ‌ هسته‌یی فقط هزینه تحمیل می‌کرد و بزرگترین دستاورد ما این بوده که این پروژه تعطیل شده است. اصلاً اشاره‌یی به تحریم و تبعاًت آن نمی‌کند و تأکید دارد همین که این پروژه تعطیل شد، این خودش دستاورد است.

حالا پرسش این است که مگر شماها همه دنبال این پروژهٔ هسته‌یی نبودید؟ یک زمانی آقامحمدی ـ که در رادیو تلویزیون بود و مدتی هم نماینده خامنه‌ای در عراق بود ـ گفت «ما در پروژهٔ هسته‌یی یک جلسه‌یی گذاشتیم که آقای خاتمی که رئیس‌جمهور بود، حضور داشت؛ رفسنجانی که رئیس‌جمهور قبلی بود، حضور داشت؛ احمدی‌نژاد بود، خامنه‌ای که رئیس‌جمهور دورة‌ خمینی بود، حضور داشت و میرحسین موسوی هم بود و تصمیم گرفتیم که پروژهٔ‌ هسته‌یی را تا آخر برویم؛ حتی اگر شورای امنیت هم مخالفت کند».

حالا باز هم سؤال این است که در مقابل این پروژه‌یی که خودتان می‌گویید «تمامش هزینه بود و تعطیلی‌اش بالاترین دستاورد بود»، در مقابلش از نظر سیاسی در ایران کی ایستاده بود؟ صورت مسأله را هم طوری عوض می‌کنند که انگار زیر فشار آمریکا و زیر فشار بین‌المللی هستند! بر عکس؛ جامعه‌ بین‌المللی با این‌ها بر سر هسته‌یی مماشات کرده است. کسی که این پروژهٔ ضدایرانی را ـ که قربانیان اصلی‌اش مردم ایران بوده‌اند ـ به شکست کشانده و با آن مقابله کرده است، مجاهدین بوده‌اند. آقایان همه برایش سینه به تنور چسبانده‌اند و حالا دارند اعتراف می‌کنند که این پروژه فقط هزینه تحمیل می‌کرد و نفس تعطیلش، بالاترین دستاورد ما بوده است.

بنابراین ۳۰سال بعد از جنگ، این حرف‌ها اصرار و اقرار رژیم می‌باشد که در چالش و کشاکش سیاسی بر سر این پروژه نبردی بوده است؛ نبردی در داخل ایران و در سطح بین‌المللی. طرف‌ها کجا بودند؟ نیروهای سیاسی کجا بودند؟ چه کسانی پشت پروژهٔ روحانی، پشت پروژهٔ هسته‌یی و پشت بمب‌سازی سینه می‌زدند و چه کسانی در مقابل این پروژه‌ها از نظر سیاسی ایستادند، افشا کردند و پیش بردند؟

الآن تازه دارند اعتراف می‌کنند که این پروژه، تمامش هزینه‌ور بود. البته هزینه را از کیسه مردم ایران پرداختند؛ این‌ها که خودشان به نان و نوا رسیده‌اند. بنابراین این‌ها نمونه‌یی از اذعانهای ناگزیر هستند. درست عین موضوع جنگ. خودشان اذعان کردند که می‌توانستیم جنگ را بعد از خرمشهر ـ حتی گفته‌اند که قبل از خرمشهر ـ تمام کنیم. آنجا هم بر سر جنگ که اسمش را هم «دفاع مقدس»! گذاشته بودند ـ و آن همه بلا بر سر کشور آوردند ـ کدام نیروی سیاسی، کدام راه‌حل سیاسی و کدام آلترناتیو در مقابلش ایستاده بود؟

پروژهٔ روحانی که شکست می‌خورد ـ که اتفاقاً همه‌شان می‌خواهند نگهش دارند ـ معنای سیاسی مشخصی دارد. این شکست، اثبات پیروزی یک پروژهٔ دیگر است. اثبات یک راه‌حل دیگر، اثبات یک آلترناتیو دیگر و اثبات مسائلی چون جنگ و هسته‌یی و انتخابات و حق حاکمیت ملی و سایر مسائل است.

بنابراین این‌ها مسائل ناگفته‌اند. پروژهٔ روحانی شکست خورده و ناگفته‌های سیاسی‌اش اثبات حرف‌هایی است که در این سی و اندی سال، موضوع دعوای سیاسی بوده است. هر کس باید تعیین‌تکلیف کند که کجا ایستاده بوده و چه می‌گفته است. این‌ها آن ناگفته‌ها هستند که ناگزیرند به بخشی از آنها اذعان کنند.