از وجوه ممیزه فاشیسم مذهبی ولایتفقیه با یک فاشیسم کلاسیک، خصلت دجالیت به شکل مفرط، ریاکاری و وارونه نماییهای آن است. رژیم خمینی از نخستین روز حاکمیت چهرهای کاملاً خلاف محتوای درونیاش از خود نمایش داد.
ولایتفقیه که تصریح داشت «قیم ملت با قیم صغار از لحاظ وظیفه و موقعیت هیچ فرقی ندارد». (۱) را سنگ بنای حاکمیت و قانون اساسی خودش قرار داد و آن را به صورتی کاملاً وارونه «جمهوری» یا «اسلامی» نامید! به همین سیاق سرنوشت NGO یا «سازمانهای مردمنهاد»(سمن)، در چنین مردابی به فضیحتی غیرقابلتصور کشیده شد. یکی از این بهاصطلاح NGO های رسوا، ارگانی به نام هابیلیان، شعبهای از وزارت آدمکشی اطلاعات است. رفسنجانی در مورد نیاز حیلهگرانه به ایجاد چنین مؤسسات پوششی که دستبستگیهای دولتی را از کثافتکاریهای رژیم آخوندی دور کند، رهنمود داده بود: «بسیار پراهمیت است و خلأ آن سالها در فضای سیاسی کشور احساس میشد… انجام اینگونه کارها توسط سازمانهای مردمنهاد بسیار ارزشمند است چراکه دولتها گرفتاریهای خود رادارند». (۲)
پاسدار عباس عراقچی معاون وزارت امور خارجه آخوند روحانی نیز با استقبال از این ترفند شیادانه، خاطرنشان کرده بود که: «در دنیای امروز سازمانهای مردمنهاد بسیار تأثیرگذار شدهاند و اعتبار زیادی پیداکردهاند. در غرب این مسئله بهوضوح دیده میشود که به یک ان.جی.او. بهعنوان یک نهاد مدنی بسیار بیشتر از نهادهای دولتی بها داده میشود. بنابراین بنیاد هابیلیان نیز بهعنوان یک سازمان مردمنهاد باید به فعالیتهای خود باقوت بیشتری ادامه دهد» (۳)
اما جنگ گرگها به نام انتخابات در رژیم آخوندی، معضلات جدیدی روی میز خامنهای گذاشت، با فرستادن مهره جنایتکار خود، یعنی آخوند رئیسی به میدان، پتانسیل عظیم جدیدی در «کارزار دادخواهی قتلعام زندانیان سیاسی در سال۶۷» پدید آمد که کشتی پوسیده آخوندی را زیر امواج قدرتمند خود گرفت، باندهای حکومتی که قبل از «جنبش دادخواهی»، تمام ظرفیت خود برای پنهان نگهداشتن و به فراموشی سپردن این واقعه بیسابقه تاریخی را بکار بسته بودند این بار تاب نیاورده، با دستگاهی بههمریخته به دفاع از جلادانی که «بزرگترین جنایت کیفر نیافته پس از جنگ جهانی دوم» را مرتکب شدهاند پرداختند. همین سراسیمگی و عصبانیت ناشی از غافلگیری، تمام چیدمان قبلی «وزارت بدنام اطلاعات» را برهم زد. طوری که با گم کردن دستوپا به پنبه کردن تمام بافتههای پیشین وادار شد. منجمله، شعبه هابیلیان وزارت آدمکشی، مأموریت یافت تا در تولیدهای گوناگون رسانهای، توجیه و تفسیرهایی برای این جنایت ضدانسانی بتراشد. در این رابطه سرکرده این باند جنایتکار در یک برنامه تلویزیونی مسخره، وقتی در بافتن رطب و یابس بههم، هیچ استدلالی در چنته نمییافت، از کشتار زندانیان سیاسی تنها بر اساس «اعتقاداتشان» به رسواترین صورت، به دفاع برخاست و گفت: «وقتیکه نظام مواجه شد که… هفت ساله هرکدام از اینها که زندانیشان تمام میشود اینها را رها میکنیم میروند میبینیم که اینها باز دارند جذب میشوند… تکلیف این زندانی چی میشود؟… در سال ۶۷ فرمان امام اینه… حکم کسانی که همچنان اصرار دارند سر موضع [مجاهدین] هستند، آشکارا و علناً حکمشان اعدام است» (۴)
و در یک واکنش زبونانه دیگر همین شعبه منفور در پاسخ به سؤال سایت وزارتی علناً اقرار کرد تصمیم نسلکشی مجاهدین از همان خرداد۱۳۶۰ گرفتهشده بود ولی خمینی در برابر محبوبیت و پایگاه اجتماعی مجاهدین توان انجام چنین جنایتی را نیافت: «[سؤال]: چرا امام خمینی چنین فرمانی را در سال ۱۳۶۰، زمانی که فاز مسلحانه در روزهای نخست خود بود، ابلاغ نکردند؟ [پاسخ وزارتی]: در خردادماه۱۳۶۰ آمادگی پذیرش جامعه نسبت به برخورد قاطعانه، آنچنان نبود که در مردادماه ۱۳۶۷ بود»!(۵)
بهاینترتیب سرمایهگذاریهای چندساله خلیفه ارتجاع برای زدن رنگ و لعاب به چهره ضدبشریاش از طریق «ماسک NGO» های دستساز، جزغاله و برملا شد، همچنان که رفسنجانی و پاسدار عراقچی طراحی کرده بودند این ارگان جنایتکار تنها یک «نهاد دولتی توجیهگر آدمکشی با بالاترین درجه سبعیت» است که فقط برای «مصارف بیرون کشوری» و «فریب ارگانهای بینالمللی» طراحیشده است و عناصر تشکیلدهنده آن «شقیترین آدمکشان بیرحم اطلاعات آخوندی» هستند که در قتلعام زندانیان سیاسی به دلیل اعتقاد به یک آرمان، در گذشته، حال و آینده، درنگ روا نمیدارند.
(۱) صفحه۶۵ کتاب «ولایتفقیه» نوشته دجال ضدبشر خمینی
(۲) شعبه وزارت آدمکشی اطلاعات موسوم به هابیلیان ۲۰دی۹۵
(۳) شعبه وزارت آدمکشی اطلاعات موسوم به هابیلیان ۲۷فروردین۹۶
(۴) دژخیم محمدجواد هاشمی نژاد در تلویزیون حکومتی موسوم به آستان قدس ۱۳اردیبهشت۹۶
(۵) شعبه وزارت آدمکشی اطلاعات موسوم به هابیلیان ۱۹اردیبهشت۹۶
ولایتفقیه که تصریح داشت «قیم ملت با قیم صغار از لحاظ وظیفه و موقعیت هیچ فرقی ندارد». (۱) را سنگ بنای حاکمیت و قانون اساسی خودش قرار داد و آن را به صورتی کاملاً وارونه «جمهوری» یا «اسلامی» نامید! به همین سیاق سرنوشت NGO یا «سازمانهای مردمنهاد»(سمن)، در چنین مردابی به فضیحتی غیرقابلتصور کشیده شد. یکی از این بهاصطلاح NGO های رسوا، ارگانی به نام هابیلیان، شعبهای از وزارت آدمکشی اطلاعات است. رفسنجانی در مورد نیاز حیلهگرانه به ایجاد چنین مؤسسات پوششی که دستبستگیهای دولتی را از کثافتکاریهای رژیم آخوندی دور کند، رهنمود داده بود: «بسیار پراهمیت است و خلأ آن سالها در فضای سیاسی کشور احساس میشد… انجام اینگونه کارها توسط سازمانهای مردمنهاد بسیار ارزشمند است چراکه دولتها گرفتاریهای خود رادارند». (۲)
پاسدار عباس عراقچی معاون وزارت امور خارجه آخوند روحانی نیز با استقبال از این ترفند شیادانه، خاطرنشان کرده بود که: «در دنیای امروز سازمانهای مردمنهاد بسیار تأثیرگذار شدهاند و اعتبار زیادی پیداکردهاند. در غرب این مسئله بهوضوح دیده میشود که به یک ان.جی.او. بهعنوان یک نهاد مدنی بسیار بیشتر از نهادهای دولتی بها داده میشود. بنابراین بنیاد هابیلیان نیز بهعنوان یک سازمان مردمنهاد باید به فعالیتهای خود باقوت بیشتری ادامه دهد» (۳)
اما جنگ گرگها به نام انتخابات در رژیم آخوندی، معضلات جدیدی روی میز خامنهای گذاشت، با فرستادن مهره جنایتکار خود، یعنی آخوند رئیسی به میدان، پتانسیل عظیم جدیدی در «کارزار دادخواهی قتلعام زندانیان سیاسی در سال۶۷» پدید آمد که کشتی پوسیده آخوندی را زیر امواج قدرتمند خود گرفت، باندهای حکومتی که قبل از «جنبش دادخواهی»، تمام ظرفیت خود برای پنهان نگهداشتن و به فراموشی سپردن این واقعه بیسابقه تاریخی را بکار بسته بودند این بار تاب نیاورده، با دستگاهی بههمریخته به دفاع از جلادانی که «بزرگترین جنایت کیفر نیافته پس از جنگ جهانی دوم» را مرتکب شدهاند پرداختند. همین سراسیمگی و عصبانیت ناشی از غافلگیری، تمام چیدمان قبلی «وزارت بدنام اطلاعات» را برهم زد. طوری که با گم کردن دستوپا به پنبه کردن تمام بافتههای پیشین وادار شد. منجمله، شعبه هابیلیان وزارت آدمکشی، مأموریت یافت تا در تولیدهای گوناگون رسانهای، توجیه و تفسیرهایی برای این جنایت ضدانسانی بتراشد. در این رابطه سرکرده این باند جنایتکار در یک برنامه تلویزیونی مسخره، وقتی در بافتن رطب و یابس بههم، هیچ استدلالی در چنته نمییافت، از کشتار زندانیان سیاسی تنها بر اساس «اعتقاداتشان» به رسواترین صورت، به دفاع برخاست و گفت: «وقتیکه نظام مواجه شد که… هفت ساله هرکدام از اینها که زندانیشان تمام میشود اینها را رها میکنیم میروند میبینیم که اینها باز دارند جذب میشوند… تکلیف این زندانی چی میشود؟… در سال ۶۷ فرمان امام اینه… حکم کسانی که همچنان اصرار دارند سر موضع [مجاهدین] هستند، آشکارا و علناً حکمشان اعدام است» (۴)
و در یک واکنش زبونانه دیگر همین شعبه منفور در پاسخ به سؤال سایت وزارتی علناً اقرار کرد تصمیم نسلکشی مجاهدین از همان خرداد۱۳۶۰ گرفتهشده بود ولی خمینی در برابر محبوبیت و پایگاه اجتماعی مجاهدین توان انجام چنین جنایتی را نیافت: «[سؤال]: چرا امام خمینی چنین فرمانی را در سال ۱۳۶۰، زمانی که فاز مسلحانه در روزهای نخست خود بود، ابلاغ نکردند؟ [پاسخ وزارتی]: در خردادماه۱۳۶۰ آمادگی پذیرش جامعه نسبت به برخورد قاطعانه، آنچنان نبود که در مردادماه ۱۳۶۷ بود»!(۵)
بهاینترتیب سرمایهگذاریهای چندساله خلیفه ارتجاع برای زدن رنگ و لعاب به چهره ضدبشریاش از طریق «ماسک NGO» های دستساز، جزغاله و برملا شد، همچنان که رفسنجانی و پاسدار عراقچی طراحی کرده بودند این ارگان جنایتکار تنها یک «نهاد دولتی توجیهگر آدمکشی با بالاترین درجه سبعیت» است که فقط برای «مصارف بیرون کشوری» و «فریب ارگانهای بینالمللی» طراحیشده است و عناصر تشکیلدهنده آن «شقیترین آدمکشان بیرحم اطلاعات آخوندی» هستند که در قتلعام زندانیان سیاسی به دلیل اعتقاد به یک آرمان، در گذشته، حال و آینده، درنگ روا نمیدارند.
(۱) صفحه۶۵ کتاب «ولایتفقیه» نوشته دجال ضدبشر خمینی
(۲) شعبه وزارت آدمکشی اطلاعات موسوم به هابیلیان ۲۰دی۹۵
(۳) شعبه وزارت آدمکشی اطلاعات موسوم به هابیلیان ۲۷فروردین۹۶
(۴) دژخیم محمدجواد هاشمی نژاد در تلویزیون حکومتی موسوم به آستان قدس ۱۳اردیبهشت۹۶
(۵) شعبه وزارت آدمکشی اطلاعات موسوم به هابیلیان ۱۹اردیبهشت۹۶