حقیقت نهفته در خون شهیدان قتلعام۶۷ آنچنان قوی و درخشان است که راه فرار را بر هر باند و جریان رژیم قبل از پاسخگویی به این موضوع بهخصوص در خیمهشببازی بهاصطلاح انتخابات آن بسته است، علیرغم اینکه آخوند جلاد مصطفی پورمحمدی مدعی است که درزمینهٔ کشتار زندانیان سیاسی۶۷: «آرام هستم و در طول تمام این سالها یکشب هم بیخوابی نکشیدهام»(۱)
و علیرغم اینکه باندهای طرفدار رئیسی جلوه میکنند که: «مجریانی که شجاعت و درایت داشتند و حتی میدانستند در آینده به القابی تحت عنوان جنایتکار تاریخ ملقب میشوند اجرای دستور آن مرد الهی [خمینی خونخوار] را برای پسند دیگران و اظهارنظر آیندگان معطل نکردند و کوچکترین خللی به خود راه نداده و آن حکم را بهسرعت به اجرا درآوردند و یکبار دیگر خطر بزرگی را از سر [نظام] دور کردند و واقعاً امروز باید به آنها مدال افتخار داد»(۲) اما هم خامنهای بهعنوان همهکارة نظام، هم آخوند رئیسی که متهم میدانی این جنایت است و هم آخوند روحانی که مدعی اعتدال و فاصلهگیری از وحشیگری دهههای این نظام خون سرشته است، هیچکدام هنوز ذرهای به این موضوع نپرداخته، جرئت ابراز نظر دراینباره را نکردهاند و بهتر آن میبینند که برای جلوگیری از منفوریت بیشتر، حتی به موضوعی که بهزعم خود، «پروژهای جهت تطهیر و احیای مجاهدین» است نزدیک هم نشوند.
اما ایده احمقانه خلیفه ارتجاع، در بحبوحة «جنبش دادخواهی»، برای هم آوردن شکاف باندهای زیردست و همافزائی آنها در میدان جنگ قدرت در پیش روئی که نام انتخابات بر آن گذاشته است و با برجسته کردن چهرة آخوند جلاد رئیسی صورت گرفت، تمام تلاشهای «پروژه مسکوت گذاری» را که برای فرار از پاسخگویی در مورد این جنایت تاریخی صورت گرفته بود را نقش بر آب کرد. پس از سه دهه تلاش برای پوشاندن ننگ این جنایت ضدبشری، در اثر جوشش این خونهای پاک برای نخستین بار، نظام آخوندی مجبور به بیان گوشهای از حکم جنایتکارانه خمینی در این مورد شد اما همین واکنش ذلیلانة تدافعی، خود منشأ ایجاد سلسله سؤالات بعدی گردید که چرا تابهحال کسی از چنین حکمی صحبت نکرده بود؟ یا چرا در مورد آنچه آن را شایسته «مدال افتخار»! میدانند چرا خامنهای، روحانی یا رئیسی سخنی نمیگویند و پادوهای اطلاعاتی دست چندم را به میدان میفرستند؟ مصطفی پورمحمدی یکبار گفته بود: «هرکجا که از مرز عدالت و شرع فاصله بگیریم فشار روانی خواهیم داشت و اگر کسی پرسش کند ما نمیتوانیم پاسخی دهیم.»(۱) بنابراین بیجهت نیست که در چنین امر مهمی که تمامیت نظام آخوندی را زیر سؤال قرار داده، دژخیمان وزارت دروغپردازی رژیم موسوم به اطلاعات به صحنه فرستاده میشوند تا برای آن کلاهشرعی و توجیه بتراشند. منجمله دژخیمی به نام هاشمی نژاد دراینباره گفت: «امروز نیز به مناسبت تحولاتی که در آینده داریم، دشمن یک موضوع قدیمی را، بر سر زبانها انداخته و تلاش دارد این را علیه انقلاب اسلامی به کار ببرد. در سال ۶۷ [مجاهدین] به داخل کشور حمله کردند. … از داخل هم افراد [زندانی مجاهدین] شروع به شورش کردند و بعضی از زندانها را به آتش کشیدند…وقتیکه اوضاع آرام شد امام فرمودند کسانی که دست به این شورشها زدند و هنوز محکم و قاطع بر مواضع [مجاهدین] پایدار هستند، حکمشان اعدام است. این حکم کاملاً طبیعی و درستی هم بود… به نظر شما این افرادی که مواضع خود دربارهٔ [مجاهدین] را از دست ندادند و پایدار به آن ماندند، از زندان آزاد شوند چهکار میکنند؟ … هیچ عقل و شرعی حکم به آزادی این افراد نمیدهد چراکه امنیت [نظام] به خطر میافتد»(۳) دستوپازدنهایی چنین حقیرانه، بناشده بر دروغهای آشکار، همراه با استدلالهایی سخیف و غیرقابلدفاع نظیر اینکه: «قتلعام کنیم چون اگر آزاد میشدند فلان میکردند؟»… تنها بیانگر موضع ضعف و ذلت حاکمیتی است که قادر به کمترین دفاع از اعمال ضدبشری خود نیست. نزدیک به یک سال پس از شروع «جنبش دادخواهی»، در پس سلسلهای از تلاشهای مذبوحانه حکومتی برای بستن گارد دفاعیاش در برابر این «تهاجم اجتماعی» که با ساختن انواع فیلمها، جعلیات و تفسیرهای توجیهگرانه آخوندی صورت گرفت، استدلالاتی چنین مضحک تنها بیانگر شکست تمامعیار تمام تلاشهای آن در سال گذشته است.
بهاینترتیب بهوضوح دیده میشود خونهای پاکی که در مسیر آزادی مردم ایران در عمق سیاهچالهای نظام وحشی ولایتفقیه در مخفیانهترین صورت به زمین ریخت، حتی پس از سه دهه، چگونه گرم و جوشان گریبان جلادان را رها نمیکند، بهرغم جنگهای روانی برای وارونه نمایی واقعیات اوج میگیرد و به نقطه آسیبپذیر تمامی باندهای حاکم تبدیلشده است، این محصول قدمهای صدق و فدای بی چشمداشت پاکترین فرزندان ایران است که تمامی ترفندهای استبداد مذهبی فریبکار نیز قادر به پوشاندن و خنثیسازی آن نیست و آنها را ناگزیر از پاسخگویی در برابر عدالت، خواهد کرد.
(۱) خبرگزاری سپاه پاسداران موسوم به فارس ۸شهریور۹۵
(۲) خبرگزاری سپاه پاسداران موسوم به فارس ۹شهریور۹۵
(۳) شعبه وزارت اطلاعات موسوم به هابیلیان ۶اردیبهشت۹۶
و علیرغم اینکه باندهای طرفدار رئیسی جلوه میکنند که: «مجریانی که شجاعت و درایت داشتند و حتی میدانستند در آینده به القابی تحت عنوان جنایتکار تاریخ ملقب میشوند اجرای دستور آن مرد الهی [خمینی خونخوار] را برای پسند دیگران و اظهارنظر آیندگان معطل نکردند و کوچکترین خللی به خود راه نداده و آن حکم را بهسرعت به اجرا درآوردند و یکبار دیگر خطر بزرگی را از سر [نظام] دور کردند و واقعاً امروز باید به آنها مدال افتخار داد»(۲) اما هم خامنهای بهعنوان همهکارة نظام، هم آخوند رئیسی که متهم میدانی این جنایت است و هم آخوند روحانی که مدعی اعتدال و فاصلهگیری از وحشیگری دهههای این نظام خون سرشته است، هیچکدام هنوز ذرهای به این موضوع نپرداخته، جرئت ابراز نظر دراینباره را نکردهاند و بهتر آن میبینند که برای جلوگیری از منفوریت بیشتر، حتی به موضوعی که بهزعم خود، «پروژهای جهت تطهیر و احیای مجاهدین» است نزدیک هم نشوند.
اما ایده احمقانه خلیفه ارتجاع، در بحبوحة «جنبش دادخواهی»، برای هم آوردن شکاف باندهای زیردست و همافزائی آنها در میدان جنگ قدرت در پیش روئی که نام انتخابات بر آن گذاشته است و با برجسته کردن چهرة آخوند جلاد رئیسی صورت گرفت، تمام تلاشهای «پروژه مسکوت گذاری» را که برای فرار از پاسخگویی در مورد این جنایت تاریخی صورت گرفته بود را نقش بر آب کرد. پس از سه دهه تلاش برای پوشاندن ننگ این جنایت ضدبشری، در اثر جوشش این خونهای پاک برای نخستین بار، نظام آخوندی مجبور به بیان گوشهای از حکم جنایتکارانه خمینی در این مورد شد اما همین واکنش ذلیلانة تدافعی، خود منشأ ایجاد سلسله سؤالات بعدی گردید که چرا تابهحال کسی از چنین حکمی صحبت نکرده بود؟ یا چرا در مورد آنچه آن را شایسته «مدال افتخار»! میدانند چرا خامنهای، روحانی یا رئیسی سخنی نمیگویند و پادوهای اطلاعاتی دست چندم را به میدان میفرستند؟ مصطفی پورمحمدی یکبار گفته بود: «هرکجا که از مرز عدالت و شرع فاصله بگیریم فشار روانی خواهیم داشت و اگر کسی پرسش کند ما نمیتوانیم پاسخی دهیم.»(۱) بنابراین بیجهت نیست که در چنین امر مهمی که تمامیت نظام آخوندی را زیر سؤال قرار داده، دژخیمان وزارت دروغپردازی رژیم موسوم به اطلاعات به صحنه فرستاده میشوند تا برای آن کلاهشرعی و توجیه بتراشند. منجمله دژخیمی به نام هاشمی نژاد دراینباره گفت: «امروز نیز به مناسبت تحولاتی که در آینده داریم، دشمن یک موضوع قدیمی را، بر سر زبانها انداخته و تلاش دارد این را علیه انقلاب اسلامی به کار ببرد. در سال ۶۷ [مجاهدین] به داخل کشور حمله کردند. … از داخل هم افراد [زندانی مجاهدین] شروع به شورش کردند و بعضی از زندانها را به آتش کشیدند…وقتیکه اوضاع آرام شد امام فرمودند کسانی که دست به این شورشها زدند و هنوز محکم و قاطع بر مواضع [مجاهدین] پایدار هستند، حکمشان اعدام است. این حکم کاملاً طبیعی و درستی هم بود… به نظر شما این افرادی که مواضع خود دربارهٔ [مجاهدین] را از دست ندادند و پایدار به آن ماندند، از زندان آزاد شوند چهکار میکنند؟ … هیچ عقل و شرعی حکم به آزادی این افراد نمیدهد چراکه امنیت [نظام] به خطر میافتد»(۳) دستوپازدنهایی چنین حقیرانه، بناشده بر دروغهای آشکار، همراه با استدلالهایی سخیف و غیرقابلدفاع نظیر اینکه: «قتلعام کنیم چون اگر آزاد میشدند فلان میکردند؟»… تنها بیانگر موضع ضعف و ذلت حاکمیتی است که قادر به کمترین دفاع از اعمال ضدبشری خود نیست. نزدیک به یک سال پس از شروع «جنبش دادخواهی»، در پس سلسلهای از تلاشهای مذبوحانه حکومتی برای بستن گارد دفاعیاش در برابر این «تهاجم اجتماعی» که با ساختن انواع فیلمها، جعلیات و تفسیرهای توجیهگرانه آخوندی صورت گرفت، استدلالاتی چنین مضحک تنها بیانگر شکست تمامعیار تمام تلاشهای آن در سال گذشته است.
بهاینترتیب بهوضوح دیده میشود خونهای پاکی که در مسیر آزادی مردم ایران در عمق سیاهچالهای نظام وحشی ولایتفقیه در مخفیانهترین صورت به زمین ریخت، حتی پس از سه دهه، چگونه گرم و جوشان گریبان جلادان را رها نمیکند، بهرغم جنگهای روانی برای وارونه نمایی واقعیات اوج میگیرد و به نقطه آسیبپذیر تمامی باندهای حاکم تبدیلشده است، این محصول قدمهای صدق و فدای بی چشمداشت پاکترین فرزندان ایران است که تمامی ترفندهای استبداد مذهبی فریبکار نیز قادر به پوشاندن و خنثیسازی آن نیست و آنها را ناگزیر از پاسخگویی در برابر عدالت، خواهد کرد.
(۱) خبرگزاری سپاه پاسداران موسوم به فارس ۸شهریور۹۵
(۲) خبرگزاری سپاه پاسداران موسوم به فارس ۹شهریور۹۵
(۳) شعبه وزارت اطلاعات موسوم به هابیلیان ۶اردیبهشت۹۶