فاجعهی انفجار معدن در آزادشهر استان گلستان که به مرگ دهها تن از کارگران زحمتکش کشورمان انجامید، بیش از آنکه یک سانحه در محل کار باشد، به صحنهی رویارویی واقعیات زندگى رنجآلود کارگران و در حقیقت بخش اعظم (همان ٩٦ درصد) مردم با تبلیغات و سیاستهای رژیم تبدیل شد. کارنامهی ننگین حکومت در تأمین بنیادیترین احتیاجات روزمره و الزامات بنیادى کارگران در ایران تحت اشغال رژیم آخوندى، بسیار تیره است.
نزدیک به یک سال پیش گزارش بسیار تکاندهندهای در مورد سلامت کارگران منتشر شد. در این گزارش، علیرغم آرایش کلمات و عبارتها براى متعادل کردن بیان وضعیت فاجعهبار کارگران، از جمله آمده است:
روند معکوس مرگومیر ناشی از کار در جهان
طبق آمار رسمی سازمان بینالمللی کار، مرگومیر ناشی از کار در جهان روند کاهشی داشته و از 345 هزار نفر در سال 1998، به 321 هزار نفر در سال 2008 رسیده و طی این مدت نرخ شیوع حوادث منجر به مرگ از 16.4 به 10.7 نفر به ازای هر 100 هزار کارگر کاهش یافته است که یک سوم کاهش را نشان میدهد.
بیست هزار حادثه ناشی از کار، سهم سالانه کارگران ایرانی
بر اساس آمارهای منتشر شده، سالانه حدود 20 هزار حادثه ناشی از کار اتفاق میافتد که از این تعداد نزدیک به 15 هزار حادثه در بخش ساختمانی است. پس از آن، بیشترین میزان مرگومیر در محیط کار به کارگران معادن و کارگران صنایع اختصاص دارد. پزشکی قانونی این آمار را 1891 نفر، وزارت کار 1150 نفر و سازمان تأمین اجتماعی آن را 120 نفر در سال گذشته اعلام کردهاند. 90 درصد قربانیان این حوادث تحت پوشش سازمان تأمین اجتماعی نیستند و وزارت کار نیز آمار کارگرانی را اعلام میکند که در پیوند با وزارت کار بیمه هستند، مانند بیمه حوادث و غیره.
--- ********* --------
تفاوت آمار پزشکى قانونى و سازمان تأمین اجتماعى بیانگر عدم کفایت و پوشش مکفى بیمههای کارگرى است،
کارگران معدن آزادشهر در حالى به کأم مرگ فرو رفتند که بیش از یک سال حقوق دریافت نکرده بودند و بیمههای آنها از سه ماه قبل هم پرداخت نشده بود و به اصطلاح به امان خدا، رها شده بودند.
در بخش دیگرى از همان گزارش آمده است
------******-------
روزانه پنج کارگر ایرانی فوت میکنند
با توجه به این آمار، به طور متوسط حدود 10 درصد کارگران فوت میکنند که رقم پنج نفر در هر روز را شامل میشود. این حوادث بیشتر در فصل تابستان و صبحها، اولین سال اشتغال، در میان افراد متاهل و زنان، کودکان و مهاجران آسیبپذیرتر اتفاق میافتد. گروه سنی 20 تا 23 سال بیشتر از سایر گروههای سنی در معرض حادثه قرار دارند.
نیمى از حوادث شغلی در حوزه ساختمان
سازمان پزشکی قانونی گزارش داده است که در 10 سال بین سالهای ۱۳۸۳ تا سال ۱۳۹۳ حدود ۱۲ هزار و ۴۳۶ نفر در حوادث کار جان خود را ازدست دادهاند. ۵۱ درصد حوادث شغلی مربوط به حوزه ساختمان است. ۳۹ درصد از دلایل بروز حوادث حین کار به عدم نظارت بازمیگردد. به طور کلی کارگران آموزش دیده در زمینه ایمنی در کل کشور چهار درصد و 90 درصد معادن فاقد بهداشت و ایمنی لازم هستند.
امید به زندگی کارگر ایرانی چند سال است؟
طبق آخرین تحقیقات، کارگران آلمانی 30 سال بعد از بازنشستگی همچنان امید به زندگی دارند، اما کارگران ایرانی شاغل در کارهای سخت و زیانآور معمولاً حدود سه سال بعد از بازنشستگی به علت بیماری فوت میکنند. از این بررسی نتیجه گرفته شد که روند حوادث شغلی در سال 1391 سه برابر سال 1381 بوده است.
بیماریهای شغلی در کمین کارگران
در حال حاضر، بیماریهای شغلی منجر به فوت شش تا 12 برابر حوادث ناشی از کار است. 20 درصد کارگران ایرانی وضعیت ارگونومی مناسبی ندارند؛ یعنی تطابقی میان بدن کارگر با ابزار کار وجود ندارد. همچنین 48 درصد ابزار کار کارگران نامناسب و 90 درصد کارگاههای کشور از نظر صدا وضعیت مطلوبی ندارند. در خصوص رشد قابل ملاحظه بیماریهای ناشی از کار نیز آمار قابل استنادی تهیه و منتشر نمیشود.
-------********---------
با این همه در فاجعهی آزادشهر، ضعف و ناتوانى نظام مدیریت بحران رژیم هم در ابعاد مختلف نمایان شد، دستگاه حکومتى با عجله و سردرهم وارد شد و بدون کمترین ارزیابى منطقى و علمى وارد هیچ عمل جدى براى نجات کارگران محسور نشد و همهی کارگران را در زیر آوار تونل رها کرد.
اما واکنش کارگران به عمل رذیلانه و شوى تبلیغاتى روحانى جنایتکار بیانگر عمق خشم مردم علیهی کلیت رژیم بود بهطوری که روباه بنفش توان ایستادگى نیاورد و فرار را بر قرار ترجیح داد.
کشور و مردم ایران در صحنهی بزرگ بود و نبود، سرزمین و آیندهی خودشان قرار دارند. در این موقعیت، هر روز استمرار این حکومت به معنى لطمات جبرانناپذیری به سلامت و صیانت آحاد ملت بزرگ ماست. راهى جز خیزش و قیام براى جمع کردن تمامیت بساط آخوندى وجود ندارد.